یک برخورد غیر منتظره

اونروز بعداز شرکت با اميد قرار داشتم موقع خونه رفتن اميد گفت تا خونه برسونمت؟(ماشين نداشت) گفتم نه چه کاريه سوار تاکسي که شدم قبلش باهاش چک ميکنم اگه تا جلو درب خونه بردم ديگه تو نيا همينکار رو هم کرديم و راننده هم قبول کرد موقع سوار شدن چون من بايد آخر همه پياده ميشدم رفتم ته صندلي عقب نشستم مسافر بعد من که يک دختر جوون بود منتظر شد تا من خودم رو تا ته تاکسي بکشونم تا قبل اينکه ماشين حرکت کنه اميد منتظر کنار پنجره من وايستاده بود و با هم حرف ميزديم .
بعد حرکت ماشين خانمي که بغل دستم نشسته بود سر صحبت باز کرد.
خانم بغل دستي: تصادف کردين؟( هم عصا دستم بود هم چونه ام بانداژ بود!:confused)
من: نه ام –اس دارم.
اون: جدي! چند وقته؟
من: حدودا هشت سال.
اون: پس بايد از نوجووني درگير شده باشيد.
من(در حاليکه باز قند تو دلم آب ميشد که اينقدر جوون به نظر اومدم:eyelash): نه از بيست و پنج شش درگيرم کرده.
اون با چهره ايي متفکر: ميشه يه سئوال به پرسم؟:thinking
من: بفرمايين خواهش ميکنم.
اون: شما وبلاگ مينويسين؟
من با چشم هايي از حدقه در اومده و دو شاخ نازنين روي سرDevil بله. چطوره مگه؟
اون: وبلاگ ” من و ام-اس” ؟:smug
ديگه رسما داشتم پس ميافتادم: بله درسته. شما از کجا فهميدين؟:eyebrow( اين برخورد مال زمانيه که هنوز در مورد زمين خوردن و چونه زخم شدنم چيزي ننوشته بودم من شنبه خوردم زمين و اين برخورد روز دوشنبه اتفاق افتاد)
اون: آخه اينقدر راحت گفتين من ام-اس دارم و بعد سال ابتلا تون رو گفتيد من فورا تو ذهنم حساب کتاب کردم ديدم با بيوگرافي که از خودتون نوشتيد کاملا منطبقه البته يکم با ترس و لرز سئوال کردم گفتم حالا ميگيد اصلا وبلاگ چي هست!! ببينم پس اون آقا هم اميد بود؟:smug
000نميدونيد چه احساس خوب و غرور آميزيه که بدون اينکه چهره معروف و سرشناسي داشته باشي فقط و فقط از رو نوشته هات و اينکه کاملا حس و شخصيتت رو از تو خط خط نوشته هات به مخاطبت منتقل کرده باشي، شناخته بشي.:love
فکر کنم ديگه کم کم بايد عينک آفتابي جزو لاينفک چهره ام بشه خيلي معروف شدما!!!!:eyebrow
پيوست: کسي چيزي در مورد خانمي که آيت الله است مي دونه؟ مهم نيست تو ايران باشه يا خارج از ايران لطفا اگه کسي اطلاعاتي داره يا لينکي مرتبط به ا ين قضيه برام ايميل کنه پيشاپيش ممنونم.:kiss


نظرات شما


  1. بهار در 05/28/05 گفت :

    سلام
    اتفاق جالبی بود ولی غیر منتظره نبود.
    یه چیزی:
    دیشب فهمیدم که دختر خاله عزیزم ام اس داره


  2. مانيا در 05/28/05 گفت :

    ياد قصه های مجيد افتادم. اون داستانش که يه شعر ازش تو يه مجله چاپ شده بود . ديگه هر وقت می خواست بره بيرون (تو تابستون) يه پالتوی يقه بلند می پوشيد و يه عينک آفتابی گنده هم می زد به چشمش و سرشو کاملا می گرفت پايين که يه وقت کسی نياد ازش امضا بگيره#rolling ولی ويولت جون خودتو دست کم نگيرا#winking


  3. تو رو خدا يه امضا بده #cry #cry #cry


  4. آرش در 05/28/05 گفت :

    #grin از فردا می ری تو تيتر اول اين مجله در پيتيا!!! کنار دختر فراريا و … #laugh


  5. آرش در 05/28/05 گفت :

    #grin امضا ما فراموش نشه ها …قول دادی فکس کنی!!!


  6. آرش در 05/28/05 گفت :

    #angry ای بابا کم از مرداشون می کشيم تو می خوای خانومشون رو هم پيدا کنی؟
    محض اطلاعت يه بار تلويزيون در مورد يکيشون برنامه داشت يه سری به سايتشون بزن!!!#eyelash


  7. سجاد در 05/28/05 گفت :

    #grin


  8. سانی در 05/28/05 گفت :

    خيلی حال کردم ويولن با مطلبت؟ چه حس خوبی رو تجربه کردی؟! همين چيزل هم به آدم روحيه ميده! هم تو رو ديده هم اميدو خوش به حالش#heart #grin


  9. سانی در 05/28/05 گفت :

    ببحشيد منظورم ويولت بود خودت درستش کن لطفا #blush


  10. سانی در 05/28/05 گفت :

    بازم سلام اميد گفت نظرشو در مورد نوشته هاش اينجا بديم تا کامنت دونی خودش درست بشه#grin اميد جان راست گفتی داستانت خيلی تاثير گذار بود. آدم بايد خودشو و شرافتشو گم نکنه خودکار پارکر آلبالويی که مهم نيست. راستی توی وب اميد اوووووووول#grin #grin


  11. Avra در 05/28/05 گفت :

    ویولت عزیزم. واسه خودت بادیگارد استخدام کن.
    .
    راستی حال و روزه چونت چطوره ؟
    ******
    به امید هم بگو از تبریکش ممنونم.
    و از مطلب این دفعش واقعا لذت بردم.


  12. مژگان در 05/28/05 گفت :

    #rolling پس چی فکر کردی ويولت جان !! من اگه يه روز اينجا رو نخونم تب می کنم واين مهندس اتاق بغلی می ميره#rolling


  13. مريم در 05/28/05 گفت :

    چطوری معروفه خانوم!راستی می خوای از حاج خانم ايت الله چی بپرسی؟#winking


  14. چه بامزه اين معروفيت هم دردسر#grin راستی فکر کنم اين خانم انگلستان باشه تازه نماز جمعه هم برگذار کرده وو اينکه در نماز جمعه زن و مرد با هم بودند کنار همدیگه #surprise


  15. طنين در 05/28/05 گفت :

    امید جان سلام
    گاهی بعضی چیزا هر چند کوچیک یاد آور خاطرات به یادموندنی از لحظاتی عزیزند .
    ولی خیلی خوب آرومش کردی !
    ماییم و ز درد و داغ گفتن با تو
    داغیم زگفتن و شنفتن با تو
    ……
    با احترام
    راستی منم آپ کردم


  16. مهتاب در 05/28/05 گفت :

    چه جالب. منم فکر کنم اگه يه روزی ببينمت ميشناسمت. #winking #kiss


  17. آرام در 05/28/05 گفت :

    چه بامزه ، بچه معروف شدی دیگه . خوش باشی#kiss


  18. هاله در 05/28/05 گفت :

    هورا !!!! یوهو یوهو … من‌ام دوست ویولت‌ام ها … این‌ور … ببینید … من … یوهو …
    #applause #eyelash #tongue #silly #rolling #hug #heart #kiss #hand


  19. طنين در 05/28/05 گفت :

    ویولت جون سلام
    چونه ات بهتره / دیشب هم یه سر زدم / حالتو پرسیدم
    خیلی جالب بود مو جودیتت تو دنیای مجازی اونقدر گل کرده که تو دنیای واقعی کلی معروف شدی
    جالبیش دیدن تو و امید با همه
    خانومی افتخار یه امضا میدین ؟
    پنج شنبه آپ کردم دوست داشتی قدم رنجه کن
    مواظب خودت باش
    مهر بانو #flower


  20. فريد در 05/28/05 گفت :

    جريان اين خانم ايت ا… چيه ميشه بشتر توضيح بدی #sick


  21. ويولت در 05/28/05 گفت :

    به فريد:
    منم نمی دونم دارم تحقيق ميکنم ببينم قضيه چيه!#sick


  22. نرگس در 05/28/05 گفت :

    #laugh پس چی….چند وقت ديگه ميدزدنت! والا ما قميا استعداد عجيبی در آخوند شدن داريم اگه مايلی خودم کارتو راه بندازم فقط بخاطر دوستان#grin


  23. بهار در 05/28/05 گفت :

    سلام
    اصلا نوشته منو نخوندین؟#sad
    خیلی برام مهم بود


  24. بهار در 05/28/05 گفت :

    سلام
    اصلا نوشته منو نخوندین؟#sad
    خیلی برام مهم بود


  25. ويولت در 05/28/05 گفت :

    به بهار:
    اونی که نوشتی دختر خالم ام-اس داره؟خوندم و خيلی هم متاسفم ولی چه کمکی از دست من بر مياد؟فکر نمی کردم منتظر جواب از من باشی#cry
    ببخشيد


  26. بهشت در 05/28/05 گفت :

    كوه به كوه نمي رسد آدم به آدم مي رسد.خوشا به حالت كه آدم مهمي هستي.خدا را شكر كه يه خانوم آشنا با اينترنت را ديدي تا قدرت روحي تو افزون بشه و اميدوار بشي.كار خدا بوده.من كه ازين شانس ها نداشته ام كه يه نفر منو ببينه و بشناسه.اين ناشناس موندن بد جوري به آدم سخت ميگذره.بعضي ها حاضر به بد نامي ميشن مبادا گم نام بمونن.طفلكي ها.درد مشترك شون با من خسته شدن از گم ناميه.ولي ….
    خانوم طلا گويا شما قبول زحمت كرده بوديد و از طريق يكي از دوستان مشترك مرا يافته بوديد و رهين منت خويش ساخته بوديد .خوشحالم خدمت تان رسيدم تا از خجالت در بيام.خوشحال ميشم شما را در وبلاگ خويش ببينم.جاي پاي شما برايم بوسيدنيست .هر گاه تشريف آورديد خبرم كنيد تا بر خود ببيالم.در ضمن گرچه بضاعت چنداني ندارم ولي هر گاه نياز بود سوالي را پاسخ دهم خبرم كنيد.همسر برادرم مينو كه داري يك بچه است پنج سال هست مبتلاي به ام .اس است و من پرستار مخصوص او در امور بهداشت روان هستم#heart #kiss


  27. بهار در 05/28/05 گفت :

    مرسی
    منتظر جواب نبودم چون سوالی نپرسيدم
    ولی مشکل من اينه که کسی که خيلی خيلی دوسش داری و ۸ ساله نديديش يهو بشنوی که مريض شده
    و نتونی کمکش کنی يا حتی ببينيش
    ببخشيد اگه ناراحت شدين
    خودم هم نميدونم چمه


  28. ماه بانو در 05/28/05 گفت :

    سرمای بدی خوردم ويولت….#sad يه عکس با شکلات می خوای؟#grin يادته که؟کارخونه ی شکلات سازی و..#grin گفتم از تو سرايت نکنه…می بينی از پشت تلفن کار خودتو کردی…گفتم تو خيرت به ما نمی رسه زن داداش…عروسی ديگه…چه می شه کرد#winking


  29. ماه بانو در 05/28/05 گفت :

    راستی…از شوخی گذشته…خيلی خوبه که انقدر محبوبی…اونم برمی گرده به نوشته هات و صداقتت که می شه بدون ديدنت شناختتوووراستی من که نيازی ندارم آی کيو مصرف کنم نه؟….#winking #eyelash


  30. آدم در 05/28/05 گفت :

    بايد عينک رو يا روی فکرت بزنی يا رو زبونت #grin


  31. سانی در 05/28/05 گفت :

    يه بانو امين بود ولی مرحوم شده البته اون مجتهد بود آيت ا… رو نمی دونم. يه خانوم کريمی هم هست ميگن در قيد حياته ولی آدرس ندارم ازش#flower


  32. maryam در 05/28/05 گفت :

    معروف شدی رفت…..ديگه کی هديه تهرانی رو تحويل مي گيره ؟#grin #heart


  33. ساناز در 05/28/05 گفت :

    سلام ويولت جون ….مواظب خودت باش خوب زخم و زيلی نکن انقدر خودتو ..بعدشم کاش منم تهرون بودم …ميگم تو وبلاگم عکس يه ماشين عروس باحال گذاشتم دوست داشتی ببين …موفق باشی#heart #flower #kiss #hand


  34. ساناز در 05/28/05 گفت :

    در مورد اون خانوم تو سايت بی بی سی بود …کيف لينکشو ندارم بفرستم …عکسشم زده بودن که پيش نماز شده بود#winking


  35. ارام در 05/28/05 گفت :

    ويولت جان من هم هميشه آروز ميکنم يک روز تو رو ناغافل توی خيابون ببينم. نميدونم چرا؟ ولی دلم ميخواهد ببينميت. اميدوارم به زودی بتون ببينمت.#kiss


  36. ميترا در 05/28/05 گفت :

    اه که چقدر من بدشانسم.کاشکی اون خانومه من بودم.حالا خانم آيت الله برای چی ميخوای؟ من سراغ ندارم#tongue


  37. ارام در 05/28/05 گفت :

    اين نظر مال اميد جان است. کش نري یه وقت!!!!!!!!#laugh اميد جان راست ميگی چيزی که بايد به يادمون بمونه واز ياد نبريم چيزهاي غير مادي است. من اين روزها به شدت هوای پدرم رو کردم هر لحظه که در مورد اذان موذن زاده ميشنيدم به ياد پدرم مي افتادم چون ایشون هم موذن بود. و ۴ ساله که به ديار باقی شتافت. روحشان شاد.


  38. سلام ويولت جونم
    يادم باشه اين دفعه حتما ازت امضا بگيرم.#heart راستی حالت بهتره عزيزم؟
    می دونی خيلی از آدم هايی که سالم اند و هيچ بيماری هم ندارند روحيه تو را ندارن. مثل هميشه قوی باش و هيچ وقت حتی فکر تسليم شدن را هم نکن


  39. صبا در 05/28/05 گفت :

    پس ویولت جان قبل از این که سر شما شلوغ تر از این بشه که فرصت نکنی نگاهی بر ما بیاندازی ، به خاطر نان و نمک ( راست میگی من هم همچین چیزی یادم نیست ) و گذشته و پیشینه و قلب کودکانه و اینا …یک امضا برای من کنار بزار …..بابا معروفیت …..به هر حال با حال ترینی دیگه .


  40. شبنم در 05/28/05 گفت :

    ويولت جون اگر از من امضا ميخوای زودتر بگو تا کسی تو تاکسی نديدتم و نوبتی نشده بدو که الان از صف خبری نيست …شاد باشی …شبنم


  41. مرتضی در 05/28/05 گفت :

    سلام دوست عزیز. بار اوله که میام اینجا. تمام نوشته هات را خوندم..البته بجز آرشیوت ! جالب مینویسی.. یک چیزی را هنوز نفهمیدم..تو واقعا ام.اس داری !؟ … دوست خوبم خیلی خوشحال میشم اگه تو هم سری به من بزنی..منتظرم.


  42. ويولت در 05/28/05 گفت :

    به مرتضي:
    مرتضی جان اگه هنوز شک داری که من ام-اس دارم يا نه؟ مطالب همديگه رو نخونيم بهتره اينطور فکر نمی کنی؟


  43. نگين در 05/28/05 گفت :

    #laugh #rolling #hug #party
    کاشکی من جای اون خانوم بودم#heart


  44. صبا در 05/28/05 گفت :

    سلام ويولت.خيلی از دستتون ناراحتم چرا لینک منو پاک کردی تازه میخواستم منو به دوستات مغرفی کنی. #nottalking #brokenheart


  45. مهستا در 05/28/05 گفت :

    همين الان يه امضا به من بده#party


  46. مهستا در 05/28/05 گفت :

    ؛ويولت عزيزش؛ الان خواستم واسه اميد زندگانيت کامنت بدم ديدم نوشته اينجا بنويسم حالام اينجا اومدم باز…اما يادم رفت چی می خواستم بگم!!!#silly


  47. ويولت در 05/28/05 گفت :

    به صبا:
    بابا نوشتی من ديگه داستان رو ادامه نميدم تو جو دانشگاه واسه من و مريم بد ميشه اونوقت ناراحتی چرا لينکت رو پاک کردم؟#nottalking


  48. سوگلي* در 05/28/05 گفت :

    سلاممممممممممممم… ما که سعادت نداريم يکدفعه تو خيابون يا توی تاکسی ببينيمت . حداقل آدرس ادارت رو بده بيام اونجا شايد صبح که داری ميری تو اداره يا بعداز ظهر که داری ميری خونه ببينمت…اگر مثل من باشی که اصلا آدرس ندی بهتره ( چون صبح با سوپورا ميام سرکار و بعدازظهر با نونواها برميگردم …اه اه از دست اين مسير طولانی و ترافيکا… ) صبح ساعت ۸ سر کار تا ساعت ۴ يا ۶ … بعدشم کجاييم تو کوه … يه ذره ديگه بريم ميريم قله … #rolling مواظب خودت باش مهربون … ببينم حالا تو خوش زخم هستی يا نه … پدر من از بس که کورتن مصرف کرده وقتی که بدنش زخم ميشه حدود ۴ يا ۵ ماه طول ميکشه تا خوب بشه بعدشم به بد زخمی هم يه ذره ربط داره …اميدوارم که هرچه زودتر خوب بشی گلم .. #heart #hug #kiss


  49. سانی در 05/28/05 گفت :

    ويولت جان فکر کنم مرتضی منظوری نداشته. آخه ديده نوشته هات پر انرژی و کم پيش مياد يه بيمار ام اس اينقدر با روحيه باشه! (بزنم به چوب) بهتره به وبلاگش يه سری بزنی#winking ببخشيد فضولی کردم ولی فکر می کنم حرفش کاملا بی منظور بود#grin


  50. arashl در 05/28/05 گفت :

    salam.hale shoma?etefaghe jalebi bood.ama dar morede in khanoom ye koochooloo begam ke dar engelestan hastan.yeki az mardaei ke oonja eslamo tabligh mikone va tond ro ham nist in ebtekaro be kharj dad ke pish namaz shod.ama ayatolah nist.bad az in etefagh ham in agha va ham in khanoom tahdid be marg shodan.va siteshoono bastan ke dobare eftetah kardan.bazi az olamaye tond ro ham goftan ke ba tekrare in vaz fatvaye margesho midan.akhe midoonin ke too eslam aslan khanooma bayad poshte aghayoon namaz bekhoonan.albate dar soorati ke jameiyat ziyad bashe mishe ke chand radife aval faghat aghayoon bashan va baghiye khanooma va aghayoon baghale ham vaystan.albate too 2goroohe jodagane.omidvaram hamishe movafagh bashid.


  51. سارا در 05/28/05 گفت :

    سلام.اولين باره که اينجا ميام.از خودم خجالت کشيدم که با اينکه سالم هستم ولی نصف تو هم روحيه ندارم.خيلی خوبه که اينقدر روحيه ات قويه.موفق باشي.باز هم بهت سر ميزنم#flower


  52. سيد مصطفی صادقی در 05/28/05 گفت :

    ام اس درمان دارد تماس بگيريد
    ۰۹۱۲۲۲۵۰۲۲۴


  53. سيد مصطفی صادقی در 05/28/05 گفت :

    درمان ام اس با يک داروی گياهی بدون عوارض جانبی ۰۹۱۲۲۲۵۰۲۲۴


  54. سيد مصطفی صادقی در 05/28/05 گفت :

    درمان ام اس با يک داروی گياهی بدون عوارض جانبی ۰۹۱۲۲۲۵۰۲۲۴


  55. سيد مصطفی صادقی در 05/28/05 گفت :

    درمان ام اس با يک داروي گياهي بدون عوارض جانبي ۰۹۱۲۲۲۵۰۲۲۴


  56. سيد مصطفی صادقی در 05/28/05 گفت :

    درمان ام اس تماس بگيريد
    ۰۹۱۲۲۲۵۰۲۲۴


  57. سيد مصطفی صادقی در 05/28/05 گفت :

    درمان ام اس تماس بگيريد
    ۰۹۱۲۲۲۵۰۲۲۴


  58. يسنا در 05/28/05 گفت :

    امید جان سلام از نظرات عمیق شما لذت می برم لطفا در مورد نوشته های من نظر بدین لطف می کنید


  59. ساناز در 05/28/05 گفت :

    ويولت من گريه کردم ….آخه تو چقدر صبوری…..خيلی خوبی#kiss


  60. زیتون در 05/28/05 گفت :

    سلام بر ویولت مشهور#heart فکر کنم منم ببینمت بشناسمتSmile
    فکر کنم اسم اون خانم آیت‌الله امین بود. اگه درست یادم باشه پارسال فوت شد.


  61. آرش در 05/28/05 گفت :

    #grin آيت الله چی شد؟!!!


  62. نازمهر در 05/28/05 گفت :

    ويولت جونم مباركه. حالا به اين نتيجه مي رسيم كه فقط هنرپيشه ها نيستن كه مشهور مي شن. #grin
    در مورد اين پست اميد هم بايد بگم مثل هميشه زيباست. خيلي سخته تنها يادگاري از يه عزيز رو گم كني. ولي اينكه عزيزت رو در تمام وجودت حس كني از همه ارزشمندتره#heart


  63. نازمهر در 05/28/05 گفت :

    راستي من فقط شنيدم يه خانمي به نام خانم اميني هست كه توي ايرانه و خودش مرجع تقليده. ولي همونطور كه مي دوني خانمهاي مرجع تقليد فقط خودشون مي تونن از خودشون تقليد كنن و نه ديگران.


  64. شیما در 05/29/05 گفت :

    ذلم ميخواست جای اوووووووووووون خانوم بودم#cry ميخوااااااااااااااااااااااااااااااام ببينمت#brokenheart
    ای خدا#brokenheart
    سلام#blush
    آخی خيلی جالبه ولی ويولت جونم امضای من يادت نره هاااا#grin
    دوست دارم#heart #hug #kiss #flower


  65. عطيه در 05/29/05 گفت :

    پس چرا هيچ وقت پيش نمياد من غيرمنتظره ببينمت ؟#sad


  66. عطيه در 05/29/05 گفت :

    ا ا ا……#grin ويلی جونم هر مکالمه بين من و تو توی تاکسی بود نوشتی که !!!!!#grin ( آرزوهای عطيه #brokenheart )


  67. عطيه در 05/29/05 گفت :

    ويولت جان ببخشيد که دخالت می کنم اما با نظر سانی موافقم …مرتضی منظوری نداشته #smile البته ببخشيدا فقط گفتم که از ديد يکی ديگه هم به اين مساله نگاه کنی….ميدونی خيلی جالب نيست توی ذوقش بخوره….از تو هم بعيده به تازه واردت اين طوری خوشامد بگی……#blush ( اگه کامنت سانی رو نمی ديدم جرات نمی کردم چيزی بگم#devil بابا جذبه !#grin …….


  68. عطيه در 05/29/05 گفت :

    چه معنی داره اصلا کسی شما رو روئيت کنه ؟ #angry غيرتی شدماااا….! کی گفت از غارت بيای بيرون…باز کی دو غار رو باز گذاشته ؟#grin …… دنيای مجازی يعنی کسی نشناسه آدمو بعد توی تاکسی شناختنت #winking #laugh #tongue …….!!!!!!! راستی اين تاکسی خطيه کجاست ؟#grin #devil


  69. عطيه در 05/29/05 گفت :

    ئيلوت جان اولش بگم منتظر جوابم برنگردی بگی فکر نمی کردم منتظر جواب باشی !!!!!!#surprise #devil …..
    ۱- ماه بانو مادر دردونه هستن ؟ #eyelash


  70. عطيه در 05/29/05 گفت :

    منظورم ويولت بود….منتظر جوابما…….#hug


  71. مرتضي در 05/29/05 گفت :

    سلام به دوست خوبم. خيلی متاسفم که از من رنجيدی ولی واقعا و همونطور که سانی گفت من هيچ منظوری نداشتم فقط يک سوال کردم ! آخه ايجا يک دنيای مجازيه و خيليها هم هستند که مجازی مينويسند و خوب در برخورد اول وبلاگی نميشه اينو به راحتی فهميد! ديگه اميدوارم که منو ببخشی و اگه واقعا اينطوره يک سری به وبلاگم بزن تا مطمين شم ديگه از من دلخور نيستی…هميشه شاد باشی.


  72. بلفی در 05/29/05 گفت :

    سلام. حدس می زنم که اسمتون بنفشه باشه. چندتا از پستهاتونو خوندم. من خيلی دوست دارم بيشتر باهاتون آشنا بشم. از سبک نوشتونتون و از اعتماد به نفس قابل ستايشی که داريد خوشم اومد. من از کسانی که با واقعيتهای زندگی روبه رو ميشن و و نه باهاش می جنگن و نه ازش فرار می کنن،بلکه باهاش کنار ميان،خيلی خوشم مياد. اولين باره ميام اينجا.براتون آروزی موفقيت می کنم.#eyelash


  73. Vahidjv در 05/29/05 گفت :

    سلام
    خانم معروف چطوری؟؟
    ببينم حالا که معروف شدی ميتونی امضا بدی يا انگشت می زنی؟؟؟؟
    شاد باشی
    ياعلی
    #flower


  74. اين رمز موفقيت توست عزيزم.#applause