بگير و ببند

مطمئن نیستم می خواستم اینو بنویسم یا نه؟ جرقه اش رو نوشته فرهود و خاطره اش زد تو پست” آخه واسه چی” و خوشحالیش از اینکه دیگه این مسائل کمتروجود داره.
منم پُرم از این خاطرات الان خنده دار و در گذشته وحشتناک و عذاب آور که فعلاً قصد اشاره بهشون و ندارم، چیزی که برام جالبه اتفاقی که دیروز افتاد.
بهتر از هرکس دیگه می دونی که این چند وقت حال روحی درست و حسابی نداشتم از قدیم هم اگه پنج شنبه بعد از ظهر رو می خواستم تنها تو خونه بمونم حالم گرفته می شد و به قول معروف دپرس می شدم واسه همین هم بعدازظهر امید اومد دنبالم که ببرتم بیرون یه دوری بزنم و هوایی عوض کنم، رفتیم به سمت جاده کن و سولقون که مناظر طبیعیش بیشتره و به پیشنهاد من کنار جاده توقف کردیم جاییکه من بتونم منظره رودخونه رو بدون احتیاج به پیاده شدن از ماشین نگاه کنم . چند دقیقه در سکوت به صدای رودخونه گوش سپردم و ریه هام رو از فضای پاک پر کردم بعدش دوربین رو درآوردم و دادم دست امید که عکسهایی که اخیراً گرفتم رو نگاه کنه خودم هم سرم رو بردم نزدیکتر که بتونم LCD دوربین رو ببینم و روی عکسها توضیحات مبسوط !! رو بدم.:teeth
مشغول دیدن عکسها بودیم که یه پیکان سفید با دوتا سرنشین ریش و پشمی با بیسیم در دست کنارمون توقف کرد و از امید خواستن که پیاده شه.Shockh
شروع کردن به سئوال جوابهای معمول این موقع ها، هم خنده ام گرفته بود و این حرکتشون پرتابم کرده بود به حداقل 15 سال پیش هم حرصم گرفته بود که چه راحت توهین میشه به شعور و شخصیت آدم اونم تو این سن و سال عاقله مند!!!!!!!!.:atwitsend
وقتی امید در پشت رو باز کرد که کارتش رو از جیب کتش در بیاره عصای من که به در تکیه داشت پرت شد بیرون !!!!!( احتمالاً حساب کار دستشون اومد!) .
خوب با دیدن کارت امید ترجیح دادن که یه معذرت خواهی کنن و برن، وقتی امید سوار ماشین شد شروع کردم به سربه سر گذاشتنش
– می خواستی بهش بگی من اگه 20 سالگی داماد شده بودم الان باید بچه ام رو می گرفتین نه منو!.Grinancing
– اونا که عصای منو دیدن، می خواستی بگی من مددکارم خانم مددجو رو آوردم بیرون یه هوایی بخوره.:silly
– می خواستی بگی من با این قیافه جامعه حزب الله پسندم میخوره اومده باشم دختربازی؟ نه بابا این خانم ژیگولو رو دستگیر کردم دارم میرم مرکز تحویلش بدم!.:smug
– دوتامون سرمون رو کرده بودیم تو دوربین حتماً فکر کرده یا داریم مواد مصرف می کنیم یا یه خلاف سنگین تر!.Grinevil
– فکر نکن کارت تو محکمه پسند بودا نه خیرم عصای منو دیدن حساب کار دستشون اومد که اگه منو بذارن تو ماشین تا مقر تو سری میخورن.:whistling
.
.
.
خلاصه که این مسخره بازیهای جامعه ما همچنان ادامه دارد.
پيوست: پست ديروز رو برداشتم، چون فکر کردم اگه آدم بخواد راه بره جواب آدمهای احمق و معلوم الحال رو بده که دیگه به کار و زندگی خودش نمی رسه.:sick
چند تا دکتر ديگه تو رزرو هستند که عکسها رو ببرم نشونشون بدم ببينم چی ميگن.:regular


دیدگاه ها خاموش