قویترین مرد شرکت2

اينقدر قشنگ اين اتفاق رو شرعی کردمش که خودم حظش را بردم:smug
داخلي.شرکت.شب
مونا در حال بستن در شرکت خداحافظي بلند خطاب به شخص داخل شرکت گفته و در را ميبندد در حاليکه زير لب آهنگي را زمزمه ميکند به سمت آسانسور حرکت کرده و دگمه آسانسور را فشار ميدهد صفحه نمايشگر ظاهرا خاموش است مونا چند بار ديگر دگمه را فشار ميدهد ولي اتفاقي نمي افتد زير لب ناسزايي مي دهد و به سمت شرکت بر مي گردد کليد انداخته و وارد مي شود تلفن را برداشته و شماره ميگيرد.
مونا :آقاي ناظمي سلام، اعتمادي هستم… آسانسور خرابه؟
مونا :تا کي طول ميکشه؟
اميد کيف به دست از اتاق خودش خارج مي شود مکثي کرده و به مکالمه مونا گوش ميدهد.
مونا :اي بابا… اين که نشد… مني که ازپله نمي تونم استفاده کنم تکليفم چيه؟
با عصبانيت گوشي را قطع ميکند.
اميد :قضيه چيه؟
مونا :طبق معمول آسانسور ايراد داره دارن تعميرش ميکنن.
اميد :کي درست ميشه؟
مونا :ميگه حداقل دو ساعت کار داره
اينجا اگه آدم يه ربع ديرتر از ساعت معمول از شرکت خارج بشه مجبوره يه تاوان دو سه ساعته پرداخت کنه.
اميد :حالا مي خوايد چيکار کنيد؟
مونا :جز انتظار چاره ديگه ايي هم دارم؟ حالا بگم ده طبقه رو يواش يواش برم پايين هفت تايه بقيه رو يقيقاً ميميرم!!!
اميد :نميشه که دوساعت تنها بشينيد تو شرکت. تازه معلوم هم نيست بعد دوساعت درست ميشه يا نه!
مونا Frownبا استهزا، معلومه از موقعيت پيش اومده و اين گرفتاري خيلي تو حرص است ) چطوره زنگ بزنم آتش نشاني بياد با نردبون بيارنم پايين؟ يا نه چطوره يه سبد بياريد بشينم توش و مش قربون بدتم پايين؟
اميد Frownبا خنده) راست ميگي اين ايده سبد خيلي خوبه ولي حالا که سبد نداريم بايد يه فکر ديگه بکنيم.
مونا Frownبا جبهه) آقاي اميد اين مشکل منه. آسانسور هم فکر نمي کرد يکي تو اين ساختمون باشه که پاي 17 طبقه پايين رفتن نداشته باشه وگرنه اينقدر دم به ساعت خودشو لوس نميکرد.
اميد Frownبا صداي بلند) مش قربون يه صندلي محکم دسته دار بيار اينجا.
صداي حرکت چرخ هاي صندلي
مونا Frownشگفت زده) مي خوايد چيکار کنيد؟
مش قربون Frownهمراه با صندلي) بفرماييد آقا.
اميد Frownآمرانه) بشين .
مونا :بشينم؟ که چي بشه؟
اميد :بشين رو صندلي. من و مش قربون دو سر صندلي رو ميگيريم ميبريمت پايين.
مونا :نه… بده خجالت مي کشم.
اميد :چي چي رو بده ؟از رو صندلي نشستن خجالت مي کشي؟
مونا :نه اينکه من بشينم و شما سر صندلي رو بگيريد…
اميد :فعلا زمان مناسبي براي اين تعارفات نيست رسيديم پايين کرايه باربري رو ازتون ميگيرم.!!!!!!
مش قربون صندلي را به کنار پله ها برده اميد در شرکت را قفل کرده و به مونا و مش قربون ملحق مي شود. مونا با اضطراب برروي صندلي مي نشيند.
اميد :اگه مي ترسيد چشماتون رو ببنديد فقط کيف منم تا پايين بذاريد رو زانوتون.
اميد :مش قربون کدوم طرف راحتتري؟ همون طرف رو بگير.
گروه به راه مي افتد در حاليکه مونا نفس در سينه حبس کرده با د ستي جلو چشمانش را گرفته و با دست ديگر کيف اميد را به آغوش مي فشارد!
اميد :مش قربون صندلي رو بذار پايين يه نفس بگيريم.
در پاگردي مونا و صندلي را پايين ميگذارند و پس از اندکي استراحت مجدد به راه مي افتند.
خارجي.خيابان.شب
مونا :واقعا نميدونم با چه زبوني ازتون تشکر کنم.
اميد Frownبا لبخند) احتياجي به تشکر نيست بعداً هزينه باربري رو ازتون ميگيرم.
مونا Frownبا خنده) با کمال ميل پرداخت ميکنم.


نظرات شما


  1. نگاه در 06/25/01 گفت :

    اول#surprise #surprise #surprise #grin


  2. نگاه در 06/25/01 گفت :

    ويولت…. باورت ميشه بالتخره اول شدم #grin #surprise #applause #applause


  3. آرام در 06/25/01 گفت :

    #applause سوم


  4. آرام در 06/25/01 گفت :

    خوبببببببببببب يعنی بغل کنون رو کردی نشستن روی صندلی؟؟؟#party
    خوب شد ولی اولی حالش بيشتر بود نه!!!!!!!!


  5. آرام در 06/25/01 گفت :

    راستی مرسی که به من سرزدی#hug #heart #kiss


  6. آرام در 06/25/01 گفت :

    به نگاه: بالتخره نه بالاخره #laugh #laugh


  7. نگاه در 06/25/01 گفت :

    خيلی جالب بيد…(( ولی کيف اميد را در بغل می فشارد !!!!!! )).. اين يعنی چه؟ #grin #rolling


  8. آرام در 06/25/01 گفت :

    اههههههههه چرا هيچکی نيست برو بچ کجان؟؟؟؟؟؟#rolling #flower


  9. نگاه در 06/25/01 گفت :

    به آرام.. از شدت هيجان بيد.. بعد از دو سال اول شدم #grin #rolling #applause


  10. مهتاب در 06/25/01 گفت :

    خیلی جالب بود اين شرعی کردن ماجرا#laugh موفق باشی. ولی من بودم بغل کردن رو ترجيح ميدادم سوای خجالت و مشکل شرعی و … ضريب اطمينانش بالاتره چون اگه بيافتم با ناجيم ميافتم! اما با صندلی ممکنه دسته صندلی بشکنه و من بيافتم و ناجيم نتونه کاری بکنه#worried


  11. هيلا در 06/25/01 گفت :

    نميشه مونا يک دختر ارمنی ..يهودی یا زرتشتی بشه؟ ..که حضشو ببيرم ؟#party #eyelash


  12. ساغر در 06/25/01 گفت :

    #applause #hug #applause #flower #eyelash #kiss #kiss الهی قربونت برم با اون فکرهای قشنگت الحق که قلمم هست قلم ويولت جون واقعا که حظ کردم دست گلت درد نکنه چقدر جای نوشتنت خالی بود خانم گل


  13. صادق در 06/25/01 گفت :

    سلام
    ايکاش ميشد همه چيز را همانطور که هست گفت
    ولی سانسور بر خلاقيت می افزايد ميگيد نه نمونه حی و حاضر
    فکر هوشمندانه ای بود ولی کلک همون روز صندلی به فکرت نرسيد يا رسيد و خواستی بغلی بگيری ناقلا#grin


  14. #applause بينهايت عالی درش آوردی ويلی جون فقط يه چيزی! هزينه باربری رو چطوری حساب کردی #grin شايد تو هم اول پيش پرداخت دادی بعد #silly #kiss


  15. شبنم در 06/25/01 گفت :

    #applause


  16. نقداْ ؟؟؟


  17. بی تا در 06/25/01 گفت :

    به خدا اين وضعيت شرعی کردن تو سینای ایران هوش نويسنده ها رو ایجور جاها معلوم میکنه. خیلی باحال بود.#smug


  18. مهر در 06/25/01 گفت :

    سلام . خوب بید . من می دونم هزینه باربری رو چطور حساب کردین .
    بعدش رفتین افطار و با یه بوسه هم افطار کردین هم هزینه باربری حساب شده #grin
    ولی از طرز نوشتنت میشه شیطنت چشمای امید رو حس کرد . #kiss #hug #kiss #hug


  19. بهار در 06/25/01 گفت :

    سلام#surprise
    خيلی جالب شده#smile همين رو ميتونن زمان فيلمبرداری چاشنيشو زياد کنن که صندلی به چشم نياد #grin


  20. بهار در 06/25/01 گفت :

    وای بازم اشتباه کردم بعد از سلام بايد اين باشه#flower


  21. نگار در 06/25/01 گفت :

    چه با حال اسلامی شد حض کردم #flower


  22. ندا در 06/25/01 گفت :

    سلام ولي ويلي جون اگه من جاي منا بودم به جا يك دست رو پيشاني و يك دست روي كيف اميد #flower يك دستم را محكم به دسته صندلي ميگرفتم چون امكان داشت از صندلي بيفتم پايين #thinking #worried #worried
    گذشته از غير معمول جلوه دادن مطلب نوشتت حرف نداشت #applause آخه نه كه همه رعايت كن مسائل شرعي اندتوجامعه مثلا اسلامي ما اين آقا اميد توي فيلمم يكيش #grin #winking موناهم كه ديگه از اون بدتر #eyelash #rolling #rolling #rolling #rolling #rolling #rolling ولي اگه يه حاج آقايي بود حتما ميگفتي بيا در آغوش اسلام#hug


  23. پی براه در 06/25/01 گفت :

    بيچاره مش قربون حالا اميد تصميم گرفته بود که ۱۷ طبقه يک صندلی با سرنشين را ببره پايين مش قربون بيچاره چکاره بيد؟#laugh ولی خيلی باحال تغیيرش دادی#applause


  24. ندا در 06/25/01 گفت :

    خب كاري نداشت كه مونا خانم كه متاركه كرده بودند ميتوانستند با يك صيغه محرميت ۵ كلمه اي ديگه گناه هم نكنند و قضيه هم خدا پسند باشه هم بنده خدا پسند…ها نميشد#thinking #blush #blush #blush مثلاميشه از اين موضوع در مسائل بعدي و شرعي كردنش استفاده كرد كه بد آموزي بيننده هم نداشته باشد حتي در گردشها#heart #thinking


  25. صدف در 06/25/01 گفت :

    ای ول!#heart


  26. نسيم در 06/25/01 گفت :

    منم يه بارهمينجوری رفتم پايين#cry


  27. دختر كولي در 06/25/01 گفت :

    دفعه اولی هم که خوندمش از اين قسمت خيلي خوشم اومد … راستی از نظر من همه‌اش عاليه …


  28. ويولت در 06/25/01 گفت :

    فشردن کيف اميد در بغل مونا همون سکس پنهان قضيه است#winking
    عشقولانه از خودم دروکردم#grin


  29. ياس در 06/25/01 گفت :

    ميبينم که آغوش گرم رئيس رو به يه صندلی چرخدار بيجان تبديل کردی.#thinking
    بعدهم مونا از به آغوش فشردن کيف رئيس(امیدخان)چه قصدی ميتونسته داشته باشه.#thinking


  30. ياس در 06/25/01 گفت :

    بعدهم ديگه تو سينمای الان بغل کردن ديگه مشکلی نداره و به راحتی پخش ميکنن.


  31. ياس در 06/25/01 گفت :

    حالا قضيه ی زيپ و توالت و …چه جوری ميخوای شرعی توضيح بدی؟#worried


  32. ساغر در 06/25/01 گفت :

    #brokenheart #cry #tongue هه هه امروز جواف منو نودادی #surprise


  33. لیلا در 06/25/01 گفت :

    #laugh به قول خودت قشنگ شرعی کرديش ولی جدا ارزو دارم اين فيلم به بهترين شکلی ساخته و اکران بشه به خاطر پيام فيلم و اشنايی افراد بيخبر جامعه از مشکلاتی که فرد مبتلا به ام اس باهاش درگيره و کاش با ديدن اين فيلم چشم بينای#thinking مسئولان بيناتر بشه .


  34. مهتاب در 06/25/01 گفت :

    اميد چون شيرين بار زده بوده کرايه‌اش دوبل ميشده‌ها…بابای من وقتی تو ماشينی فقط خانمها نشسته باشن ميگه طرف شيرين بار زده، اونم از جنس هلو…#grin


  35. فريد در 06/25/01 گفت :

    ويلی ميشه من نقش صندلی رو بازی کنم؟#grin #grin


  36. فريد در 06/25/01 گفت :

    نقش کيف اميد رو هم حاظرم بازی کنم#grin #silly #winking


  37. پشمک در 06/25/01 گفت :

    قشنگه………..خيلی قشنگه………………..#applause #applause #kiss #kiss


  38. پشمک در 06/25/01 گفت :

    نفهميدم سکس پنهان قضيه جی بيده؟!#grin #thinking #silly


  39. سانی در 06/25/01 گفت :

    خيلی عالی بود هم طنز گونه بود و هم شرعی!!!#flower


  40. یلدا در 06/25/01 گفت :

    خيلی توپ اسلاميش کرده بودی.. خب يه چادر هم ميذاشتی اين وسط.. اميد هم يه لباس روحانی می پوشيد ديگه اسلامی اسلامی ميشد.. خيلی خوب بود.. #grin راستی تبريک ميگم به خاطر کشف راه کم کردن تعداد حملات ام اس.. ايشالله روزی برسه که اين بيماری قطعی قطعی درمان بشه.. #kiss


  41. تازه حظ رو با ظ می نويسن!!!


  42. جان من اسم مش قربون رو عوض کن! خفه شديم بس که اسم همه آبدارچی ها مش قربون بود۱


  43. ويولت در 06/25/01 گفت :

    به نگار نوجوان:
    توصيه می کنم از ماسک اکسيژن استفاده کنی خفه نشی#sick #silly


  44. بابا تو يه پا فيلم نامه نويسی. خوب شرعيش کردی. راستی توی فيلم اميد توی شرکتت کار ميکنه؟ یادم رفته!


  45. هاله در 06/25/01 گفت :

    براوو !!!


  46. شبنم در 06/25/01 گفت :

    ويولت جون اينجوری ميگی از فردا همه ميرن دنبال شرکتی که اميد خان رييسشه ديگه دست و کمر براش نميمونه ها :‌) …شاد باشی …شبنم


  47. sara در 06/25/01 گفت :

    خیلی ماهرانه شرعیش کرده بودی.ایول داری#applause #heart
    ولی اون کیف امید و اینا خیلی جالب بود#grin
    به فرید:نقش صندلی رو خودت بازی کن ولی نقش کیف امید واسه خودمه ها#hug #tongue
    #kiss #kiss #kiss


  48. مگنولیا در 06/25/01 گفت :

    وای خیــــــــــــــــــــــــــــــــلی خوب بود. کلی کیف کردم. شدیدا منتظرم فیلمش آماده شه. چه شـــــود #grin #kiss #hug


  49. مژگان در 06/25/01 گفت :

    #grin ببين …انوقت تو خودت زرتی انداختی بغل رئيس!! ياد بگير اين اميد آقا چه شرعی اين کار انساندوستانه رو می کنه#rolling


  50. مامان آيسان در 06/25/01 گفت :

    بابا اينها تو سانسور اولن


  51. شهرزاد در 06/25/01 گفت :

    #applause #applause
    اميد هميشه بيسته….
    #applause #applause


  52. نيوشا در 06/25/01 گفت :

    #rolling #rolling #rolling #rolling #rolling #rolling #rolling #rolling
    خيلی باحال بود………..


  53. لاهیجی در 06/25/01 گفت :

    سلام . ویولت عزيزم از اينکه به مهیارم اينقدر لطف داری ممنونم. نوشته هایت امید ميدهد به من . (بابای مهیار)


  54. Neginak در 06/25/01 گفت :

    kheily ghashange afarin be in fekret!! kheily ghashang eslamshi kardii baba #rolling
    vay age fekr kon yeki bekhad biad az 17 tabaghe bala (piade!!!) dige joon too tanesh nemimoone in che vaziee sherkateto avaz kon be nazare man#grin #grin
    kheily ali bood afarin khanoomi!


  55. سوک سوک در 06/26/01 گفت :

    میگم پس این فرید کجاست که کامنت بذاره منم از کامنتش سواستفاده کنم یه کامنت دیگه بذارم #worried
    ها؟ها؟ها؟#grin


  56. سوک سوک در 06/26/01 گفت :

    ها؟!#surprise
    کامنت فریدو خوندم#thinking
    ما چاکرتیم … ادامه نمیدم کامنتتو#blush
    #worried


  57. بامداد در 06/26/01 گفت :

    آخه من چي بگم از دست تو ؟ ها ؟
    نه! خدا وكيلي خوت بگو من چي بگم الان ؟!
    با اين گونه نوشتن و تعريف كردنت، ساعت ۴ صبح نصف خاندانو از خواب بيدار كردم با خنده هام …
    از دست تو …
    عالي تر و بهتر از اين نمي شد يه همچين صحنه اي رو تصوير كرد …#kiss #kiss #kiss #grin


  58. سلام
    با تشكر از وبلاگ زيبا و مفيد شما
    اگر تمايل به تبادل لينك داشتيد خبرم كنيد.
    ممنون


  59. پرت و پلا در 06/26/01 گفت :

    bikhod nist migan jomhoori eslami baese khalaghiyat dar zamine filmsazi shode ha ! khodaish kheili bahal eslamish kari! merci ghove takhayol! vali shadidan heif bid… keife oon asle kari koli bishtare! taze koli ham khoshbehale khanoome bazigar mishod Razz


  60. Nathaniel در 06/26/01 گفت :

    توروخدا اين مش قربون رو حذفش کن. فقط مونا باشه و اميد ….ساختمون هم خالی خالی…اميد هم جای هزينه باربری مثلاٌ يه شکلات کادو بگيره که بعدها کاغذش رو يادگاری نگه ميداره و………#silly فيلم هندی


  61. امير(سردرگم ورژن۲۰۰۶) در 06/26/01 گفت :

    سلام
    اول رفتم اون يکی مطلب رو خوندم بعدشم اينو
    عالی بود.به این میگن پیچوندن

    در ضمن یه سوال
    من یه دوستی دارم که ام اس داره.
    ممیخواستم بپرسم چطور می تونه توی اسپشال وبلاگ بزنه؟؟
    ممنون
    حق یارتون
    امیر


  62. پشمک در 06/26/01 گفت :

    #party #hug #sick #hand #cry #brokenheart