خوابها

و شب پيش خواب خيلی خيلی بدی ديدم،دوستی ميگه خواب بد رو نبايد واسه کسی تعريف کرد چون تعبير ميشه:question. هميشه نهايت صدقه يا رفع بلايي که کنار بگذارم 50 تومن وگرنه که سکه های 10 يا 25 تومنی ميذارم کنار، اينبار تا بلند شدم و ياد خوابی که ديدم افتادم از ترس کو* 1000 تومن گذاشتم کنار واسه رفع بلا.:silly اينم بگم خواب اصلاً در رابطه با من نبود.
دوتا خواب تو زندگيم هميشه يادمه و تاثير عميقی رو روحم گذاشته يکی رو دور و بر 5 يا 6 سالگيم ديدم و اونم اين بود که تو يک خيابون واستاده بودم و مامان و برادرم سوار يک ماشين شدن و رفتن و من دنبال ماشين می دويدم و گريه می کردم.:cry
با وجوديکه هميشه بچه ايي بودم که مرکز توجه اطرافيانش بود نمی دونم اين ترس از تنهایی و طرد شدن از کجا پيداش شده بود و رفته بود تو ضميرناخودآگاهم که تو خواب ظهور کنه؟:thinking
خواب بعدی مال سن حدود 20 سالگيم که خواب ديدم از لحاظ ظاهری دخترم ولی آلت مردونه دارم. اين خواب رو واسه يک روانپزشک تعريف کردم، تعبير اون اين بود که از بُعد زن بودنت فرار می کنی و می خوای کتمانش کنی.:question
شما خوابی که هميشه يادتون بمونه ديديد؟


نظرات شما


  1. نگار در 06/02/07 گفت :

    اول


  2. نگار در 06/02/07 گفت :

    منم شده يه مشت خوابو هر روز ببينم اونم در عرض چند سال


  3. ويولت در 06/02/07 گفت :

    خاک به سرم ميگن خواب بد رو تعريف کنی تعبير ميشه ۱۴ سال صبر کردم حالا خوابم رو تعريف کردم اون واسه جماعتی#worried غلط نکنم فردا دودول دار ميشم#cry
    #grin #devil


  4. یک مامان در 06/02/07 گفت :

    يه خواب خوب هميشه يادم مي مونه:وقتي توي اوج مريضيم بودم خواب ديدم توي حرم امام رضا گم شدم و هر چي مي گردم خونوادم رو پيدا نمي كنم توي گريه يه دفعه بابام با خوشحالي اومد و گفت توديگه پيدا شدي خيالت راحت باشه.


  5. memol در 06/02/07 گفت :

    ايشالا که خيره ….
    ۱۰۰۰ تومن برای يه خواب ؟!!!!!#surprise #grin #silly


  6. Avra در 06/02/07 گفت :

    آره. تعدادشونم زياده. ولی يادمه تو سن ۴-۵ سالگی خواب ديدم توی يک تونل تاريک و دراز دارم ميدومو و يک اژدها دنبالمه و تو دهنش يک کفش دخترونه قشنگ هست. ولی من انقدر از اژدها ميترسيدم که حاضر نبودم کفش را ازش بگيرم.


  7. Avra در 06/02/07 گفت :

    قربان شکلت فکر نکنم ديگه بعد ۱۴ سال بشه يه همچين چيزی در آورد. #thinking


  8. چكامه در 06/02/07 گفت :

    منم ديشب يه خواب ديدم. يه خواب بد كه از صبح تا حالا دارم بهش فكر مي كنم. خواب ديدم كه داروهاي با مادرم رفتيم داروخانه كه داروهاش رو بگيريم يه آقايي اونجا بود )مسئول داروخانه ( و من باهاش دعوا كردم و مي خواستم شيشه هاي داروخونه رو بشكنم. جالبه كه فكر مي كردم دستام كه جون شكستن رو ندارن پس بايد لگد بزنم. ولي قبل از اينكه اين كار رو بكنم بابام بيدارم كرد#silly


  9. مرجان در 06/02/07 گفت :

    من وقتی باردار بودم خواب ديدم يک پسر کوچولو دارم و واقعا پسرم که دنيا اومد همون قيافه بود#heart


  10. چكامه در 06/02/07 گفت :

    تو فرهنگ ما مي گن كه خواب رو تا غروب همون روز تعريف نكن و بعد تعريفش كن تا تعبير نشه. #surprise


  11. بانو در 06/02/07 گفت :

    من معمولا تو خواب يه جايی گم شدم و دنبال جايی ميگردم(در ضمن ويولت جان خيلی ريز می نويسی-من ام اسی چشمام در اومد)#sick #sad


  12. سولماز در 06/02/07 گفت :

    خواب که نه ولی یه بار احساس کردم مردم و تو عالمی بین خواب و واقعیت که فکر می کنم خواب بود یه تونلی دیدم که خیلی تند به طرف آخرش مکیده می شدمم. نمی گم کشیده چون کشیده نمی شدم مثل کاینکه که فن بزرگ من رو بمکه مکیده می شدم به طرف ته تونل.
    بعد درهای زیادی ته تونل بود. هوا گرگ و میش بود من نمی دونستم کدوم در رو باز کنم و حس می کردم که باید یکیش رو باز کنم وگرنه تو این تردید که کدوم رو باز کنم خواهم موند. بالاخره یه در کوچیک رو خواستم باز کنم که باز مکیده شدم تو تونل و بیدار شدم
    هنوز بعد از سالها این خواب تن منو میلرزونه.


  13. نگاه در 06/02/07 گفت :

    وای ميگم خوابت تعبير نشه يه وقتی #grin
    —————————
    بعدشم من اصلا خوابام يادم نمی مونه ولی هميشه خواب می بينم دارم تو فيلمای هيجان انگيز بازی می کنم #rolling


  14. Neginak در 06/02/07 گفت :

    من چون فقط ۵ سال که از ایران آمدم بیرون هميشه خوابايی که ميبينم تو خونمون تو ايرانه ولی آدماش اونايی هستن که اينجا باهاشون سر و کله ميرنم!!! تازه خارجی هاشونم فارسی حرف ميرنن!!!!#rolling


  15. خودم در 06/02/07 گفت :

    اگه خواب دومت تعبير بشه خدا به داد فريد بيچاره برسه#rolling #devil هی من به خودم ميگم چه جوریه ويلی اينقدر اين فريدو تحويل ميگيره #devil ای ناقلا نگو براش نقشه کشيدی#rolling #rolling


  16. .. در 06/02/07 گفت :

    من معمولا موقعی که می خوابم به خاطر ماجراهايی که تو بيداری برام مي افته صدقه می دم. #grin


  17. ويولت در 06/02/07 گفت :

    به بانو:
    سايز فونت رو من بلد نيست تغيير بدم بايد نويد اينکار رو بکنه که خودش يک ماه رمضون طول ميکشه#sick
    بهت پيشنهاد ميدم مطلب رو انتخاب کن و تو ورد کپی و پيست کن بعد سايز فونت رو اونجا درشتر و پررنگ ترش کن#heart


  18. ويولت در 06/02/07 گفت :

    توجه کرديد اکثر خوابهای معنی دار و درست و حسابی مکان وقوعش تو محل يا خونه زمان کودکی است؟ انگار ريشه ها هميشه اونجا می مونه#eyelash


  19. خودم در 06/02/07 گفت :

    اصولا ادم وقتی خواب ميبينه که خوابش عميق باشه #smug من وقتی خواب ميبنم و بيدار ميشم احساس خيلی بهتری دارم . منم وقتی خوابی بد ميبنم ميرم با خدا نقدی حساب ميکنم که بيخيال شه . #rolling #rolling #rolling ولی يه خواب هست که برام خيلی لذت بخشه و زياد ميبينم و اون اينه که پرواز ميکنم . خيلی راهت و اين پرواز انقدر برام لذت بخشه که کوچکتر که بودم فکر ميکردم يه تجربه واقعيه #thinking ویلی جون ايندفعه رفتی پيش روانشناس ازش بپرس جريان اين خواب ما چيه#flower


  20. خودم در 06/02/07 گفت :

    ولی در کل من نگران فريدم#thinking #devil #rolling راستی تو با اين ويلی سانيول نسبت نداری #rolling #rolling


  21. ويولت در 06/02/07 گفت :

    به خودم:
    بقول اون با من. فريد با من#devil #grin اتفاقاْ تعبير خواب پرواز رو گفته ولی باور کن بعد ۱۴ سال يادم رفته ننه#sick


  22. نوژين در 06/02/07 گفت :

    پارسال همين موقعها تو گير و دار خبر زلزله تهران بود و من از ترس تا صبح خوابم نمي برد.يك شب كه بعد از كلي كلنجار با خودم خوابيدم،خواب ديدم كه قيامت شده و تمام زمين و زمان مي لرزه ،طوفان شده و آب همه جا را گرفته و هر كسي به يك سمت فرار مي كنه و از آسمان صداي كسي مي آيد كه يك از آيه هاي قرآن را مي خواند
    خواب خيلي عجيبي بو وقتي از خواب پريدم تمام بدنم مي لرزيد .تا مدتها دنبال تعبيرش بودم ولي كسي را كه بتونه به درستي تعبير كنه را پيدا نكردم.


  23. فريد در 06/02/07 گفت :

    ای ددم وای#surprise #surprise
    گفتی دووووووددددددددووول؟#surprise يا بي بی سکينه#cry بدبخت شديم رفت پی کارش #cry من همين جوريش از دست اين آسايش و امنيت ندارم چه برسه به اين که خوابشم تعبير بشه#sick خدايا کو*م رو به خودت سپردم #cry خدايا به جوونيم رحم کن من ۲۴ سال بيشتر ندارم#cry کلی آرزو دارم#cry


  24. فريد در 06/02/07 گفت :

    برم يه ۱۰۰۰ تومن بندازيم صندوق خدا رو چه ديدی شايد رفع بلا شد
    وای اينجور کهخ تو خوابت رو برای شونصد نفر تعريف کردی فکر نکنم با ۱۰۰۰۰۰ تومن هم رفع بلا بشه#sick


  25. مهر در 06/02/07 گفت :

    سلام . من که خوابای بچه گیم یادم نمی آد اصلاً‌ . فک کنم اصلاً خواب نمی دیدم . #thinking
    #rolling #rolling #rolling وای از دست تو فرید . خدا نکشتت پسر با این حرفات . #rolling #rolling #rolling


  26. فاطمه در 06/02/07 گفت :

    منم ديشب يه خوابی ديدم که خيلی عجيب بود ولی تا حالا نشده خوابی ببينم که تويه روحيم تاثير بد داشته باشه#silly


  27. صدف در 06/02/07 گفت :

    يه بار خواب ديدم روی آب دارم راه می رم.هروقت ياد اين خواب ميفتم احساس ارامش می کنم#heart


  28. مامان صبا در 06/02/07 گفت :

    سلام وبولت عزيز
    با این که قبلا هم اینجا اومده بودم اما حوابم رو نداده بودی اما جون وبت رو ودست دارم همیشه میام گفتم منم از خوابهام بنویسم
    معمولا خوابهای من تعبیر میشن واسه همین هروقت خواب می بینم تمامه تنم میلرزه ۵ سال پیش خواب دیدم یه سگ سیاه بزرگ دنبالم کرده من فرار کردم اومدم خونه اما سگه هم اومد توی خونمون واقعا وحشتناک بود بعد یه دفعه دیدم بابام با داییم نشستن سرسفره(دایی من اون موقع فوت کرده بود) دارند غذا میخورند روز بعد بابام فوت کردند
    #cry #cry
    يه بارم خواب ديدم مثل قيامت شده همه مردند وجنازه ها از زير خاک بيرون اومدند چندروز بعد زلزله وحشتناک بم شد(من اهل کرمانم)#cry بعضی وقتا از خوابيدن ميترسم تقريبا محاله توی خونه ما کسی خواب ببينه وتعبير نشه


  29. مامان صبا در 06/02/07 گفت :

    ببخشيد کلی غلط تایپی دارم#blush


  30. پانی در 06/02/07 گفت :

    salam
    mamnonam lotef kardi#flower


  31. مانيا در 06/02/07 گفت :

    من خواب دنباله دار می بينم


  32. ويولت در 06/02/07 گفت :

    به ماماصبا:
    بخدا يادم نمياد چی پرسيدی؟ اگه سئوال بی ربطی نباشه امکان نداره جواب ندم#winking
    ميشه خواهش کنم دوباره بپرسی#blush


  33. نازمهر در 06/02/07 گفت :

    بدترين خوابی که ديدم اين بود که خواهرم رو دزديدن. از اون به بعد انقدر ترسيدم که مرتب خواهرم رو چک می کنم و اگه يه خورده دير کنه سکته می زنم


  34. نازمهر در 06/02/07 گفت :

    حالا يه چيز بی ربط
    امروز نميای پيش نسيم؟
    من و الناز ميريم. خيلی وقته نديدمت. گفتم شايد بيای ببينيمت.


  35. فريد در 06/02/07 گفت :

    ولی ويلی تنها خوابی که من ديدم يه ذره شبيه خواب آدميزاد بود تقريبا ۱ سال پيش بود البته خواب که نميشد گفت خيلی عجيب بود #thinking
    تقريبا يکسال پيش که خواب بودم يه اتفاق عجيبی برام افتاد نميدونم فيلم جن گير رو ديدی يا نه آخر فيلم که کشيش مياد و آب مقدس رو ميريزه رو دختره يه دفه دختره يه حالت وحشتناکی پيدا ميکنه دهنش کف ميکنه خودش و می کوبه در و ديوار و …. بعد از چند دقيقه آروم ميشه و کامل خوب ميشه
    منم دقيقا همون حالت شدم انگار يه چيزی رو از درونم دارن ميکشن بيرون یه چیزی مثل یه سایه ی سیاه رنگ ولی اون مقاومت می کرد احساس کردم دارم خفه ميشم يا روح از بدنم داره خارج ميشه #surprise #cry
    خیلی حالت عجیبی بود نمی تونم دقیقا تعریف کنم فقط وقتی بهش فکر میکنم دقیقا همون صحنه آخر فیلم جن گیر یادم میاد منم تو خواب دقیقا همون حالت رو داشتم بعدش مادرم میاد از خواب بیدارم میکنه
    وقتی از خواب بیدار میشم تمام بدنم خیس عرق بود تو عمرم انقدر عرق نکرده بودم تپش قلبم خیلی بالا رفته بود و فقط نفس نفس ميزدم#cry
    مادرم وحشت کرده بود هی ميگفت چی شده خواب ديدی #rolling يه چند دقيقه ای طول کشيد تا وضعيت تنفس و تپش قلبم به حالت عادی برگشت#silly
    ولی يه چيزی که جالب بود اين بود که من از بچگی تپش قلب داشتم و گاهی تپش قلبم خيلی زياد ميشد و ضربان قلبم بالا ميرفت ولی بعد از اون اتفاق ديگه اصلا تپش قلب نداشتم ولی ۲-۳ ماهی هست که دوباره تپش قلبم شروع شده #thinking
    نشد يه دفه مثل آدم يه خواب درست حسابی ببينيم#yawn


  36. ويولت در 06/02/07 گفت :

    به فريد:
    به بختک اعتقاد داری؟ به نظر من بختک افتاد بود روت#sick
    به نازمهر:
    نه متاسفانه نميام#sad چون خودش شب مياد خونه مون#winking


  37. ندا در 06/02/07 گفت :

    سلام ويولت جون
    ببين اينو برای اونايی ميگم که خواباشون تعبير ميشه
    ما يه استاد روانشناسی داشتيم ميگفت
    خواب مستقيما با تقوی انسان در تماسه هر چی تقوی بالاتر باشه روح بهتر ميتونه با عالم برزخ ارتباط صحيح برقرار کنه اون موقع واقعيات را ميبينه
    ولی وقتی تقوی کم بشه خواب را شياطين دستکاری ميکنند #eyelash
    ميشه خواب فريد#rolling


  38. ياسمن در 06/02/07 گفت :

    اره يه خواب که هر بار يادش ميفتم از زيباييش حالم دگرگون ميشه… اما خواب بچه گی نه…


  39. مهرداد در 06/02/07 گفت :

    سلام
    اميد وارم حالت خوب باشه خوابهای خوب رو برات آرزو می کنم#flower


  40. ويولت در 06/02/07 گفت :

    به ندا:
    خواب يک چيز عمومی و مال همه فرهنگها و مذهب ها اينی که استاد شما گفته فکر کنم فقط به اسلام و مذهبيون دو آتشه بر ميگرده نه؟#thinking


  41. ندا در 06/02/07 گفت :

    نه گلم
    پاکی و تقوی هميشه تو همه اديان توهمه فرهنگها گفته شده و ستوده شده و وجود داشته و هست
    و عالم برزخی و ماور طبيعه و غيره هم که ديگه خودت ميدونی توی همه فرهنگها واديان وجود داره همينطور پليدی و شيطان و بدی و ديو و… که همه همون شياطين ما ميشه
    پس در نتيجه همينطور که ميبينی اين مربوط به ما نيست مربوط به همه است
    به قول خودت همه اديان و فرهنگها ولی استاد ما به زبان ما گفت ما که مثلا مسلمونيم و با اصطلاحاتی که برامون آشناست


  42. لاله در 06/02/07 گفت :

    سلام
    من بهجای تعریف خواب یک خاطره برات تعریف میکنم
    یک دوست داشتم که ام اس داشت یک دفعه در بحران بیماریش در بیمارستانی که من کار میکردم بستری بود من هم بعد از ساعت ملاقات چون که شیفت بودم رفتم دیدنش اون موقع اون در بلع مشکل داشت و من هم اطلاع چندانی از این بیماری نداشتم به من گفت که براش یک پرتقال پوست بکنم و بدم بخوره ولی به قطعات کوچک تقسیمش کنم من هم قبول کردم خلاصه اولین تیکه رو در دهانش گذاشتم نتونست قورت بده و داشت خفه میشود و من داشتم سکته میکردم بلندش کردم و محکم به پشتش زدم تا او تیکه از دهانش بیرون اومد باور کن که مردم و زنده شدم تا وقتی که دیدم حالش خوب شد از اون به بعد هر وقت که منو میدید میگفت لاله پرتقال میخوام هنوز که به اون روز فکر میکنم تنم میلرزه #grin راستی از امید چه خبر حالش خوبه سلام منو به اون برسون فدای تو دختر خوبم لاله


  43. فرزانه در 06/02/07 گفت :

    خوابي که توي يکي از پستهاي وبلاگم مفصل نوشتمش که هنوزم با يادآوريش همه وجودم ميلرزه .
    ديدم که مامان و خواهرم به خاطر بي احتياطي من از پنجره پرت شدن پايين (خونه ما طبقه هشتمه ) هيچ وقت يادم نمي ره خيلي وحشتناک بود#worried


  44. غزل در 06/02/07 گفت :

    تا دلت بخواد… بايد يک روز ببينمت و خوابهايي رو که سالهاست از يادم نرفته و يا هنوز هم مي بينم برات تعريف کنم.


  45. ويولت در 06/02/07 گفت :

    به لاله:
    ممنون از احوالپرسيت#heart همین الان پشت خطه و سلام میرسونه!!!!
    ممنون از خاطره ات#kiss #grin


  46. ًرويا در 06/02/07 گفت :

    سلام ويولت خوبم.
    به نظر من خوابها آيينه آينده هستن البته از شوخی گذشته.حتی روانپزشک هام اکثر اوقات از تفسير اونا عاجزن.#blush


  47. nazgol در 06/02/07 گفت :

    سلام. من اصلا خواب نمي بينم. براي بقيه كه ميگم ميگن همه خواب مي بينند ولي بعضي ها يادشون نمي مونه. شما چي فكر مي كنيد؟#thinking


  48. سلام
    من هميشه تو خوابم گاو می بينم تابيرش چی ميشه؟؟؟؟


  49. سارا در 06/02/07 گفت :

    ايشالا خوابت خير باشه #kiss


  50. من هنوزم که هنوزه خواب کنکور می بینم. همیشه هم خیس عرق می شم. بعدش که بیدار میشم خدا رو شکر می کنم. یه بار هم از فرط وحشت بیدار که شدم زدم زیر گریه!


  51. مونا در 06/02/07 گفت :

    به ويولت : عزيزمو بختک با اونی که فريد تعريف کرد فرق داره. بختک فلج موقت عضلات بين دنده ای هستش که در جريان تنفس فعالن. اين عضلات در مرحله عميق خواب فلج می شن. و اگه يه دفه تو اين مرحله از خواب بيدار شی احساس می کنی قفسه سينه سنگين شده…اصطلاحا ميگن بختک روی ادم افتاده……حالتی که فريد توصيف کرد يه حالت اضطراب شديد بود! تو هم سعی کن با روحيه شادت هميشه اميدوار و مثبت نگر باشی.حتی تو ته ته فکرت ….#blush


  52. پرديس در 06/02/07 گفت :

    ziad beheshoon fek nakon … khab ke ziade jooro vajoor


  53. مهزاد در 06/02/07 گفت :

    آره من در دو مقطع مهم زندگیم دوتا خواب دیدم یکیش بد بود که بلافاصله تعبیر شد #sad
    دومیش خوب بود که هنوزم …هست#grin
    خوبی ویولت جونم #kiss


  54. سپيده در 06/02/07 گفت :

    سلام ويولت جون…حدود ۲ سال و نيمه که وبلاگ زيباتو ميخونم …با وجود مشکلاتی که داری قلم فوق العاده ای داری…از خواننده گان هميشگی تو هستم اما به ندرت نظر ميدم…تازگيها وبنويس شدم و راجع به تو هم نوشتم اگه دوست داشتی يه سر بزن و اگه خوشت اومد باعث افتخار منه لينکمو بگذاری.ممنون اينم آدرسمه=http://zekrra.blogfa.com/


  55. پاييز در 06/02/07 گفت :

    خواب دومتو منم ديده بودم توخوابم کار به جاهی باريک کشيد#worried
    ترسيده بودم
    اما سعی کردم ديگه بهش فک نکنم
    من تو خوابام انواع خرس! دایناسور! سگ! و موش! بهم حمله می کنن
    یا اینکه یه آدمی در تعقیبمه می خواد منو بکشه به هر حال آرزو به دل یه خواب راحتم
    همون قدری دلم یه خواب راحت می خواد که عاشقترین مرد دنیا معشوقش رو
    رو دلم دست گذاشتی ویولت
    #winking


  56. سيما در 06/02/07 گفت :

    سلام ويولت عزيز
    من چند ماهی هست که با وبلاگت آشنا شدم .خيلی قشنگه در مورد خواب من هم زياد خواب می بينم که دنبالم افتادن و می خوان من رو بکشن زمان بچگيم هم توی خواب پرواز می کردم . حالا هم هر موقع اتفاقی برای هر کدوم از اعضای خونوادم بيفته من خواب می بينم البته اکثر اعضای خونواده ما اين طور هستن که خواب همديگه رو می بينن اون هم در مواقع ی که مشکلی برای يکيمون پيش مياد#flower


  57. دارا در 06/03/07 گفت :

    #sad
    به نظر شما چرا من هيچ وقت خواب نميبينم؟!!
    #cry #cry #cry


  58. قصه گو در 06/03/07 گفت :

    ويولت جون تا دلت بخواد من خواب می بينم ..همه جورش..از مردن گرفته ..تا امتحانهای دانشگاه که وقتی بلند می شم کلی ذوق زده می شم که اينها فقط يک خواب بوده..خوابهای من هم هميشه تو خونه بچه گيهامه…تا حالا خواب خونه بعديمون تو ايران يا حتی اينجا رو هم نديدم…و بدترين خوابهايی که می بينم خوابهايی هستند که می خوام بدوم ولی نمی تونم ..انگار درجا ميزنم..می خوام داد بزنم ولی انگار صدا خفه کن برام گذاشتن…يک خوابی هم که خيلی خوب يادمه مال بچگيهامه که خواب ديديم مامانم با تفنگ منو کشت#cry انقدر غصه دار بودم که نگو…وقتی به مامانم گفتم ..گفت حتما يک کار بدی کردی که اگه من بفهم از دستت عصبانی می شم..يادم نمی ياد چی کار کردم…ولی فکر کنم يک امتحانی رو بد داده بودم ( دوران راهنمايی) و به مامانم نگفته بودم#sad #blush


  59. ويروس در 06/03/07 گفت :

    خواب ؟ من وقتی دبستان بودم هميشه خواب می ديدم که بابا بزرگم مياد دنبالم منو با خودش می بره … #cry ولی هيچ وقت نيومد دنبالم …. #cry من واقعا می خواستم که بياد دنبالم ….. ولی نيومدددددد


  60. #rolling ويلی اگه اون خوابت تعبير بشه چی ميشه؟#rolling
    واااااااااااای
    چه هيجان انگيز ميشه هااااااااا#grin #winking


  61. شيما در 06/03/07 گفت :

    آررررررررره منم ديدم ٬ اما از اوناست که نميشه تعريف کرد#worried


  62. شيما در 06/03/07 گفت :

    آفرين به – خودم – درست ميگی#applause به نظر منم آدم وقتی خواب ميبينه که خوابش عميق باشه و دقيقا شبايی که خواب ميبينم فرداش روز بهتری دارم و احساس بهتری دارم#eyelash
    فريد من جن گيرو ديدم#grin
    ميدونی ويولت من هميشه خواب رو جدی گرفتم تو زندگيم. منظورم اينه که تاثير زيادی توی روحيم گذاشته. حالا اين تاثير چجوری بوده : گاهی پيش اومده حتی چند روز بعد از ديدن اون خواب از کسی که تو خواب اذيتم کرده متنفر شده بودم يا کسی که بهم محبت کرده بوده علاقه بيشتری پيدا کرده بودم#blush يا وقتی بچه بودم خواب ميديدم چيزی که دوست دارم تو دستمه و صبح چشممو که باز ميکردم اولين کاری که ميکردم نگاه کردن به دستام بود و بعد بغض و شايد گاهی گريه#sad اما اون خوابی که گفتم نميشه تعريف کرد اولين خواب بدی نبود که در رابطه با اون شخص ميديدم از بچگی خوابايی از اين قبيل در موردش ميديدم#smile #heart اما اين يکی وحشتناک تر بود #cry فکر ميکنم نگرانی های ته اعماقمون شبا ميان سراغمون#devil


  63. شيما در 06/03/07 گفت :

    ببخشيد يه چيزی #grin ميشه بگين چرا خواب بعضی از آدما تعبير ميشه#thinking مثلا مامان من#worried هی بهش ميگم شبا نخواب شما مامان جون#yawn


  64. ًرويا در 06/03/07 گفت :

    سلام ويولت خوبم .خوابی رو که هيچ وقت فراموشم نميشه اينه:
    خواب ديدم روی تراس خونمون هستم .هوا تاريکه و من سرم رو بلند کردم و به آسمون نگاه ميکنم .تمام صور فلکی رو ميبينم.از دب اکبر گرفته تا خيلی از صوری که باهاشون آشنايی نداشتم .ولی بعد که دنبالش تو بیداری رفتم و پرس و جو کردم ،دیدم واقعآ وجود دارن.همه چيز جاندار و در حال حرکت.در اون لحظه مات و متحير چيزهایی شده بودم که ميديدم.همينطور که مشغول نگاه کردن و لذت بردن بودم،ديدم پرنده ای بسيار زيبا با دمی بسيار باشکوه از سمت غرب آسمون به سمت شرق داره پرواز می کنه.بقدری زيبا بود که شگفت زده شدم.تمام اینها که تعریف میکنم بقدری به من نزدیک بودن ، اگر دستم رو دراز میکردم،میتونستم بگیرمشون.به نوک این پرنده يک ماهی قرمز کوچولو بود .اين ماهی از نوکش رها شد و افتاد رو زمين جلوی پام.ديدی يه ماهی که از تنگش بيرون ميافته؟همو نطوری در تلاطم بود.اينجا از خواب بيدار شدم.و برای مدتها محو زيبايی خوابم شدم و ازش لذت بردم.حتی اینقدر برا خودم مرورش کردم که بتونم نقاشیش کنم.ولی خوب تعبير بدی داشت .
    گاهی لايه های ذهن ،اينقدر شفاف ميشن ،مثل آيينه.و آينده رو منعکس ميکنن.اينها رموز جهانی هستن که درش داريم زندگی ميکنيم.
    معذرت که اين پست خيلی طولانی شد.#blush


  65. سهيلا در 06/03/07 گفت :

    سلام ويولت جون
    خوبی؟ خودمونيم عجب خواب هيجان انگيزی ديدياااااااااااااا#rolling يه موقع اگه تعبير شد خبرمون کن #laugh موفق باشی#kiss


  66. پرستو در 06/03/07 گفت :

    خوش به حال اونایی که اصلا خواب نمی بینند. برای من که خواب خوب معنا نداره به همین دلیل هم بهشون اهمیت نمیدم ولی همیشه خسته و افسرده ام.


  67. سيمرغ در 06/03/07 گفت :

    ول خرجی نکن ویلی جون خواب زن چپه … نگران نباش …
    ضمنا درباره خواب ۲۰ سالگی ات هم جای نگرانی نيست …. توی قرن ۲۱ هستيم به محض احساس تورم در *** می تونی به سرعت با يه جراح پلاستيک مشورت کنی .


  68. فرزانه در 06/03/07 گفت :

    يه چيز بامزه اين که من حدود ۱۰ سال پيش داشتم يه خواب فوق العاده ترسناک می ديدم و ديگه چيزی نمونده بود که توی خواب سکته کنم ٬ يه دفعه وسط خواب به فکرم رسيد چشمم رو باز کنم ببينم خوابم يا بيدار !! گوشه يکی از چشام رو يه خرده باز کردم و همين که مطمئن شدم توی خونه هستم و دارم خواب می بينم چشام و بستم و به ادامه برنامه توجه کردم #grin #grin