حالا که آبرو و حيثيتی جهانيمون يک کم گوگولی شده:hypnoid خوبه از گوگول :toungeبخوايم که لوگوی نوروز رو بذاره تا لااقل از اين طريق و با نشون دادن آيين های قشنگ باستانيمون خودمون رو تو جهان مطرح کنيم.:applause
آدرس ايميلتون رو اينجا وارد کنيد.
اميد پياده ام کرد بره ماشين رو پارک کنه بياد دنبالم از جايي که واستاده بودم موقعيت سوق الجیشيم رو بررسی کردم ببينم ميتونم بدون کمک کسی برم تا دم مغازه يا نه؟ از تو خيابون که من واستاده بدوم با شيب و يک پله متصل ميشد به پياده رو ديدم حالم بدتر از اونيه که بتونم اون شيب رو رد کنم :eyebrow ترجيح دادم واستادم تا اميد بياد، از بخت بد ماشينی که بهش تکيه داده بودم راننده اش اومد و می خواست از پارک در بياد. حالا چيکار ميکردم؟ چه جوری ميرفتم کنار تا اون رد شه؟:hypnoid فاصله من و ماشين يک پل آهنی گنده بود با فاصله گشاد گشاد بين آهن هاش ميترسيدم جم بخورم عصام از فاصله آهنها بره پايين و معلق شم با احتياط نوک پا نوک پا نيم متری اومدم عقبتر اونم گذاشت دنده عقب.با پررويي هرچه تمامتر شروع کردم فرمون دادن بهش :smugاونم رو اعتماد من که هوای خودم رو دارم با خيال راحت شروع کرد به عقب اومدن (موقعیت رو طوری در نظر بگيريد که اون داشت سر پايينی دنده عقب مي گرفت)…بيا…بيا…هوپ:hand درست پنج سانت مونده به خودم گفتم هوپ :nailbiting با دست اشاره کردم که حالا برو.:eyelash
شانس آوردم راننده قابلی بود و نيم کلاجش خوب بود وگرنه اگه عقب ميزد که تير تپر شده بودم.:tounge
مثل هميشه پستت عالی بود#heart #hug
بابا آفرين به اين اعتماد به نفس.#kiss
کم نياری يه وقت ويلی جون#tongue
تورو خدا یه خورده بیشتر مراقب خودت باش
Violet jooni mersi ke ino gozashty inja dar zemn khodam jegare in farmoon dadaneto beram dooooste azizam#hug #hug
#yawn
من امروز داشتم نيم کلاج تمرين می کردم
خدارو شکر کن که اون راننده من نبودم#grin
ويولت عزیز هيچ می دونی بايد به خودت افتخار کنی؟!
مدت کمی نيست که نوشته هات رو می خونم منتها اولين باره که کامنت می زارم…
دختر من با چارستون سالم اينقدر محکم و اميدوار نيستم.
خوشحال باش که اگه چيزی از دست دادی چيزهايی بدست آوردی…
و اميدوارم که به همين زودی سلامتی کامل هم به جمع اون جيزها برگرده.. تا از اينی که هستی کامل تر شی
موفق باشي
خوب بیچاره اگه میزد که خیل هواداران تو کله شو از جا در آورده بودن،به جاش توپ بسکتبال گذاشته بودن#grin
امروز چطوري عروسك خانم بهتري#hug
با سلام
يک شعر در مورد بيماری خودم وخودت وديگران . البته با تقديم احترام .
حبيبم جامه ای خوشرنگ دارد
لبانی غنچه و بس تنگ دارد
عجب آهنگشادی در نگاهش
جهان را آن گهر در چنگ دارد
به گاهی مهربان ودلنواز است
به گاهی يک دلی چون سنگ دارد
بگو راضی به ماه بی شباهت
غلامی خسته ودلتنگ دارد
اين شعر بی ارتباط با بيماری ام اس
نمی باشد بلکه ره اوردی از بيماری ميباشد. در ضمن اگر اين شعر مورد پسندت بود دستور بده يکی ديگر ميفرستم
ويلی هر وقت دلم می گيره ياد تو ميفتم و سعی می کنم مقاوم باشم…راستی به نظر تو مشکل جسمی تحملش سختتره يا روحی؟!
مجله رو خريدم
سلام ويولت جان . لينکت رو گذاشتم تو وبلاگم . اشکالی که نداره.
آره منم مجله روهميشه می خريدم از تابستون! این هفته تا اون عصای معروفو صفحه ی بنفشو ديدم گفتم ويولته! فلش بک خوبی بود!!#rolling
===
جريان تيرتپر مال دايی هژير هاست.همون سه تا خنگی که مهران غفوريان داييشون بود#grin #eyelash