سکته !

شنبه وقتی اومدم سرکار از همون ابتدا احساس کردم حالم به نسبت روزهای گذشته زياد خوب نيست. مشغول بکار شدم تا حوالی ظهر که احساس کردم نشونه های بيماری کم کم داره پر رنگ و پرنگتر ميشه.:nailbiting
درست نمی تونستم صحبت کنم زبونم شل شده بود و کلمات رو درست نمی تونستم ادا کنم دقيقاً مثل آدمی که سکته کرده باشه، وقتی می خواستم گوشی تلفن رو با دست چپم بلند کنم گوشی از دستم مي افتاد:hypnoid . فهميدم يه بلايي داره سرم مياد، رييسم که وضعم رو ديد گفت زنگ بزنيد بيان دنبالتون زودتر بريد خونه استراحت کنيد.
زنگ زدم برادرم که مامان هم باهاش بود اومدن دنبالم و در حاليکه قدم از قدم نمی تونستم بردارم زير بغلم رو گرفتن و بردن پايين و با احتياط سوار ماشينم کردن پشتی صندلی رو به حالت خوابيده درآوردم و دراز کشيدم.:whew
تو راه اميد بهم تلفن کرد با کلمات جويده جويده وضعيت رو بهش توضيح دادم و گفتم ديگه زنگ نزن چون می خوام برم خونه بخوابم وقتی بيدار شدم خودم بهت زنگ ميزنم.:loser
از ساعت سه بعدازظهر تا شب خوابيدم وقتی بيدار شدم ديدم حالم بهتره ولی ترجيح دادم فرداش رو هم استراحت کنم چون ظاهراً شير خفته درونم(ام-اس) می خواست بيدارشه.
فرداش هم مامان و هم اميد گفتن ديگه اينکار رو با ما نکن از ترس قالب تهی کرديم. اميد سر کلاس بوده استاد همش می گفته آقای… مطمئنيد حالتون خوبه؟ حواستون تو کلاس نيست.:eyebrow
از مامان پرسيدم واسه چی ترسيدين؟ گفت: گفتم نکنه اين حالت بهت بمونه تا حالا اينجوری نديده بودمت نگران بودم که چه بلايي داره سرت مياد؟:sad
بدبختی ها يکبار هم بخوام بروم بيارم چه حال نزاری دارم بقيه پس می افتن.:nottalking
تمام علائم بعد چند ساعت استراحت کردن برطرف شد پس حمله نبوده،حمله زمانيه که تشدید نشانه های بيماری یا ايجاد نشانه های جديد نزديک به 72 ساعت تو بدن پايدار باشه اونوقت می تونيم بگيم حمله دست داده.
پيوست:اينم بخونيد.


نظرات شما


  1. ندا در 06/06/03 گفت :

    اول#grin


  2. آورا در 06/06/03 گفت :

    خدا را شکر که حمله نبود. ولی لطفا با دکترت تماس بگير.


  3. ندا در 06/06/03 گفت :

    فکر کنم يه سرماخوردگی کوچيک بوده #sad
    انشاءا.. که ديگه سراغت نياد ويلی الان خوبی روبراهی#worried
    راستی ديدی منم وب دار شدم#grin


  4. آورا در 06/06/03 گفت :

    ويولت جان. برنامه فيلمنامه و فيلمت چی شد راستی؟


  5. Neginak در 06/06/03 گفت :

    akhjooon man 1 raghami shodam!!!


  6. بله مستحضر شدیم چون یکی یقه مارو این وسط چسبید#yawn
    #flower


  7. Neginak در 06/06/03 گفت :

    violet joonam khoda ro shokr ke khoobi dooste ghavie man


  8. - در 06/06/03 گفت :

    خدا رو شکر که خوب شدی#flower


  9. مهتاب در 06/06/03 گفت :

    ناشکری نکن خيلی خوبه که خانواده و اميد نگرانت هستند، تازه خيلی هم دلت بخواد….ميتونی کلی خودتو لوس کنی#winking #eyelash
    خدا رو شکر که چيز مهمی نبوده فکر کنم زياد به مشکلات و خرج زندگی و زن و بچه‌ات فکر کردی يه سکته کوچولو اومده سراغت بعد ديده ای بابا اين که اصلاْ زن و بچه نداره بعد ولت کرده رفته سراغ يه نفر ديگه#silly #grin


  10. مهزاد در 06/06/03 گفت :

    قربونت برم که اينقدر صبوری#cry …ويولت جون ميوه صبر خيلی شيرينه! من مطمئنم خدا يه روزی اين ميوه رو بهت ميده#kiss #heart


  11. ويولت در 06/06/03 گفت :

    به آورا:
    بايد يا باهات حرف بزنم يا ايميل بزنم برات که دارم چيکار می کنم ولی دلم پره#yawn
    به ندا:
    تو هم رفتی يک جا وبلاگ زدی که من نمی تونم کامنت بگذارم#worried
    در مورد سئوالت هم فرق نمی کنه چه سينما باشه چه سريال


  12. خدا رو شکر حمله نبوده ولی بازم برو دکتر ببين چی بوده اميدوارم مشکل خاصی نباشه.


  13. عرش در 06/06/03 گفت :

    #grin


  14. ندا در 06/06/03 گفت :

    چرا حتی نميتونی وبمو ببينی ويولت نظرت برام مهمه ميخوام ببينی اشکالاتم رو بهم بگی اگه می تونی ببينی برام ايميل بزن #sad ويولت بايد عضو بشی ديگه کاری نداره که


  15. عرش در 06/06/03 گفت :

    با عجله بايد برم ولی بر ميگردم#winking


  16. ساغر در 06/06/03 گفت :

    #sad سلام دکتر برو حتما شايدم عصبی شدی حالا چطوری عزيزم اخه از بس که ابراز نمی کنی تا بقيه اذيت نشن يادشون می ره مواظب خودت باش ان شا الله که به زودی اين بيماری درمان بشه و همه راحت بشن حالا خوبی شايدم مال سرما خوردگی و تب بوده حالا چطوری #sad #kiss #worried


  17. ندا در 06/06/03 گفت :

    يکی از بچه ها خيلی پيشه بخصوص که گفتم نويسنده يه خانمی است که ام اس داره وبرای همين مينويسه که مردم درمورد ام اس بيشتر بدونن#grin
    خيلی استقبال کرد گفت من به هر کس که بشناسم زنگ ميزنم #grin
    خداکنه يه کاری بتونه بکنه خيلی نگرانم اميدوارم بتونم يه کاری برات بکنم#worried #worried #worried


  18. دريا در 06/06/03 گفت :

    ويولت جونمی. خدا بد نده خيلی نگرانت شدم. شايد از خودت زياد کار ميکشی. تورو خدا خيلی مواظب خودت باش. من هميشه بفکرتم


  19. سلام
    نمی دونم چی بگم. بيشتر مواظب خودت باش. من تازه ديشب با بيماری ام اس درست و حسابی اشنا شدم. اميد وارم روز به روز بهتر بشی.


  20. شهلا در 06/06/03 گفت :

    آی گفتی#eyelash
    از بس به روی خودمون نمياريم يه +يزی هم بشه يا باور نميکنند يا اينطوری ميشه و احساساتشون قلمبه میشه تا اینکه….از سر دل شوره مامان بنده هم ميخاد با من بره مسافرت #party #grin البته ناراحت نیستم هاُ ولی تا وقتی که دماغشون رو تو تمام تصمیم گیری هام فرو نکنند#worried
    ديروز عکس برگردون ناخون را برات گرفتم#winking


  21. آورا در 06/07/03 گفت :

    هر کدام راحت تری. بهم خبرشو بده.


  22. هيلا در 06/07/03 گفت :

    حالی رو که به مامانت و اميد دست داده ميفهمم .. ويولت جونم برای اينکه عزيزشونی #brokenheart عوضش دعاشون بلند تر به گوش خدا ميرسه #devil اينم از فوايدش #eyelash ويولت جون خيييييييلی خوشحالم بهتری #party و مثل خيليای ديگه که هلاکتن از ته قلب آرزومه زودتر خوب خوب شی . يا خودش عقب نشينی کنه و بره و از اون بهتر ايشالا زودتر درمانش کشف بشه #heart #flower #kiss


  23. زهره در 06/07/03 گفت :

    خدا رو شکر که چيز خاصی نبوده .
    مواب خودتون باشيد. #flower


  24. زهره در 06/07/03 گفت :

    ای وای …اشتباه شد..مواظب خودتون باشيد .


  25. سوک سوک در 06/07/03 گفت :

    سلام ویولت ایشالله این قضیه نوید اینو بده که روز به روز بهتر از روز قبل بشی
    #flower


  26. فريد در 06/07/03 گفت :

    الهی درد و بلات قلمبه بشه بخوره تو سر اون حاجی که می خواست ماچت کنه#smug
    ويولت منظور نرگس از اون يه نفر من نبودما#grin


  27. خدا رو شكر كه خوبي…#kiss
    خوشحال باش تو زندگي كساني هستند كه دل نگرانت باشن#smile


  28. شبنم در 06/07/03 گفت :

    آره ديگه . آدم يه دل سير که بخواد به روش بياره بقيه حالشون بدتر ميشه #tongue … انشالله ديگه اينجوری حالت بد نشه خانم گل …شاد باشی …شبنم


  29. مهرداد در 06/07/03 گفت :

    سلام
    من با اين حالات که گفتيد کاملا آشنا هستم. و بارها دچار مشکلاتی مثل اين می شدم.بدبختی من اين بود که همکارام توی اداره باورشون نمی شد و فکر می کردن که اين يک کلک تازه برای از زير کار در رفتن است .چون فقط اونهايی که اين بيماری را از نزديک می بينند ميتونند آدم رو د رک کنند
    من برای تمام بيماران آرزوی سلامتی می کنم .


  30. ساتين در 06/07/03 گفت :

    الهی بميرم#sad از اشاره تو کامنت پست قبلت فهميدم يه چيزی بايد شده باشه.به دکتر اطلاع دادی يا نه؟


  31. بی تا در 06/07/03 گفت :

    خب ويولت عزيز همه دوستت دارند که ن:رانت ميشند دیگه.
    خوبه که الان بهتری و حمله ای هم در کار نبوده.#applause


  32. سمیر در 06/07/03 گفت :

    سلام ویولت جان
    خوشحالم که بهتری- یه عالمه کار دارم منتها اول اومدم وبلاگ تو رو بخونم. ویولت جان حال مامان و امید رو من درک می کنم چون وقتی شما حالتان بده ما هیچ کاری ازمون بر نمیاد. من حمله های همره رو دیدم حتی نمی شد بهش دست زد چون انگار درد در تمام وجودش پخش می شد.
    یه چیز دیگم بگم؟ ساعت مربوط به قسمت نظرات (ای ام) و (پی ام) جا به جا شده. اگه دقت کنی خودت می فهمی.
    شاد و موفق باشی.


  33. آرش در 06/07/03 گفت :

    #smile خدارو شکر که بخير گذشت…#flower


  34. مهرداد در 06/07/03 گفت :

    باز هم سلام
    چون سلام سلامتی می اره
    من که قبلا دچار حمله می شدم بايد می بودی و می ديدی . دور از جون مثل يک بشکه می شدم و هيچ کاری نمی تونستم انجام بدم فقط دراز م می کردند و مثل يک بشکه حرکتم ميدادند. حتی نمی تونستم حرف بزنم چه برسه به کارهای ديگه اين حمله حدود دو روز طول می کشيد .فقط خدا رو شکر اون موقع هادخترم کوچيک بود و چيزی يادش نيست . البته بگم حالا ديگه من بيماری رو از رو بردم ودیگه جرات نداره به من حمله کنه . يعنی در واقع من ديگه نمی تونم راه برم و حتی نمی تونم با دستام حرکت های ريز انجام بدم. زبونم هم گاهی وقتها سنگين می شه اينها که گفتم از بديهای اين بيماری هست .حالا بگم که اين بيماری باعث چه چيزهای خوبی که نشده. من تونستم شعر هايی بگم که هيچ وقت فکرش رو نمی کردم تازه قديمی ها می گن اونطور نموند اينطور هم نمی مونه اينو من هيچ وقت فراموش نمی کنم . راستی وبلاگ منو هم اگه تونستی ببين.


  35. نيوشا در 06/07/03 گفت :

    به نظر من همين طور سرسری نگير… به دکترت يه سر بزن..شاد باشی وسلامت#kiss


  36. ويولت در 06/07/03 گفت :

    امروز يا فردا ميرم دکتر که حالت هامو بهش بگم گو اينکه خودم بهتر ميدونم چيکار بايد بکنم تنها چاره اش استراحت که از هفته ديگه شروع ميشه مشکل کشوندن همين يک هفته است#eyelash


  37. ندا در 06/07/03 گفت :

    حتما همين امروز برو


  38. مهرداد در 06/07/03 گفت :

    سلام
    چون سلام سلامتی مياره
    بله من حدود ۱۱ سال است که اين بيماری مهمونم شده ولی بدون دعوت
    ولی ضمن بيماری فهميدم که بدترين درد را ندارم زيرا بد ترين درد را کسی دارد که خدا را اصلا ياد نکند ولی اين بيماری با عث اين خير شد کهبه خاطر سختيث های حملات حدودا ۷۲ ساعته اين بيماری با خالق خودم ارتباط داشته با شم راستی چيزی را بگويم که از طريق راديو شنيدم
    در بهشت جايگاهی می باشد که هيچ کس به آنجا نمی رسد مگر بلا ديدگان
    باز هم تشکر می کنم که به وبلاگم سر زدی . خدا همه بيماران را شفا دهد


  39. unicorn در 06/07/03 گفت :

    خدا رو شکر که الان خوبی!
    خدا کنه هميشه حالت خوب باشه!


  40. ساتين در 06/07/03 گفت :

    ويولت عزيز فکر می کنی علت چی بوده که یه دفعه اینطوری عود کرده؟


  41. آنا در 06/07/03 گفت :

    سلام به صاحب وبلاگ که اگه درست گفته باشم اسمش ويولت!
    منم ام اسی هستم . ام اس سرچ ميکردم که به اسم شما برخوردم!تو حاشيه وبلاگتون در قسمت درباره من نوشتيد که هدفتون از نوشتن اين وبلاگ کمک به حفظ روحيه افرادی مثل شماست و بقيه که خودتون بهتر ميدونيد!
    اما دوست گرامی و همدرد من من هرچی وبلاگ شما رو خوندم اطلاعاتی درباره ام اس نديدم!شما بيشتر درباره رابطه عاشقانه تون با عشقتون که اگه اشتباه نکنم اسمش اميد حرف زديد و مو به موی ماجرا رو شرح داديد!
    حالا اگه يکی ام اس داشت اما اميدی مثل اميد شما نداشت بايد بره بميره!
    چون فکر ميکنم از روی اسمی که براش گذاشتيد مشخص اگه در زندگيتون حضور نداشته باشه شما به هيچ وجه اين روحيه رو نخواهيد داشت !و در واقع همه رو گذاشتيد سرکار!
    من از روی کينه توزی يا خبيثی اين کامنتو نزاشتم (فکر بد نکنيد ) من فقط خواستم بهتون يادآوری کنم که اولا اسم وبلاگتون با محتوياتش اصلا نميخونه
    دوما :شما داريد خودتونو گول ميزنيد که روحيه خوبی داريد و متاسفانه اميد شما از جنس فيزيکی و امکان نبودش به هر دليلی وجود داره اما اميد من و امثال من از نوع روحی و فکر ميکنم اگرچه تاثيرش کمتر اما در درازمدت بهتر جواب ميده تا اميد فيزيکی شما !
    از من دلخور نباشيد من همدرم با شما و کاملا درک ميکنم !
    همدرد شما آنا!


  42. ولنتاین در 06/07/03 گفت :

    ویلی جان خوشحالم عزیزم که الان بهتری و حمله نبوده. راستش اون تیتری که تو زدی منم ترسیدم#sick حتمن با پزشکت تماس گرفتی دیگه؟ مواظب خودت باش. #flower


  43. ساتين در 06/07/03 گفت :

    به آنا:
    فکر می کنم همه پستهای این وبلاگ رو نخونده باشین چون من که با ام اس آشنائیی نداشتم به لطف این وبلاگ از حال و احوالات بیماران ام اسی ، روزهای خوب و بدشون کاملا آشنا شدم و خیلی ها رو هم آشنا کردم.
    البته اینکه یک بیمار ام اس هم مثل همه مردم عاشق میتونه بشه و مسلما وقایع روزانه اش خالی از یاد و سخن معشوق هم نیست بحثی است جدا و خیلی هم شیرین.


  44. آنا در 06/07/03 گفت :

    به ساتین عزیز:
    من نگفتم که ما ام اسی ها حق عاشق شدن نداریم!من گفتم اسم این وبلاگ با محتویاتش هماهنگ نیست (خود من به شخصه برای اینکه اطلاعاتی درباره ام اس داشته باشم این وبلاگ باز کردم) در ثانی من برای ویولت عزیز احساس نگرانی می کنم چون توی چند تا پستی هم که ازش خوندم خودشه اعتراف به وابستگی کرده کسی مثل من میتونه درک کنه این وابستگی چقدر میتونه خطرناک باشه (منظورم روحی نیست) .
    حدی میزدم که از کامنت من سوءتعبیر بشه!


  45. ساغر در 06/07/03 گفت :

    به آنا: ببخشيد ولی به نظر من شما اشتباه می کنيد چون تو اين وبلاگ واقعا ويولت با ام اس اش زندگی می کنه و داره نشون ميده که حتی با وجود اين بيماری داره عادی زندگی ميکنه و مثل خيلی های ديگه غصه می خوره و می خنده من نمی دونم ولی يا شما آرشيوشو درست نخوندی يا سرسری خوندی ما ها هممون از اين وبلاگ تمام نشانه ها و درمانهای موجود رو ديديم ولی تا آنجا که من می دونم ويولت عزيز با اين بيماری و ضعفش کنار آمده به نظر من اين بی انصافی که با يه خط خوندن درباره همه چيز يک نفر آدم قضاوت کنه ويولت نه تنها وابسته و متکی به کسی نيست که همه رو هم داره هدايت می کنه و اميد می ده و حرف شما يه بی انصافيه کامله بعدشم اين وبلاگ خودشه و می تونه هر چی دوست داره بنويسه اگه می نشست و از بيماريش مرتب می ناليد به نظر شما سايت با مسمايی بود اگه سايت رو خونده باشيد ويولت ام اس را دوستش دانسته و داره زندگی می کنه که اميدوارم همه زندگيش خوش و طولانی باشه


  46. ويولت در 06/07/03 گفت :

    خوب آنا عزيز تو مختاری هرجور که دوست داری قضاوت و برداشت کنی همانطور که منم مختارم هرچی که دوست دارم بنويسم ادا می کنی که من هيچ خبر رسانی در مورد اين بيماری نکردم!!! عزيز دل اينجا يک وبلاگ نه وب سايت خبری فکر می کنم تو راه رو اشتباه اومدی من وقايع زندگی خودم رو می نويسم و راههای کنار آمدن با مشکلاتی که در زندگيم بوجود مياره اگه خيلی دلت می خواد مطالب علمی در اين مورد بخونی می تونی به لينکهای اون بغل مراجعه کنی که وب سايت علمی در مورد ام-اس توشون کم نيست#smile


  47. مانا در 06/07/03 گفت :

    سلام به انا.
    من خيلی وقته که خواننده اين وبلاگم ولی خيلی کم کامنت می ذاشتم ولی امروز وقتی نوشته شما رو خوندم گفتم بهتون بگم خيلی اشتباه فکر ميکنی من با آشنايی با ويولت و خوندن نوشته های اون هر روز کلی انرژی می گيرم .تازه توقعم از خودم خيلی بيشتر شده.ويولت برای من مظهر استواری و صبره.وايييييييی چقدر حرف زدما .الان ويولت این جوری نگام میکنه: #angry #angry


  48. رامين در 06/07/03 گفت :

    سلام
    نمی دونم چی بگم…
    فقط اميدوارم حالتون روز به روز رو به بهبودی بره….
    تا سلامی ديگر


  49. خودم در 06/07/03 گفت :

    يه روز يه …. تو آسانسور با يه خانومی گير ميکنه . ويلی نگفتی اين جوک رو شنيدی يا نه


  50. memol در 06/07/03 گفت :

    وای با اين موضوع گذاشتنت … دق کردم از ترس #worried
    الان خوبی ويلی جونم … بميرم الهی #laugh #hug


  51. memol در 06/07/03 گفت :

    اشتباه انتخاب شد … ببخشيد
    #laugh =#cry
    يعنی منظورم دومی بوداااااااااااااااا !!!


  52. ويولت عزيز
    من اگر با وجود سلامت کامل فقط نيمی از روحيه و سر زندگی تو عزيز رو داشتم بيشک الان برای خودم سری بودم تو سر ها!
    آدم از ديدن و حس کردن روحياتی مثل روحيه ی تو نا خود آگاه زبان به تحسين باز ميکنه …
    محکم و استوار باشی هميشه …


  53. ملينا در 06/07/03 گفت :

    خدا رو شکر که به خير گذشت…#kiss #kiss
    اين چه تيتيريه نوشتی…کشتی منو #flower


  54. تنها در 06/07/03 گفت :

    با سلام.
    من كه نمي دونم اينجا چه خبره.مگه نه اينكه ما اينجا جمع ميشيم كه بتونيم دوستاي خوبي براي هم باشيم و بتونيم بر مشكلاتمون فايق بشيم؟ پس اين همه قيل و قال براي چيه؟گفتم اينجا حداقل از اين بحثا نيست اما خب…………….
    ماهايي كه مشكلي تو زندگيمون داريم اگه همديگرو درك نكنيم كيه كه ما رو درك كنه!!!!!!!!!؟
    اما حرفام:
    نميگم به كي.
    اما آخه بابا جون همه آدما كه يه جور نيستن.يكي يه جور روحيه ميگيره يكي هم يه جور ديگه، يكي عاشق ميشه يكي نميشه.
    همه ما آدما وابسته ايم.چه بيمار باشيم چه نباشيم.فقط خداست كه وابستگي نداره.
    در مورد روحيه داشتن هم خب به نظر من هر كي كه مشكلي تو زندگي داره بايد روحيه داشته باشه تا بتونه به زندگي ادامه بده.يعني لااقل بايد ظاهرشو حفظ كنه.اما روحيه داشتن واقعي اونه كه آدم تو خلوت تنهايي خودش روحيه داشته باشه نه براي مردم.
    اين حرفارو نه از روي دلخوشي بلكه از روي همدرد بودن گفتم.
    بزاريد غصه هامون فقط براي دردامون باشه نه براي حواشيش.
    ويولت خانوم براتون آرزوي سلامتي ميكنم.
    با آرزوي پرواز هميشگي در لحظه سبز خدا.
    يا علي.


  55. Asal در 06/07/03 گفت :

    والله من عنوان و خوندم قالب تهی کردم#winking خدا به اميد و مامانت رحم کرده مواظبشون باش #winking #laugh


  56. Asal در 06/07/03 گفت :

    خدارو شکر حمله نبوده #kiss #heart مواظب خودت باش #kiss دوستت دارم


  57. ليلا در 06/07/03 گفت :

    خوشحالم که مشکل جدی نبوده #kiss خبر نداشتم که ام اس هم ميتونه از امکانات بيماران خاص استفاده کنه اميدوارم با اين قانون جديد بهبود اساسی در رسيدگی به مشکلات دوستان مبتلا به ام اس صورت بگيره .


  58. نيکی در 06/07/03 گفت :

    دخترجون شب عیدی مواظب خودت باش اوقات بقیه تلخ نشه


  59. مانيا در 06/07/03 گفت :

    خدارو شکر که حمله نبوده#kiss بعدم خوب بس که دوستت دارن وقتی يه ذره احساس می کنن از حالت عادی خارج شدی اين همه برات نگران می شن ديگه.
    اما ويولت جون به نظرت يه کم به استراحت نياز نداری؟؟؟؟ فکر نمی کنی بهتر باشه حداقل اين روزهای آخر سالو تا بعد از عيد ديگه نيای سرکار که کمتر بهت فشار بياد و بتونی تجديد قوا کنی؟
    هرچند که مطمئنا تو روزای آخر سال کارا بيشتره و شايدم همين باعث شده به اين حال بيفتی. اما به فکر يه زنگ تفريح حسابی برای خودت باش#flower


  60. مامان آيسان در 06/07/03 گفت :

    خدا رو شکر .کلی ترسيدم.


  61. پاييز در 06/07/03 گفت :

    هی روزگار
    گل بود به سبزه نيز اراسته شد
    هر چی گفتنی بود همه گفتن
    منم گفتم ابراز وجود کنم
    #cry #cry #cry
    چرا مراقب خودت نيستی
    ها؟
    #flower #flower #flower #hug


  62. سارا در 06/07/03 گفت :

    وقتی داشتم می خوندم چشمام پر اشک شد ويولت … خدايا خودت کمکش کن …#flower


  63. aida در 06/07/03 گفت :

    kheili movazebe khodet bash violet jan aida hastam agar yadet biyad chandin bar barat mail dadam va to lotf kardio javabamo dadi hanuzam har ruz sar mizanam kheiliiiiii movazebe khodet bash dar zemn ghadre mamano omido baradareto bedun kheili khube ke adam hes koneh kasi negaraneshe #heart sorry babate porharfi


  64. unicorn در 06/07/03 گفت :

    ويولت خواستنی!يه عالمه دعات کردم…بعدش هم برا همه …


  65. unicorn در 06/07/03 گفت :

    آخر شدنم بد نيستا#tongue …البته اگه بزارن#silly


  66. نرگس در 06/07/03 گفت :

    ويولت جان ! يک کتاب خيلی قشنگ هست که شايد خونده باشيش ولی اگر نخوندی خواهش می کنم بخونش!
    شفای زندگی (لوييز ال هی )


  67. پرستو در 06/07/03 گفت :

    از همه چیز بگذریم بابا عجب رئیس با حالی داری.


  68. unicorn در 06/07/03 گفت :

    #flower #flower #flower


  69. ندا در 06/07/03 گفت :

    به آنا :
    اتفاقا خيلی هم عنوان با موضوع ميخونه #surprise من و ام اس يعنی با ام اس چطور زندگی کردن يعنی ويولت با ام اسی که تو جسمش داره چطوری زندگی ميکنه و سر اين دو تا چه اتفاقات تلخ و شيرينی ميوفته ويولت با اين ام اس عاشق ميشه ويولت با ام اس سرکار ميره و… #nottalking
    بگو حرفت را پس گرفتی#angry


  70. ساتين در 06/07/03 گفت :

    منم خوندن کتابی که نرگس گفته (کامنت ۶۶ ) رو به همه توصيه می کنم واقعا عاليه


  71. میترا در 06/07/03 گفت :

    خدا رو شکر که حمله نبوده و الان خوبی. خدا رو شکر#heart


  72. آنا در 06/07/03 گفت :

    به همه:
    من نه قصدم خدای ناکرده توهین بوده و نه اینکه خواستم بگم ویولت مظهر صبرو اسقامت نیست!
    نه هرگز!
    من فقط نظرمو درباره وبلاگش گفتم که فکر میکردم مطالبش باید حتما درباره ام اس باشه اما وقتی خوندم دیدم اینطور نیست و اما درباره خودش من تنها از روی دلسوزی خواستم به ویولت خانوم یه چیزی رو یادآوری کنم که ما بیماریم و شرایط مون با آدم های عادی فرق میکنه!حتما برای ویولت عزیز هم مواردی پیش اومده که کس یا کسانی به خاطر بیماری و مشکلات جسمی از انتخاب ما با دارا بودن همه شرایط ایده آل سرباز زدن(من نمیخوام بگم کارشون درست بوده یا نه چون هرکسی این فرصت رو داره که انتخاب کنه و انتخاب حق هر آدمیه ) من نه میخوام درباره امید حرف بزنم و نه رابطه ویولت با امید من فقط و فقط میخوام بگم ما و امثال ما بهتر از همه اینه که به خودمون وابسته باشیم تا به دیگران حالا دیگران میخواد از اعضا خونواده باشه یا عشق یا هرچیزدیگه ای…!
    امید ما باید اعتماد به نفس و استقلال ما باشه و درکنار این دو چیز هیچ اشکالی نداره که از لذت و طعم خوب مهربونی و عشق اطرافیان هم بهره مند بشیم!
    من دیدم توی پست های قبلی ویولت که از وابستگیش به امید حرف زده ،این بود که به خودم این جسارت رو دادم و به عنوان آدمی که خودشم درگیر این بیماری و مسائل عاطفی بوده به ویولت خانوم این تذکر یا شاید یادآوری رو کرده باشم!
    امیدوارم ویولت جون در کنار امیدت روزهای پر امیدتری در انتظارت باشه#heart #heart !