آرامش

با عجله شيشه آب يخ زده رو از تو کيفم می کشم بيرون، درش رو باز ميکنم و يه مشت آب می پاشم تو صورتم بعدش یقه لباسم رو با دست می کشم جلو و آب یخ رو سُر ميدم تو جونم، نه هنوز آروم نشدم Shockh روسری رو از رو سرم ميزنم کنار و آب یخ زده رو از فرق سرم می سرونم پايين…
آيينه رو در ميارم و نگاهی تو آيينه به خودم ميندازم، زنی اونجاست با آرايش بهم ماليده شده با ريملی که تا روی گونه اش پخش شده و موهای خيسي که روی پيشونيش پريشونِ درون لباسهايي خيس :hypnoid
با تعجب زير چشم تمام عمليات من رو زير نظر داره و مبهوت نگاهم ميکنه :surprise بعد از اينکه آروم می گيرم ميگم:
– ببخشيد ولی وقتی چيزی معذبم بکنه ديگه هيچی حاليم نيست نه تيپ نه آرايش نه مرتب بودن و تودل برو بودن… بايد خودم رو برسونم به مرحله آرامشم،… گرما کلافه ام کرده بود.:eyelash
ديگه مدتهاست که پناه بردم به لباسها گشاد و راحت اصلاً فکر اينکه چيزی ذره ايي معذبم بکنه و همين يک ذره آزادی عملم رو بگيره حالم رو بهم ميزنه.:embaressed
پيوست: بچه هايي که فونت نوشته های من براشون ريز و نا مفهوم نويد زحمت کشيده و امکان درشت نمودن فونت رو تو باکس سمت راست قرار داده از اين امکان استفاده کنيد.:love


نظرات شما


  1. عرش در 06/03/07 گفت :

    #grin


  2. سيمرغ در 06/03/07 گفت :

    واااووووو فکر کنم اينجوری تو دل برو تر می شی …
    جای من خالی تا خوب نگات می کردم #tongue


  3. مونا در 06/03/07 گفت :

    دست آقا نويد درد نکنه.
    اينجوری خيلی بهتر شده#heart


  4. عرش در 06/03/07 گفت :

    #nottalking


  5. Avra در 06/03/07 گفت :

    فوق العاده چسبيد. ( حس آب خنک در تابستان)


  6. فرزانه در 06/03/07 گفت :

    ششم !‌ اي بد نبود . برم بخونم بر ميگردم


  7. یک مامان در 06/03/07 گفت :

    راس مي گي گرما كلافه كننده است


  8. فرزانه در 06/03/07 گفت :

    کارت فوق العاده س !‌هيچي مهمتر از راحتي خود آدم نيست . #applause


  9. فرزانه در 06/03/07 گفت :

    بر و بچس !‌ شما چطوري با کلوب ويولت آشنا شدين ؟‌ اصلا کي بود ؟‌يادتون هست ؟‌ توي کلوب ويولت يه بحثي با همين موضوع داريم . به بهترين پاسخها جوايز نفيسي به رسم يادبود اهدا نخواهد شد . شما هم خيلي بي جنبه اين ها ! مگه هر جا سوالي جواب دادين بايد جايزه بگيرين ؟؟#grin
    http://www.cloob.com/club.php?id=27348


  10. من امروز پیدات کردم. بابا خیلی باحالی.من بهت لینک دادم. دوست داشتی بهم سر بزن.


  11. نازمهر در 06/03/07 گفت :

    ولی آی حال می ده توی گرما آب يخ بريزی روی سرت#grin
    هفته پيش رفته بوديم بهشت زهرا فکر کنم من دو سه تا گالن آب خالی کردم روی سرم. به يه دقيقه نمی رسيد بخار می شد ولی من رو از گرما نجات داد#eyelash


  12. شراره در 06/03/07 گفت :

    آب یخ چه حالی داره#silly


  13. سهيلا در 06/03/07 گفت :

    از همه چيز مهمتر راحتی خود آدمه عزيزم. پس راحت باش. خوش باشی هميشه#flower


  14. سلام ویلی
    توی گرمای جهنمی اينجا من با هر بار رفتن بيرون تمام مراحلی که ذکر کردی رو انجام می دم. تو ين ميون اگه کسی حتی با حرف زدن مزاحم کارم بشه چندتايی فحش هم حوالش ميکنم. #blush


  15. مهزاد در 06/03/07 گفت :

    خيلی خوبه که اينجوری شدی
    منم سعی می کنم راحت باشم ولی هنوزم گير می کنم …بعضی موقعيتها واقعا عذابه…می فهمی که…#worried


  16. arashl در 06/03/07 گفت :

    haletoon jaa oomad hala?1#laugh #winking 1


  17. ًرويا در 06/03/07 گفت :

    ممنون ويولت جون .اين تغيير فونت برا ۳-۴ سال ديگه من خوبه که چشام داره از سو ميره.#grin البته پيشگيری بهتر از درمانه.تشکرات.#tongue
    هر وقت که بيرونم و دارم از زور داغ کردن و جوش آوردن بخار ميشم،زود ميپرم تو سوپر و ميگم يک بطر از اون تگرياش بده .بقييشم که خودت ميدونی به اضافه چشمهای ورقولو پيده صاب مغازه.#laugh


  18. جنازه در 06/03/07 گفت :

    ): مجموعه نوشته هاي پشت تريلي هاي جاده::::::::1-به حرمت اشک مادر توبه کردم –2 -داني که چرا راز نهان با تو نگفتم / طوطي صفتي طاقت اسرار نداري –3 -بوق نزن شاگردم خوابه –4 -بي تو هرگز…………باتو؟؟؟؟عمرا– 5 -از عشق تو ليلي………..رفتم زير تريلي(واسه گريسکاري) –6 -اگه مي توني اين تابلو رو بخوني يعني فاصلت خيلي کمه فاصله رو رعايت کن -7– دنبالم نيا اسيرم مي شي– 8 -گشتم نبود …………نگرد نيست– 9 -سر پاييني برنده سر بالايي شرمنده


  19. مرجان در 06/03/07 گفت :

    منم هميشه يک بطری آب تو کيفم دارم وچون معلم هستم قيافه شاگردهام وقتی آب ميريزم روی سرم ديدن داره#rolling #rolling فقط شانسی که آوردم اينه که دبيرستانها حداکثر تا آخر خردارد باز هستند.


  20. ليلا در 06/03/07 گفت :

    هرچی بپوشی بازم تو دل برو هستی #heart


  21. صدف در 06/03/07 گفت :

    تنم می خاره واسه راحت بودن ولی يه نموره بی جنبم واس هيمن خدا بدجورزده تو پوزم!ولی بعيد می دونم آدم بشم#grin


  22. عزيز پيشنهاد می کنم از يه ريمل ضد آب خوب استفاده کنی.#winking


  23. لاله در 06/03/07 گفت :

    سلام دوست نادیده#heart
    راستش من اول بودم دیدم تازه واردم کامنت نگذاشتم#grin
    راه حل خیلی جالبی بود برای فرار از گرما حالا نمیدونم همه جا کاربرد داره یانه ولی بد نیست که امتحان کنم
    فدای تو دختر نازم #heart #flower #flower


  24. نازنين در 06/03/07 گفت :

    اول اينکه هزار بار آفرين که ديگه نميداری هيچی معذبت بکنه.
    اصولا با معذب بودن و معذب شدن يا معذب کردن ديگری حال نميکنم.#kiss
    بعدشم خدا نکنه مهربون جونم که قربون بری.خانمی جونم پلی استيشن از ترس اين وروجک نميتونم بخرم.
    نميخوام باری کامپيوتری ياد بگيره.از حالا همينجوری پرروئه.
    اون روزی بهش ميگم ای بيشرف کوچولو. پررو برگشته بهم ميگه :تو هم ای بيشرف توپولو!!
    هنوز هيچی نشده تپليم رو به رخم ميکشه#cry


  25. نازنين در 06/03/07 گفت :

    خدا رحم کنه که بره زن بگيره.
    #grin


  26. سلام ويولت جون
    خوبي خانومی؟#kiss
    منم تو بعضی شرايط راحتی و آرامشی که دنبالشم برام مهمتره هست تا نظر بقيه در مورد ظاهرم و خودم
    موفق باشی
    تا بزودی…#heart #heart


  27. مامان صبا در 06/03/07 گفت :

    سلام عزيزم
    مثل اين که بد نوشتم
    من منظورم اين بود که واست کامنت گذاشتم جواب ندادي سوال نپرسیده بودم
    مواظب خودت باش#kiss


  28. شبنم در 06/03/07 گفت :

    ويولت جونم اول اينکه هر چيزی که راحت تری بپوش که بهتر بتونی حرکت کنی و آزاد باشی. دوم اينکه قربون شکل ماهت، ريمل آب خورده هم خوشگله اصلا فکرش رو نکن :‌) سوم هم اينکه اصلا عزيزم عذاب وجدان نگير. اصلا نظرت ناراحتم نکرد. کلی هم به شوخيت خنديدم. اگر اجازه بدی پاکش نميکنم. اجازه هست؟ …شاد باشی …شبنم


  29. سمانه در 06/03/07 گفت :

    سلام . من مدت هاست وب لاگ شما رو می خونم ولی نظر نميدم . من هم مثل خودتون ام اس دارم .الان ۸ ساله که اين بيماری رو دارم ولی خودم ازش بی خبر بودم . دکترم به من نگفته بود فقط به خانوادم گفته بود . تا امروز فقط قرص می خوردم حالا می گه بايد تزريق رو شروع کرد . از شما يه خواهش دارم می خواستم دکترتون رو بهم معرفی کنی می خوام قبل از شروع کردن اين روش چند تا متخصص ديگه برم . لطف کنيد بياييد توی وب لاگم و اسم و آدرس دکترتون رو بهم بگيد . در ضمن من شهرستان هستم فکر ميکنم شما تهرانيد . دکتر من هم تهران ولی می خوام چند جای ديگه هم برم . اگه لطف کنيد بی نهايت ممنون می شم. منتظرم.


  30. سارا در 06/03/07 گفت :

    حالا الان خوبی ويولت جان ؟ #grin #kiss #heart


  31. sadaf در 06/03/07 گفت :

    salam azizam dar rabeteh ba poste khabha khastam begam man taghriban tamame khabham rast mishe va taabire khab ham ta haddy baladam khastam behet begam har vaght khabe bady didi hatman boro baraye abe ravoon begoo ya shire ab ro baz kon begoo ke batel beshe roo man ke asar kard


  32. Neginak در 06/03/07 گفت :

    are dige viloet joonam khoshtipa hamishe khoshtipam che ba ayesho lebasaye tang che bedoonesh muuuuah vay violet injam onghadr garm shode 2 rooze darim shoro shor aragh mirizim delam mikhad zoodtar in mah tamoom sh ee balke hava yekami behtar beshe ….. #hug #kiss


  33. memol در 06/03/07 گفت :

    حالم از اين تابستون و گرماش به هم می خوره …. غير قابل تصوره ….آدم اينجوری می شه ! #silly مگه نه ؟!
    #thinking


  34. شمس در 06/03/07 گفت :

    درود بر شما
    مايلم با هم تبادل لينک داشته باشيم البته اگه قابل بدونيد


  35. مهرداد در 06/03/07 گفت :

    سلام
    شما اين رو می گين پس ما چی بگيم با اين گرمای پنجاه شصت درجه البته اخبار هواشناسی که ازچهل و نه که بالاتر رواعلام نمی کنه #flower


  36. nemogoody در 06/04/07 گفت :

    سلام
    بله تابستان گرم و سوزان تهران یک طرف و پوشش بانوان محترم یک طرف. ولی من گرمی تهران را دوست دارم. البته همیشه راه فراری برای از آن داشته ام. در هر صورت موفق باشید.


  37. برو دارمت……..#grin
    همينجوری خوبه#grin
    يه ضرب المثلی عربهای خوزستان دارن ميگن: عرب باش راحت باش#rolling #grin


  38. حنا در 06/04/07 گفت :

    سلام ویلی جون من مدتهاست که باهات همراهم ولی اهل کامنت گذاشتن نیستم اما یه سوال من الان عضو سایت کلوب دات کام شدم اما هر چی فکر کردم نفهمیدم چه جوری باید عضو کلوب تو بشم میشه خودت یا فرزانه جون توضیح بدین اگه سواله بی سوادانه ای هم هست ببخش !!#blush


  39. حنا در 06/04/07 گفت :

    بابا بالاخره فهمیدم بهتر بود به جای عنوان تغبیر عضویت میزدند عضویت در کلوبها تا مارو وارده یه بتزی یه پیچیده نکنن !#grin


  40. قيافه ی ادم خيلی جالب ميشه.من ۱بار با يه خدابيامرزی رفتم بيرون و گرمم شد و همين تريپواومدم#tongue ديگه بهم زنگ نزد#laugh


  41. فرزانه در 06/04/07 گفت :

    ويوی ! ميگم حالا درسته که تصميم گرفتی اميد قضيه رو کم کنی ٬ اما ديگه حذفش نکن … خودش که آخرين آپش مال عيد ۴۰ سال پيشه#winking تو هم هيچی ازش نمی گي . خب بابا اينطوری که نشد#grin


  42. فاطمه در 06/04/07 گفت :

    سلام
    خوبه که تا به اين حد راحت شدی و حس آرامش داری#heart
    به نظر من که وب لاگ تو هيچ نقصی نداره#silly


  43. ويولت در 06/04/07 گفت :

    به حنا:
    اصلا ناراحت نباش چون منم خودم دو روز تو کف#thinking ا ين بودم که چه جوری عضو شم ؟#sick تا فرزانه به دادم رسيد گفت چيکار کنم#grin


  44. سپيده در 06/04/07 گفت :

    ممنون ويلی جون .پس لينکم کو؟؟نکنه از وبلاگم بدت اومده؟#sad


  45. memol در 06/04/07 گفت :

    يه جوک بگم ويلی ؟ #smug
    Sokhani Az Bozorgane Qazvini : Ta Omid Hast …. Arezooo Nemikonam !!))))
    #grin


  46. فريد در 06/04/07 گفت :

    ويولت جان اون حالتی که برات تو پست قبلی نوشتم بختک نبود عزيزم بختک همونطور که مونا گفت وقتی می خوای از خواب بيدار بشی يه حالت سنگينی رو قفسه ی سينه ات احساس می کنی و … ولی اين حالتی که من داشتم توی خواب برام اتفاق افتاد و خيلی وحشتناک تر از بختک بود#sick اتفاقا ويولت قبل از اين اتفاق بختک خيلی ميشدم تو خواب ولی تو اين ۱ سال اصلا يادم نمياد بختک شده باشم#surprise
    نميدونم چی بود ولی اگه ۲ دقيقه ديرتر بيدارم می کردن عزرائيل ماکسيما رو خريده بود#cry


  47. فريد در 06/04/07 گفت :

    به ممول:
    تا اميد هست؟#grin
    اميد زندگانی که منظورت نبود؟#rolling


  48. ويولت در 06/04/07 گفت :

    فريد اين دفعه به اميد جيگر بديا…#silly


  49. طلا در 06/04/07 گفت :

    سلام هم از ماست…….اونجا نمی شد شکلک گذاشت#kiss #flower …مهربونی ادما رو با هيچی نمی شه جواب داد #flower


  50. بانو در 06/04/07 گفت :

    ويولت عزيز از اينکه به مشکل چشمی من اهميت دادی متشکرم#heart از نويو خان هم بی نهايت ممنونم#winking


  51. ای ول ویلی! منم عاشق آزادی و آرمشم . برای همین هیچ وقت با خودم کیف این ور و اون ور نمی برم! همه چی رو می ریزم توی جیب های لباسام! نه ساعت. نه دستبند…. کاش این روسری کوفتی هم نبود! (البته اون وقت مجبور بودم همیشه موهامو شونه بزنم D:Smile


  52. گلی در 06/04/07 گفت :

    #flower


  53. دايانا در 06/04/07 گفت :

    آره بابا آرايش می خواييم چکار.من که چند ساله ديگه تيپ و قيافه و آرايش و همه رو کلا بی خيال شدم.


  54. خودم در 06/04/07 گفت :

    ويلي راستي اون مشكل دنبالچه ت خوب شد . چي كار كردي ؟ چون منم چند روزيه باهاش مواجهم


  55. ويولت در 06/04/07 گفت :

    به خودم:
    خيلی بهترم #eyelash ببين رو بالش سفت بشين دردش کمتر ميشه البته تا جايی که ميشه نشين#worried دراز بکش بعدشم کرم رزماری(پماد) از داروخانه بخر به موضع بمال عين ويکس عمل ميکنه و دردش رو خيلی بهتر ميکنه


  56. خودم در 06/04/07 گفت :

    مرسي دكتر جون#applause چند روزيه شروع كردم دوچرخه سواري جاب زين بدجوري اذيت ميكنه #rolling


  57. پرديس در 06/04/07 گفت :

    خيلی وبلاگه قشنگی داری. اميدوارم هميشه موفقو خوش باشی


  58. همتا در 06/04/07 گفت :

    سلام ويولی جون
    چند روز نبودم نتونستم بيام مطالبتو بخونم
    از بابت تبريک تولد ممنونم #heart #kiss
    شاد باشی


  59. آخ آخ
    امان از اين دوچرخه بازی#cry
    ديگه توبه کردم….. تا يه هفته نشستن حکم مرگ رو برام داشت#grin


  60. سوگلی* در 06/05/07 گفت :

    #hug #kiss


  61. فرزانه در 06/05/07 گفت :

    الان همون قضيه ((مودم )) دو تا پست قبله ديگه ؟؟ همون که همه رو سرکار گذاشته بودی و نوشته بودی تا نباشه نمی يای ؟ حالا کی درست ميشه#grin


  62. ويلی برا چی اپ نمی کنی؟#yawn


  63. حنا در 06/05/07 گفت :

    ویلی جون من به یه نتیجه رسیدم اگه همین جا با هم حرف بزنیم خیلی بهتره این کلوب واسه خودش پازلی شده باورت میشه هنوز دارم فکر میکنم چه جوری میشه حالا که توی کلوبت با هزار بد بختی عضو شدیم پیام بفرستیم این ارسال به دوستان که این کارو نمی کنه ##angry من که پشیمون شدم #yawn جون من به فرید بگو یه سر بزنه شاید اون ما رو کمک کنه #thinking


  64. ياران در 06/05/07 گفت :

    سلام:
    اخیرآ محققین علوم ژنتیک دانشگاه جانز هاپکینز آمریکا خبر از موفقیت پیوند سلولهای بنیادی عصبی به نخاع قطع شده موش آزمایشگاهی داده و ابراز امیدواری نمودند که با این روش در آینده علاوه بر معالجه قطع نخاعی ها ، بیماران مبتلا به ام.اس و ای.ال.اس نیز معالجه شوند.
    http://www.hopkinsmedicine.org/Press_releases
    /2006/06_20_06.html
    بدنبال انتشار این خبر یکی از دوستان که از اقدامات و تحقیقات پژوهشکده رویان تهران در زمینه پیوند سلولهای بنیادی عصبی به نخاع مطلع بود،طی تماسی ضمن انتقال خبر فوق به مسئول روابط عمومی رویان نتیجه تحقیقات آنها را جویا شد.مسئولین پژوهشکده اعلام نمودند که:
    نه ماه قبل خودشان توانسته اند سلولهای بنیادی عصبی را به نخاع قطع شده موش آزمایشگاهی پیوند زده و موجب برپائی مجدد سلسله اعصاب حسی و حرکتی موش آزمایشگاهی گردند .و در حال حاضر نیز پروتکل طرح پیوند این سلولها به نخاع میمونهای آزمایشگاهی با بیمارستان لقمان ،ضمن ارائه بودجه اختصاصی از سوی پژوهشکده، امضا شده و در حال انجام می باشد.اما علی رغم آماده شدن طرح پیوند این سلولها به انسان از سوی محققین رویان و همچنین تخصیص بودجه لازم برای این کار ،تا بحال هیچ جراح مغز و اعصابی برای اجرای این طرح ابراز علاقمندی ننموده است!
    لذا خواهشمند است ما را در انتشار و انعکاس این خبر یاری نمائید تا شاید پزشکی برای انجام این مهم آستین بالا زده و گامی در جهت بهبودی مبتلایان به ضایعات نخاعی بردارد.
    تلفن روابط عمومی پژهشکده رویان:
    ۲۲۴۰۲۴۸۶ (۲۱ ) ۰۰۹۸
    با احترامات فائقه.


  65. ياران در 06/05/07 گفت :

    سلام:
    اخیرآ محققین علوم ژنتیک دانشگاه جانز هاپکینز آمریکا خبر از موفقیت پیوند سلولهای بنیادی عصبی به نخاع قطع شده موش آزمایشگاهی داده و ابراز امیدواری نمودند که با این روش در آینده علاوه بر معالجه قطع نخاعی ها ، بیماران مبتلا به ام.اس و ای.ال.اس نیز معالجه شوند.
    http://www.hopkinsmedicine.org/Press_releases/2006/06_20_06.html
    بدنبال انتشار این خبر یکی از دوستان که از اقدامات و تحقیقات پژوهشکده رویان تهران در زمینه پیوند سلولهای بنیادی عصبی به نخاع مطلع بود،طی تماسی ضمن انتقال خبر فوق به مسئول روابط عمومی رویان نتیجه تحقیقات آنها را جویا شد.مسئولین پژوهشکده اعلام نمودند که:
    نه ماه قبل خودشان توانسته اند سلولهای بنیادی عصبی را به نخاع قطع شده موش آزمایشگاهی پیوند زده و موجب برپائی مجدد سلسله اعصاب حسی و حرکتی موش آزمایشگاهی گردند .و در حال حاضر نیز پروتکل طرح پیوند این سلولها به نخاع میمونهای آزمایشگاهی با بیمارستان لقمان ،ضمن ارائه بودجه اختصاصی از سوی پژوهشکده، امضا شده و در حال انجام می باشد.اما علی رغم آماده شدن طرح پیوند این سلولها به انسان از سوی محققین رویان و همچنین تخصیص بودجه لازم برای این کار ،تا بحال هیچ جراح مغز و اعصابی برای اجرای این طرح ابراز علاقمندی ننموده است!
    لذا خواهشمند است ما را در انتشار و انعکاس این خبر یاری نمائید تا شاید پزشکی برای انجام این مهم آستین بالا زده و گامی در جهت بهبودی مبتلایان به ضایعات نخاعی بردارد.
    تلفن روابط عمومی پژهشکده رویان:
    ۲۲۴۰۲۴۸۶ (۲۱ ) ۰۰۹۸
    با احترامات فائقه.