هنر پيشه

چند روزه پیش با دوستام رفتم بیرون، داشتیم قدم زنان می رفتیم که یک مغازه عینک فروشی دیدیم:shades عینک های قشنگی داشت، رفتیم تو ،البته قصد خرید عینک نداشتم .خوبه ما دختر ها به قصد خرید نمیریم با هفتاد قلم جنس بر می گردیم وای به روزی که برای خرید بریم ، خوش بحال مغازه دارا و بد به حال بابا ها می شه.:teeth
شروع کردم به امتحان کردن، عینک های متفاوتی به چشمم زدم و دوستام هی نظر میدادند،خوبه، نه اصلا به صورتت نمی یادو… در همین حین متوجه شدم که صاحب مغازه که پسره جوونی بود بد جور به من نگاه میکنه ،اخمامو تو هم کشیدم :angry،متوجه شد و گفت معذرت می خوام ولی شما خیلی شبیه یک هنر پیشه هستین:eyelash،من دیشب یک فیلم دیدم هنر پیشش عین شما بود،انگار که اصلا خودتون بود.
منم حس شیطنتم یک دفعه گل کرد:smug و گفتم خوب خودم بودم:teeth،من هنر پیشه ام باور نمی کنید، خندید و هیچی نگفت، گفتم نه جدی میگم حتی الان کارت صدا و سیما هم تو کیفم دارم می خوان نشون بدم(آخه من قبلا اونجا کار می کرم)اگه نشون بدم عینک رو با من این قیمت حساب می کنید (خیلی پایین گفتم):wink فکر کرد خالی می بندم گفت باشه وقتی نشون دادم چرتش پاره شد:hypnoid:surprise ولی دیگه نمی تونست چیزی بگه………………..
اینقدر جدی بودم که بیچاره باورش شده بود هی می گفت راست میگی، نه که کارتمم نشون داده بودم بیشترباورش شده بود.
بعد که عینک روخریدیم گفتم راستی فیلمی که دیدین ایرانی بودیاخارجی:rolling
بعد که اومدیم بیرون کلی خندیدیم:laughing:laughing دوستام گفتن واقعا هنر پیشه ای، بیچاره پسره…………….
خوب حالا شما با یک هنر پیشه آشنا شدین، البته من با الیزابت تایلور هم نسبت داشتم:teeth، میشه( نوه ندیده مادر بزگ خواهر مامان دختر دایی بابای پسر عمم):hypnoid:hypnoidالبته چون خدا بیامرزدختره خوبی نبود فامیل باهاش به خاطر حفظ آبرو قطع رابطه کرد.:tounge
امضا خواستین رو در واسی نکنین من متعلق به همه شمام.:hug
فرستنده خاطره:مريم
با تشكر از فريد جون گل:teeth


دیدگاه ها خاموش