حریم همسایه

تو اتاق خواب نشستم و دارم کاري انجام ميدم، يهو يک صداي ترتر از طرف سالن بلند ميشه انگار که يک ساعت قديمي زمان زنگ زدنش فرا رسيده و داره اعلام وقت ميکنه چند دقيقه صبر مي کنم ولي نه ، قطع بشو نيست.
از تو اتاق رو به شهريار(برادرم) که تو سالن نشسته داد ميزنم: اين صداي چيه؟ خاموشش کن.:loser
شهريار سرش رو از رو روزنامه در حال مطالعه اش بلند ميکنه و نگاهي به دور و برش ميندازه و در جواب من فقط لبخندي با نيش باز تحويل ميده.!!!:teeth
چند دقيقه ديگه ميگذره و صداي تر تر قطع نميشه و هيچ عکس العملي هم از طرف شهريار ديده نميشه ، نه انگار بايد خودم اقدام کنم، با خشم از جام پا ميشم :waitingو تلو خوران ميرم به سمت سالن، نگاهي به اطراف ميندازم ولي هيچ نشاني از شي مشکوک ديده نميشه.:thinking
صدا از بيرونه انگار همسايه پشت حياط خلوت دريل کاري داره.!:eyebrow
امان از ساختمانهاي امروزي که همه تو دهن همديگن.!:sick


نظرات شما


  1. ستاره در 06/10/06 گفت :

    اووووووووول


  2. رکسانا در 06/10/06 گفت :

    اول#grin #winking #grin


  3. رکسانا در 06/10/06 گفت :

    نه#sad #cry


  4. مرجان در 06/10/06 گفت :

    #heart


  5. رکسانا در 06/10/06 گفت :

    #yawn دوم…عيبی نداره خوب دوم#eyelash
    آره بابا ساختمونهای جدید اینطورین. من که ایران بودم تو آپارتمانی که تازه خریده بودیم دیوار نشیمنمان چسبیده به حمام همسایه بود.
    وقتی حمام میرفتند و ما تو هال بودیم صدای شر شر آبشون میآمد!!!!
    #thinking #tongue #tongue #grin


  6. مهتاب در 06/10/06 گفت :

    مگه صدای ساعت شما ترترِ؟؟؟؟ #thinking معمولاْ يه صدای ديگه‌ای از خودشون در ميارن ساعتها #winking


  7. سولماز در 06/10/06 گفت :

    چاره همسايه بد اينه که بری بزنی دک و پوزشو بريزی به هم.
    اتاق خواب من روبروی حمام همسايمونه که تازه ازدواج کردن. تو خود حديث مفصل بخوان از اين …..


  8. پريچهر در 06/10/06 گفت :

    سلام
    عکسی که تو پست روز چهارشنبه بود نوع نگرش تو بود به زندگی.چون تو توی اون عکس قشنگی ها رو نشون داده بودی اما اون یکی عکاس نه


  9. الناز در 06/10/06 گفت :

    سلام ویولت جان.
    من دو تا سوال از شما داشتم.راستشو بخوای من چند روز پیش با 3 وبلاگ ” تربچه ” و ” نگار ” و ” نوشی و جوجه هاش ” آشنا شدم ولی دیدم که خیلی وقته آپدیت نکرده اند.چون اسم شما رو هم توی قسمت کامنتها دیدم و خیلی وقته که خواننده وبلاگ شما هم هستم، خواستم ازتون احوال این سه نفر رو بپرسم.مخصوصا نگار و تربچه رو.می تونی اگه خبری ازشون داری، منو هم درجریان بذاری؟
    ممنون میشم.#heart #kiss


  10. الناز در 06/10/06 گفت :

    اینکه یه سوال شد.اشکال نداره.بعدیش رو بعدا می پرسم.#winking


  11. فرزانه در 06/10/06 گفت :

    تو دهن همديگن..!!!
    خيلی با حال بود اين اصطلاح رو خودت اصلاحش کردی تبديل به اين شد؟؟؟#laugh


  12. بی نام در 06/10/06 گفت :

    حالا اين که خوبه ما يه همسايه داريم تازه ازدواج کردن و اومدن تو ساختمان ما اونقدر جو گيرن که هر روز با هم ميرن حموم و صداشون رو تا حالا همه همسايه ها شنيدن . واقعا که درستهبا این آپارتمانها همه تو دهن همند #angry


  13. آورا در 06/10/06 گفت :

    اين دادشت چه بدجنس بازی در آورده که نگفته صدا از کجاست#winking


  14. sara در 06/10/06 گفت :

    اون نیش باز داداشت منو کشته#rolling
    #tongue


  15. sara در 06/10/06 گفت :

    ا بوس یادم رفت #grin
    #kiss #kiss #kiss


  16. ياس در 06/10/06 گفت :

    #surprise #laugh عجب


  17. مه سا در 06/10/06 گفت :

    جالب بود! آخه صدلی دريل تو خونه چی کار داره ؟!!! #smug راستی حالتون چه طور؟ #heart


  18. حق با شماست.ما هم گاهی اين صداهای مزاحم رو داريم#worried


  19. شيما در 06/10/06 گفت :

    #hug


  20. مهر در 06/10/06 گفت :

    سلام . این که چیزی نیست من و شوهرم داریم با پسر همسایه بغلیمون دوباره دیپلم می گیریم . #grin
    اینقدر که مامانش درساشو بهش گوشزد می کنه و ازش می پرسه ما هم حفظ شدیم .
    مامانشم هی می گه ذلیل شده مشقاتو نوشتی . شوهرم یه بار گفت برم به پسره بگم تو رو خدا مشقاتو بنویس مامانت اینقدر جیغ نکشه #laugh


  21. مهرداد در 06/10/06 گفت :

    سلام
    آی گفتی .ما هم يک همسايه ای داشتيم که تازه ساعت ۱۱ شب يادش می اومد که دريل کاری کنه . يادمه يک بار با صدای وحشتناکی از خواب پريدم
    که ببينم صدا از کجاست که متوجه شدم آقا يادش اومده که بايد کمد ديواريش رو درست کنه و مشغول دريل کاری شده.#yawn #yawn #yawn #rolling #silly #silly


  22. ويولت در 06/10/06 گفت :

    منظورم از ترتر صدای زنگ این ساعت های شماطه دار قدیمی بود
    به النازز:
    تا جایی که من خبر دارم تربچه الحمدلله خوبه ولی از نگار و نوشی خبر ندارم


  23. یک مامان در 06/10/06 گفت :

    #angry


  24. الناز در 06/10/06 گفت :

    مرسی ويلی جون.#heart #kiss #heart


  25. محسن در 06/10/06 گفت :

    خيلی خوب ميشد زمانی که تنکابن بوديد شما رو ميديدم خيلی دوست دارم توی عمرم يه بار شما رو ببينم از نزديک و باشما هم صحبت بشم #flower


  26. قصه گو در 06/10/06 گفت :

    سلام سلام..اول از همه مرسی از اينکه بهم سر زدی و بهم لينک دادی..با اجازت منم لينکتو می زارم که راحتتر سر بزنم#winking ..بعد هم اينکه بابا خدا رو شکر کنيد حداقل می تونيد تو خونتون راحت حرف بزنيد چون خونه ها آجريه…اينجا که مصالح اصلی چوبه …و حرف هم نمی تونی بزنی…چون همسايه ات دقيقا می فهمه چی می گی…مخوصا ما که بين چند ايرانی محاصره شديم#grin خلاصه خدا اون روز رو نياره که کسی بخواد شب دريل کنه..


  27. الناز در 06/10/06 گفت :

    مرسی ويلی جون.#heart #kiss #heart


  28. اميد در 06/10/06 گفت :

    دهنشون سرويس!#yawn


  29. مژده در 06/10/06 گفت :

    ا ِ …….. ! ویولت جون پس چرا داداشت همیشه داره روزنامه میخونه ؟ #surprise #smile


  30. ليلا در 06/10/06 گفت :

    ديگه امروز حتی حريم خصوصی هم با اين مدل ساختمونا مفهومشو از دست داده !


  31. memol در 06/10/06 گفت :

    اين شهريار کار ديگه نداره بکنه تا تو کمتر بهش گير بدی …. بيچاره همش بايد جور کارای نکرده اشو بکشه #thinking


  32. سيندخت در 06/10/06 گفت :

    واقعا امان!
    چقدر جز آوره که صدای دريل همسايه بره تو مخ آدم!#yawn


  33. ۰ در 06/10/06 گفت :

    #heart


  34. شبنم در 06/10/06 گفت :

    ويولت جون خوبه مال حياط پشتی بوده اگر مال همسايه بغلی بود که ديگه بايد میذاشتی و ميرفتی از خونه بيرون… شاد باشی …شبنم


  35. ريحان در 06/10/06 گفت :

    سلام..ميگم چند وقته تو پستهات خبری از اميدخان شما نيست…خبريه؟؟#thinking #winking


  36. ارياميس در 06/10/06 گفت :

    #rolling #laugh


  37. ارياميس در 06/10/06 گفت :

    #laugh #rolling #flower


  38. سلام خيلی وبلاگ قشنگی دارين
    منم از اول امتحانام اين همسايه بقليمون به خاطر کار ساختمونش نميزاره من قشنگ درس بخونم#cry


  39. مژگان در 06/10/06 گفت :

    #grin دردوبلات بخور تو ملاج اين مهندس اتاق بغلی من ….دختر چقدر تو شيرينی


  40. arashl در 06/10/06 گفت :

    shedate zelzele 2lishter,talafat 20000000 nafar#yawn 1


  41. ًرويا در 06/10/06 گفت :

    خوب ايی که گفتی يعنی چه؟#devil چه فرق فوکوله خونه ما يعنی خونه همسايه ،خونه خودشم که خونه خودشه.اين يعنی حق همسايگی به جا آوردن.#grin #laugh


  42. سلام
    ما هم تا دو ماه ديگه بايد از اين خونه مون که چهارصد متر است( البته با حياط) به يه خونه ی دويست متری بريم که حياطش ۵۰ متره .
    حالا من يشتر نگران همسايه ها ی اينده هستم. چون من وقتی ديونه ميشم صدای پنج اسپيکر ضبطم رو تا ده خونه اونور تر هم می شنوند#devil


  43. پاييز در 06/10/06 گفت :

    اين جا چند تا حالت وجود داره:
    ۱- توخيلی باهوشی
    ۲-داداشت خيلی روزنامه می خونه(آخه تو پست قبلی هم همين طور بود)
    ۳-داداشت می خواسته تو رو به حرکت واداره
    ۴- ساختون مجل داره
    ۵-اين اتفاق همه جايی شده
    ۶-مگه هر پنجی بايد شش داشته باشه؟؟
    #winking


  44. Neginak در 06/11/06 گفت :

    inja ham hamintore vili joon hamishe saat 3-4 shooroo mikonan!!! khodet khoobi azizakammmmmmm?#kiss


  45. سارا در 06/11/06 گفت :

    من که جديدترين آهنگها رو از طريق ديوار واحد کناريمون که چسبيده به يکی از اتاقهای ما گوش می دم #grin ويولت درباره ات توی بلاگم نوشتم اگه دوست داشتی بيا بخون #heart #flower


  46. سحر در 06/11/06 گفت :

    آره واقعا #nottalking حق با توه . همه تو دهن ….. #sick


  47. حالا دريل که جای خود داره.. چيزای ديگه رو بگو که گاهی ناخودآگاه می شنوی.. ايشالله از اونا نشنوی خانممممممممم#grin #rolling


  48. سلام عليكم
    مگه اين كه اينطوري از زنده بودن همسايه خبردار بشيم. زندگي امروز همينه. چقدر دلم براي زنهاي فضولي كه سر محله ها مي نشستن و پچ پچ مي كردن تنگ شده!


  49. پوپک در 06/11/06 گفت :

    خونه قبلی ما جالب بود. پنجره حموم و دستشویی ما تو حیاط خلوت همسایه بغلی بود. پنجره آشپزخونه اونا هم همونجا بود . هر وقت میرفتم حموم صدای جلز ولز روغن و کاسه و بشقاب میومود یا بوی پیاز داغ و… . فکرشو بکن اون بیچاره ها چه صداها و بوهایی رو تحمل میکردن#laugh نگی بی تربیت ناراحت میشم#thinking


  50. فرزانه در 06/11/06 گفت :

    امروز از آپ خبری نبيد؟#worried


  51. آره ديگه ….
    ما شبا ۱۲به بعدو صبح ها ۷ به بعد که ميشه با همسايه مسابقه مشت زنی داريم ….
    شبا ساعت ۱۲
    يه مشت اونا ميزنن به ديوار اتاق ما (يعنی بخوابيد ما صبح بايد بريم سر کار)
    صبح ها ساعت ۷ ما يه مشت ميزنيم به ديوار اونا ( يعنی صدای گريه بچه تون مارو از خواب بيدار کرد )
    #grin #grin


  52. مريم... در 06/11/06 گفت :

    تر تر#rolling
    آدم فکر بد ميکنه#grin


  53. sed hosse!n در 06/11/06 گفت :

    سلام ويولت#flower
    اين جوری می گی من مجبور می شم کلنگمو آويزونه ديوار کنمو ديگه به جای ساخت و ساز بزنم تو کار مسافر کشی#brokenheart


  54. sed hosse!n در 06/11/06 گفت :

    راستی ويولت اگه کسی و يا وبلاگی عاشقانه و شاعرانه و اديبانه سراغ داری بگو يه سر به وبلاگ من بزنه و ادرس خودشو معرفيکنه#hug
    ممنون


  55. امیر در 06/11/06 گفت :

    هی! ياد قديما افتادم!


  56. ويولت در 06/11/06 گفت :

    گل ايران رو تبريک ميگم#grin #applause بچه ها به پيش#party


  57. خودم در 06/11/06 گفت :

    اينکه چيزی نيست يه شب زمان جونی سال آخر دبيرستان رفته بودم خونه دوستم که درس بخونيم . #thinking همون شب پسر همسايشون عروسی کرده بود و به اصطلاح شب اولشون بود . اتاقشون هم چسيبيده به اتاق اين دوست من بود . #rolling حالا مجسم کنيد پسره جو گير شده و با لهجه آذری(همون ترکی سابق ) داره خرف میزنه و بيچاره دختره . #rolling #rolling #rolling #rolling بعد از ۱۰ سال هنوزم وقتی يادش ميوفتيم از خنده ميميريم . #rolling خدا مارو ببخشه #devil


  58. * در 06/11/06 گفت :

    vili joon reyhan rast goft pas chand vaghte az mr.omid khabari nist #thinking albate bebakhshid fozoliyee vali…..#grin


  59. نازی در 06/11/06 گفت :

    #kiss #kiss #kiss #kiss


  60. ًرويا در 06/11/06 گفت :

    دودورودودو ايران #applause #party


  61. دارا در 06/12/06 گفت :

    #sad #sad #sad
    #cry #cry #cry
    ايشالا جام جهانی بعدی #yawn


  62. اميد در 06/12/06 گفت :

    سلام!
    اينو بيبينيد مفيده
    http://www.mssociety.org.uk/what_is_ms/
    publications_shop/just_d_farsi.html


  63. بامداد در 06/12/06 گفت :

    تازه اين يه رقم که خوبه ويلی جون …
    من یکی که صبا از صدای زنگ ساعت همسایه بالایی بيدار می شم …
    فکر کن خودت عمق فاجعه رو #grin #surprise


  64. bahareh در 06/12/06 گفت :

    #laugh to ham chakosh mizadi !


  65. ساتين در 06/12/06 گفت :

    فوتبال که حالمونو گرفت#sad