نيمه هوشيار

روي تخت دراز کشيدم در حالتي بين خواب و بيداري.
وضعيت خوابيدنم جنيني است با پاهاي نيمه جمع. روي يک پا رو تکيه دادم به پشت ساق پاي ديگر، دست چپم مشت شده و نوک شصتم روي لبم است شايد اگه از سن و سالم خجالت نمي کشيدم مکي هم به شصتم ميزدم!!
براي چند لحظه احساس خلاء تمام کاسه سرم رو در بر ميگيره فکر مي کنم ميله ايي از يک طرف سرم وارد و از طرف ديگر خارج شده و با کمک همون ميله ، معلق در فضا تاب مي خورم کاملاً لذت اين حرکت پاندولي رو احساس مي کنم…
چه تاب خوردن لذت بخشي … جنيني در فضا … و شايد در رحم مادر.
به خودم ميام و از حالت خلسه خارج ميشم چند لحظه ايي هوشيار به حالت قبل فکر مي کنم و سعي مي کنم دوباره اون حس قشنگ تاب خوردن رو تو خودم ايجاد کنم ولي نميشه که نميشه.
چقدر تصورات انسان در سطح نيمه هوشياري قوي است.:regular


دیدگاه ها خاموش