يه بوس کوچولو

هفته پيش اکران خصوصي فيلم “يه بوس کوچولو” تو سينما عصر جديد سالن يک دعوت بودم.
در مورد خود فيلم چيزي نمي گم چون صاحب نظرتر از من زياده مسائل حاشيه ايي که اتفاق افتاد تعريف مي کنم.
به محض ورود به سينما طبق معمول گوله کردم طرف توالت:smug، اميد زير بازوم رو گرفته بود و کمکم کرد از پله هاي جلوي توالت برم بالا(قبل تزريق بود و زماني بود که حال خوشي هم نداشتم) دوتا خانم پشت سر ما بودن که يکيشون اومد زير بازو منو گرفت و به اميد گفت اجازه بديد من کمکشون کنم. خيالتون راحت باشه ميبرمش تو و بعدش همينجا تحويلتون ميدم. خيلي ازش تشکر کردم و گفتم احتياجي نيست خودم ميرم گفت نه که نه من بايد باهات بيام همسر منم مشکلي مشابه تو داره و ميدونم چه جوري بايد کمکت کنم وقتي خواستم وارد توالت شم گفت منم باهات ميام تو!!!!! گفتم نه خانم:loser تورا خدا اين چه حرفيه مي فرماييد خودم ميتونم برم، ديدم خيلي اصرار ميکنه گفتم در و قفل نمي کنم که اگه اتفاقي افتاد تشريف بياريد تو!!!:thinking آقا نشون به اون نشون که با چسبيدن اين خانم به در توالت شا* بند شدم!Shockh دو سه دقيقه نشستم ديدم نخير هيچي ازم در نميشه ديدم معطلي جايز نيست اومدم بيرون و با کمک خانم رفتم بيرون توالت و ديدم زنگ ورود به سالن خورده با طمانيه و کمک اميد اون همه پله رو رفتم بالا و وارد سالن شدم.
يک دقيقه بيشتر نبود که نشسته بودم ديدم بدجور بهم فشار نشسته.:sick
من: بايد برم توالت؟:silly
اميد: همين الان رفته بودي که!:eyebrow
من: نشد ديگه! بايد برم تا آخر فيلم نمي تونم تحمل کنم.
با نا اميدي نگاهي به سرِ رديفي که نشسته بوديم انداختم يه پسر جوون قد بلند نشسته بود با يه کوله پشتي بزرگ جلو پاش.
من: واي اين آقاهه رو بخوام رد کنم کل سينما ميريزه به هم.Shockh
اميد: نگران نباش يه سکه ميندازيم پاهاش بره بالا!!!:wink پاشو پاشو بريم که تاخير جايز نيست.
از ده نفر معذرت خواهي کردم تا رسيدم به راهرو و رفتيم سمت پله ها و شروع کرديم به پايين رفتن.
من: حالا بالا اومدنش رو بگو. کي ميره اين همه راه رو.
اميد: بذار برسيم پايين فکر بالا رفتنش رو اون موقع ميکنيم فقط حواست رو جمع کن مردم اومدن “يه بوس کوچولو” ببينن درست لحظه بوس کردن هوس توالت رفتن نزنه به سرت پاشي سينما بريزه به هم مردم از ديدن بوس محروم شن!!!:teeth
من: خدا نکشتت نخندون منو نمي تونم حواسم رو بدم به جلو پام ميخورم زمين….
اميد: اونجا رو نيگا کن رضا کيانيان.
من: واي چه جيگريه حيف وقت ندارم وايسم نيگاش کنم بايد زودتر برسم به توالت:whew.اِ اون خانمه رو ببين چقدر خوشگله(مهتاب کرامتي) وقتي اومدم بيرون خوب نيگاش ميکنم فکر کنم ببينم کيه الان که مخم کار نميکنه.:thinking
رفتم توالت و کارم رو انجام دادم اومدم بيرون. صداي کف زدن حضار به گوش ميرسيد معلوم بود کارگردان داره عوامل فيلم رو معرفي ميکنه با بدبختي دوتا پله رو رفتم بالا.
من: با اين سرعت من فکر کنم آخر فيلم برسيم بالا :sadمعلومه هنرپيشه ها رو دارن معرفي ميکنن… نمي تونم اميد، توان بالا اومدن ندارم، چي کار کنم؟
اميد: خيلي خوب حرص نخور عصات رو بده تو اون دستت با دست عينکت رو بگير که نيفته بغلت ميکنم ميبرمت بالا.
همينکار رو هم کرد وقتي اون بالا گذاشتم زمين صداي کف زدن از پايين پله ها بگوش ميرسيد.:smug
پيوست: شب يلدای همگی مبارک باشه.:hug:love


دیدگاه ها خاموش