توضيح

ديروز اينقدر حس تلخ و گزنده ايي داشتم كه ترجيح دادم خاطر بقيه رو هم با نوشتهاي اشك در آرم مكدّر نكنم.
پس چند خطي در مورد دوردونه و دقت نظر خنده دارش نوشتم و حس تلخ لحظه ام رو در باب يك خط پيوست ريختم بيرون، اونم واسه اينكه حنّاق نگيرم.:eyebrow
شايد بهم پيوستگي اين دو نوشته واسه خيلي ها سوتفاهم بوجود آورد كه من از حرف دوردونه دلگير شدم و به خودم گرفتم.:thinking
نه اصلاً اينطوري نيست من سالهاست كه وضعيت جسمانيم رو پذيرفتم و چيزي رو به خودم نمي گيرم بخصوص از دوردونه كه عشق و جون و نفس عمه شه.:hug زماني دلخور ميشم كه يكي بخواد چيزي رو كه خودت كاملا بهش واقفي مثل شاخ بكنه تو چشمت :silly.
بعدشم فكر مي كنم هر انساني هر چقدر هم قوي ، زماني رو لازم داره كه تو خودش بشكنه و سر جنازه چيزي كه شكسته شده زار بزنه و وقتي خالي شد پاشه براي شروع دوباره و ساختن يك خود جديد.:regular
در ضمن اگه “زماني براي مستي اسبها ” هست، حتماً زماني هم براي در خود شكستن وجود داره.:tounge


دیدگاه ها خاموش