يه نفس عميق

مدتها بود حالي به اين خوبي و عالي تجربه نکرده بودم.:hug
پر از انرژي و احساس هاي مثبتم، تا اونجا که توانم اجازه ميده سعي مي کنم کارهايي که مدتها انجام دادنشون برام محال و جزو خاطراتم بود رو انجام بدم.
پنج يا شش سالي بود که ديگه يک آهنگ رو نمي تونستم از اول تا آخرش برقصم تو ماههاي اخير هم که حتي واسه همراهي کردن هم واستادن و دستي تو هوا تکون دادن برام سخت و ناممکن شده بود چون از پشت تعادلم رو از دست ميدادم و معلق ميشدم سمت چپ بدنم اينقدر سفت و اسپاسم دار بود که به سختي مي تونستم انتظار همراهي ازش داشته باشم ولي ديشب با پخش آهنگ افشين از جام بلند شدم و شروع به رقصيدن کردم و در کمال تعجب تا پايان آهنگ دوام آوردم.
مامان اينروزا کارش شده اسفند دود کردن، مي شينم بلند ميشم اسفند دور سرم ميگرده.:love
حالت آدمهايي رو دارم که بهشون گفتن مثلاً يک هفته وقت زندگي کردن داري و بعد جونت رو ميگيريم تند تند و به سرعت دنبال انجام دادن کارهاي عقب افتاده ام مي خوام حداکثر استفاده رو از حال خوب و سرپا بودنم ببرم و کارهايي رو که تا اين زمان از ديگران خواهش ميکردم برام انجام بدن، خودم انجامشون بدم.
احساس آدمي رو داشتم که بدون هيچ تجهيزاتي پرتش کردن قعر دريا، رفتم پايين و پايين تر به مرز خفگي رسيدم حتي دماغم به شن کف دريا هم کشيده شد:sick ولي درست تو لحظه ايي که ديگه نفسم ياري نمي کرد و داشتم خفه ميشدم يه کمک يه دست نامرئي از يقه ام گرفت کشيد بالا، اومدم رو سطح آب و به هوا رسيدم به اکسيژن خالص يه نفس عميق کشيدم ريه هام رو پر کردم، آماده ام آماده ام اگه باز بکشتم پايين.:shades


دیدگاه ها خاموش