من و سهراب!

دلم عجيب خلوت ميخواست.
رفتم تو اتاقم يه شمع بنفش دارم روشنش کردم و گذاشتم کنار عکس سهراب سپهري تو کاست صداي پاي آب، کاست ويولت که اميد بخاطر رنگ بنفش و اسمش برام خريده رو هم گذاشتم کنار شمع به نيت حضور اميد.:love
خود کاست رو داخل ضبط گذاشتم صداي شکيبايي و دکلمه شعر سهراب تو فضاي پر از سکوت اتاق پيچيد براي رسيدن به آرامش بيشتر چراغ اتاق رو خاموش کردم تا از رقص شعله هاي شمع هرچه بيشتر لذت ببرم:angel.
تو ذهنم جرقه زد”عود روشن کنم” ولي زود پشيمون شدم بوش برام سردرد مياورد. کمي اسپند ريختم تو اسپند دودکن و دودش رو ول دادم تو فضا.تلفن رو از پريز کشيدم و موبايل رو هم در وضعيت سکوت قرار دادم که هيچ تنابنده ايي نتونه سکوتم رو بهم بزنه.:nottalking
روي تخت دراز کشيدم و چشمام رو بستم و روحم رو سپردم به صداي گرم و دلنشين شکيبايي با دکلمه اشعار پر نغز سهراب.
حالي بردم ها.:hug:eyelash
اينم چند تا عکس از ويولت!!!.:shades
View image
View image
View image
دلم هوای « افتاده تر از سایه » رو کرده. همونی که برام از سهراب گفت و اینکه « دچار یعنی عاشق »…. ولی ظاهرا دچار یه معنی دیگه م داشته…این که بذاری و بی خبر بری :sick!!!


نظرات شما


  1. دلا در 05/15/08 گفت :

    اووووووووووووووووووول


  2. یک نفر در 05/15/08 گفت :

    اول!!!!


  3. یک نفر در 05/15/08 گفت :

    دلا خانووووووووممممممممم #angry
    ویلی جون من اول بودم به خدا!#cry


  4. یک نفر در 05/15/08 گفت :

    به این میگن : شمع و گل و پروانه و بلبل همه جمعند.. دیگه امید می خوایم چیکار؟؟؟ #thinking
    #tongue


  5. دلا در 05/15/08 گفت :

    ويولت جونم خوشحال ميشم مطلب امروزم رو بخونی!آخه يه جورايی به شما هم مربوط ميشه…
    راستی مزه ی اين اول شدن هم عجب خوشمزستا!!!#winking #kiss


  6. دلا در 05/15/08 گفت :

    دختر دريا چرا عکس خودت تو اينا نيست پس؟ اقلآ يه دستت رو ميگذاشتی صفاشو می برديم#heart


  7. والله راستش من خودم مدتهاست که دچارم!!!!


  8. مهتاب در 05/15/08 گفت :

    خيلی مواقع آدم به اين آرامش احتياج داره و ميتونه کلی کسب انرژی کنه! منم دلم خواست#heart


  9. افتاده تر از سايه در 05/15/08 گفت :

    ویولت عزیز و دوست داشتنی من
    من نرفتم… آخه گفته بودم که دچارت شدم و
    «دچار یعنی عاشق
    و فکر کن که چه تنهاست
    اگر که ماهی کوچک , دچار آبی دریای بیکران باشد.
    چه فکر نازک غمناکی!»
    وهنوز هم من دچارت هستم …
    فقط در روزگاری که
    «باران اضلاع فراغت را می شست» ,
    «رفتم قدری در آفتاب بگردم»…
    ولی ازت ممنونم که ازم یاد کردی و به مصداق این شعر سهراب سراغم رو گرفتی ؛
    «چه خوب یادم هست
    عبارتی که به ییلاق ذهن وارد شد:
    وسیع باش , و تنها , و سربه زیر , و سخت.
    من از مصاحبت آفتاب می آیم ,
    کجاست سایه؟»
    « رفتم نزدیک :
    چشم مفصل شد.
    حرف بدل شد به پر , به شور , به اشراق.
    سایه بدل شد به آفتاب.
    رفتم قدری در آفتاب بگردم… »
    الان که این سطور رو می نویسم ؛
    «در دل من چیزی است , مثل یک بیشه نور , مثل خواب دم صبح
    و چنان بی تابم , که دلم می خواهد
    بدوم تا ته دشت , بروم تا سر کوه.
    دورها آوایی است , که مرا می خواند.»
    کلام آخر اینکه :
    بر آبی چین افتاد. سیبی به زمین افتاد.
    گامی ماند. زنجره خواند.
    همهمه ای : خندیدند. بزمی بود, برچیدند.
    خوابی از چشمی بالا رفت. این رهرو تنها رفت , بی ما رفت.
    رشته گسست : من پیچم , من تابم. کوزه شکست : من آبم.
    این سنگ , پیوندش با من کو ؟ آن زنبور , پروازش تا من کو ؟
    نقشی پیدا , آیینه کجا ؟ این لبخند , لب ها کو ؟ موج آمد , دریا کو ؟
    می بویم , بو آمد. از هر سو , های آمد , هو آمد. من رفتم , «او» آمد , «او» آمد.
    امیدوارم متوجه منظورم شده باشی…اگه نشدی یه بار دیگه با دقت بیشتری کامنتم رو بخون عزیزم…
    من همیشه همین دور و برا هستم…حتی اگه «سایه»م رو نبینی
    #winking #heart #kiss #flower
    پ.ن:تمام اشعار بالا از سهراب بود…


  10. نسیم در 05/15/08 گفت :

    منم محتاج صدای پای آبم و دويدن تا ته دشت


  11. ارام در 05/15/08 گفت :

    منم دلم خواست#cry خوش به حالت. آفرنی دختر خوب#applause خوش باشی.#hug #kiss


  12. ساتين در 05/15/08 گفت :

    يک شب عارفانه به اين ميگن.


  13. ساتين در 05/15/08 گفت :

    اين کامنت افتاده تر از سايه خودش يه دنيا حرفه


  14. شبنم در 05/15/08 گفت :

    يه کم سکوت و آرامش چقدر ميچسبه … ممممممم به به چشمات رو ببندی و کيف کنی …شاد باشی …شبنم


  15. نرجس در 05/15/08 گفت :

    خوش به حالت … من دلم لک زده برای يه خلوت


  16. سوگلی* در 05/15/08 گفت :

    سلام.. چقدر قشنگ . منم از اون سکوتا ميخوام … فقط به اندازه يک ربع .#cry #sad ……#hug


  17. ويولت در 05/15/08 گفت :

    به افتاده تر از سايه نازنينم:
    #kiss #kiss #kiss #kiss #heart #heart #heart #hug #hug #hug
    چه روز خوبيه امروز چه صفا و انرژی داره اشک تو چشام جمع شد وقتی کامنتت رو ديدم و ؛چه پرم امروز؛#hug #party
    چرا ايميل جواب نمی ديد؟#sad ميدونی چقدر نگران مريضت بودم که خدای نکرده اتفاقق بدی نيوفتاده باشه#cry
    ميشه يه ايميل بزنی بازم آدرست رو چک کنم که من اشتباه نکرده باشم#heart


  18. ما فکر می کرديم خود ويولت رو توی عکس می بينيم#angry


  19. مانيا در 05/15/08 گفت :

    ما که کسی بهمون از اين چيزا هديه نمی ده! مجبوريم خودمون واسه خودمون شعر سهرابو بخونيم#yawn !


  20. dokhtare iran در 05/15/08 گفت :

    salam violet
    man hamishe webloget o mikhoonam emrooz vaghti ke matlabet o didam goftam nazare khodam o begam to ke inghadr otaghet o romantic kardeh boodi mitoonesti az omidet bekhay ke barat sher haye asheghane bekhoone be jaye navar
    midooni man alan hodoode 1 sale ke hich navari goosh nadadam chon delam hich sedaiee ro nemikhad
    faghat delam sedaye garme eshgham o mikhad#sad


  21. ويولت در 05/15/08 گفت :

    به دختر ايران:
    من در وضعيتی با اميد آشنا شدم که فکر ميکردم ديگه قلب با صدای کسی تندتر نمی تپه ولی ديدم که چی شد#heart نگران نباش صدای عشق حقيقيت رو خواهی شنيد لا اقل بدون که من از ته دلم دعا ميکنم که بشنوی


  22. ويولت در 05/15/08 گفت :

    به اکبر که پست قبل کامنت گذاشته:
    اينجور افراد چه خانم چه آقا مايه مباهات جامعه ان.روژين نازتون رو ببوسيد#heart


  23. ويولت در 05/15/08 گفت :

    به فروزان:
    عزيزم ميخوای ايميل بزنی بزن#heart
    به علی شاد:
    ممنون بابت آمار جالبی که اعلام کرده بودی#heart
    به ميترا:
    خودت بهتر ميدونی که چقدر دوستت دارم و محترمی برام
    به هيلا:
    الهی قربونت برم خود خودم که اينقدر ماهی#hug
    به فوزی و فلور:
    #hug #heart


  24. نازمهر در 05/15/08 گفت :

    ببينم کی بی خبر گذاشته رفته ويلی جونم؟


  25. آدم در 05/15/08 گفت :

    آدم واقعا چنين لحظاتی رو لازم داره.
    خوشحالم از برگشتنتُ اميدوارم روزهای خوبی رو گذرونده باشی. #flower


  26. دختر كولي در 05/15/08 گفت :

    دلم برات تنگ شده دختر … پس خودت کوشی تو عکسها ؟


  27. ويولت در 05/15/08 گفت :

    به دختر کولی:
    خوب ويولت هست ديگه#thinking دروغ نگفتم که#grin


  28. arashl در 05/15/08 گفت :

    khob inam ye raveshiye baraye residan be aramesh.rasti,mobiletoono gharz midin be man ye ax bahash bendazam?#winking


  29. نازمهر در 05/15/08 گفت :

    می گم ويلی جون ظاهرا ديروز تو جز اين کارايی که گفتی يه کار ديگه هم کردی.#eyelash
    اگه گفتی؟#winking
    بهت نمی گم تا خودت حدس بزنی#grin


  30. ويولت در 05/15/08 گفت :

    به نازمهر:
    اين قضيه مال ديشب نيست مال زمان تعطيلاتمه.
    ديروز چی کار کردم؟#thinking آسانسور که درست بود پس بغل مغل نرفتم#silly عيب بچه خوب با کسی قرار نداشتم و اومدم خونه و تنها کار اضافه حموم رفتن بود بعدشم دراز کشيدم و به صدای بارون گوش دادم.#smug
    پس چی کردم که قراره برملا بشه؟#thinking


  31. سارا در 05/15/08 گفت :

    چه خوب كه تونستي از اين آرامش استفاده كني.گاهي وقتا واقعا لازمه.


  32. نازمهر در 05/15/08 گفت :

    ويلي جونم تو كه كار بدي نكردي. البته منم منظورم همون روزي بود كه توي اين پست نوشته بودي. اون روز به جز اينكه شمع روشن كردي و كاراي ديگه كه نوشتي از فضاي اتاقت هم عكس گرفتي كه اونو ننوشته بودي#grin
    خيلي بيمزم نه؟#kiss


  33. پشمک در 05/15/08 گفت :

    پس تو هم اهل سهرابی#heart
    اين تنها مونس تنهايی منه وعجيب هم حالی ميده#blush می چسبه انگار اينا حرف های خود آدمه ولی خودت هم به اين قشنگی تا حالا زمزمه نکرده بودی.#hug #hug #flower #flower


  34. سانی در 05/15/08 گفت :

    شعر سهراب خود زندگيه
    من به روزم سر بزن بابا#grin


  35. گيسو در 05/15/08 گفت :

    سلام ويولت جونم خوبی؟
    تعطيلات خوش گذشت؟
    می بينم خوب رمانتيک بازی در آوردی.شاد باشی هميشه و بوس بوس#heart #kiss


  36. سر کاری بود؟ پس خودت کوشی؟#rolling


  37. ليلا در 05/15/08 گفت :

    خدائيش هم تو خيلی بااحساس و ماهی هم اميد خان گل . عاشق جفتتون هستم .#heart #flower


  38. مهدی در 05/15/08 گفت :

    نمی دونم چرا کسايی که برای اولين بار آدم رو با سهراب آشنا ميکنن همشون انسانهای بزرگی هستن (حميد رضا شيرخانی خيلی دلم برات تنگه)
    راستی من نميدونستم که ما داريم وبلاگ يه کارت تبريک (شايدم يه آباژور) رو ميخونيم #silly #surprise


  39. ويولت در 05/15/08 گفت :

    اون منو اولين بار با سهراب آشنا نکرد.
    اولين بار تو نماشگاه خط استاد اخوين تو حسینیه ارشاد با شعر سهراب آشنا شدم با اين شعر:
    « چترها را بايد بست
    زير باران بايد رفت
    چشم ها را بايد شست جور ديگر بايد ديد»


  40. فندق در 05/15/08 گفت :

    #smile


  41. قلعه نشين در 05/15/08 گفت :

    چقدر خوبه که خوبين Smile


  42. Asal در 05/15/08 گفت :

    ويولت جونم خيلی خوش عکسی#kiss #winking فقط يه کمی تار افتادی#grin #winking


  43. آريانا در 05/15/08 گفت :

    سلام ويولت جون#heart من چه جوري می تونم بهت e-mail بزنم؟#thinking
    فلاْ بای#hand


  44. Asal در 05/16/08 گفت :

    راستی خوبه حالا خلوت بوده؛سهراب و اميدو برو بچه ها رو جمع کرده بودی#silly #rolling


  45. هيلا در 05/16/08 گفت :

    ويولت جون خدا نکنه #heart من پيشمرگت شم ننه #kiss .. چقدر امشب منو زنده کردی با اين عکسای رمانتيک و ايده های قشنگت


  46. فوزي در 05/16/08 گفت :

    #kiss #hug


  47. فاطمه در 05/16/08 گفت :

    سلام…سهراب نفسه…اما با دلا موافقم دستتو می ذاشتی يه حالی ببيرم#tongue


  48. امير حسين در 05/16/08 گفت :

    سلام ويولت عزيز
    حالت که بهتره راستی من يه خاطره دارم از کلاس زبان يه کمشو انجا برات ميتايپم اگه بغيشو خواستی بهم خبر بده
    فکر کن ترم اول باشی و سر کلاس زبان يه استاد وری با کلاس و اتو کشيده بياد بهت درس بده و کلمه هوز رو اشتباهی گو… بشنوی و ادامه ماجرا…….#heart #flower #hand


  49. مادر سپيد در 05/16/08 گفت :

    خوشحالم برگشتی !
    ويولت خونم پاييم اومده بود !
    خوشحالتر ميشم بهم سر بزنی !!!! #kiss #kiss #kiss


  50. مريم در 05/16/08 گفت :

    سلام خوب تنهايی خوش ميگذزونی #party


  51. Anna در 05/16/08 گفت :

    وااااااای منم سهراب می خوام! من آرامش می خوام واااااااااااااای مردم!


  52. flor در 05/16/08 گفت :

    in vasat hame az sohrab goftan ke sad albate harfi tosh nist ba obohat o ziba
    amma az shakibaey kesi harfi nazad va az sedaye garmesh ke vaghti on ashar ro mikhone garmiye sedash adamo gharghe eshgh mikone
    violet jon midonam che hali bordi .daghighan lamset kardam#heart


  53. شهرزاد در 05/17/08 گفت :

    زندگی چيزی نيست
    که لب طا قچه عادت از ياد من و تو برود
    زندگی جاذيه ی دستی است که می چيند
    زندگی نو بر انجير سياه
    در دهان گس تابستان است
    زندگی بهد درخت است به چشم حشره
    زندگی تجر به ی شب پرده در تاريکی است
    زندگی حس غريبی است که يک مرغ مها جر دارد
    ………………………….#flower