از سر درماندگی

از شرکت اومدم بيرون يکي از دوستام قول داده بود همراهيم کنه براي همين آژانس نگرفتم و گفتم براي کوتاه تر شدن مسير از رو پل هوايي که قبلا عکس کنده کاري شده اش رو براتون انداختم رد شم وقتي رسيدم سر قرار و بالاي پله ها دوستم رو ديدم خيلي شيک و قشنگ از همراهي من براي ادامه راه عذر خواست تو دلم گفتم به جهنم خودم ميرم بخاطر سرماخوردگي که چند روزه درگيرم کرده و عصبانيت شديد سر عدم پايبندي دوستم رو حرفش که زن نا حسابي اگه ميخواستي نياي خوب زودتر ميگفتي منم تکليفم رو بدونم و بي خود خودم رو علاف تو نکنم يه آژانس بگيرم برم.:angry
خلاصه تمام اين عوامل دست به دست هم داد که اون دوتا دونه قدم را هم نتونم بردارم با عصبانيت يه پا يه پا از پله ها پايين اومدم در حاليکه از آخرين نرده کمک گرفته بودم نشستم رو آخرين پله و خودم رو سر دادم پايين تا جاييکه بخوام به خيابون برسم هم ناهموار بود به اضافه بلوکهايي که تو سطح خيابون گذاشته بودند بدون ذره ايي فاصله که براي رد شدن ازش احتياج به بلند کردن پا و عبور از روش بود. با احتياط عصام رو گذاشتم اون طرف بلوکها پاي راستم که قوي تره بلند کردم و گذاشتم اون طرف مونده بود پاي چپ که الان از هميشه ناتوان تر و لرزانتر بود هرچي تلاش کردم پام بلند نمي شد دستي که به عصا تکيه داده بودم از اين همه تلاش بي نتيجه به لرزه افتاده بود تعادلم رو از دست دادم براي حفظ تعادل يه پرش کوتاه روي پاي راستم انجام دادم ولي باز پاي چپم رد نشد کاملا به سمت جلو متمايل شده بودم ديگه بيشتر از اون نمي تونستم مقاومت کنم و…
چه خون گرم وسرخ خوشرنگي روي هر دو دستم از خون قرمز شده بود هنوز گيج بودم صداي همهمه رو در اطرافم ميشنيدم:hypnoid اين خون از کجا داره مياد؟ دماغمه؟ لبمه؟ با زبون لبام رو خيس کردم و نتيجه اش طعم سنگ ريزه هايي بود که مهمون دهانم شد هنوز خونی بود که رو آسفالت می چکيد نمي تونستم از جام جم بخورم به سختي نيم خيز شدم. در يک لحظه تمام سختيها و مشکلات اين چند سال چنگ انداخت تو دلم از ناتوانيم لجم گرفته بود:sad از اينکه واسه رد شدن از يک بلوک لنگ يه بيل بيلک بودم دلم واسه خودم ميسوخت خيلي هم مي سوخت که اينجور بدبخت و ذليل غرق در خون و خاک گوشه اتوبان افتاده بودم رو زمين و بقيه با ترحم اومدن واسه کمک کردن به يه آدم ناتوان. :cry
بقِه اش رو بعدا ميگم:teeth


نظرات شما


  1. سجاد در 05/24/05 گفت :

    اول#grin


  2. اميد در 05/24/05 گفت :

    #sick #sick #brokenheart #brokenheart #cry #cry #cry #cry #cry


  3. سجاد در 05/24/05 گفت :

    اول#grin


  4. هاله در 05/24/05 گفت :

    #sad
    حال‌ام بد شد ویولت


  5. ويولت در 05/24/05 گفت :

    به عطيه:
    آره عزيزم می تونی رو کمکم حساب کنی ايميل بزن برام بگو چيکار ميتونم بکنم#heart


  6. مانيا در 05/24/05 گفت :

    برای چی از خودت لجت گرفت#angry (آدم از خودش که لجش نمی گيره#heart ) از اون دوستت و بعدم آدمايی که داشتن از اونجا رد می شدن و کمکت نکردن بايد لجت بگيره که اينقدر همه نسبت به مسائل دور و برشون بی تفاوت شدن#nottalking
    حالا جراحتت جدی که نبود خوداروشکر؟#flower


  7. parianazam در 05/24/05 گفت :

    عزيزم واقعا متاسفم #sad يه چيز ديگه برای يه برنامه راديويی به کمک همتون احتياج دارم#hug


  8. سجاد در 05/24/05 گفت :

    اول#grin


  9. سجاد در 05/24/05 گفت :

    من که میدونم آخر ماجرا خوشه#grin پس دیگه ناراحتی نمیکنم.تو هم چه تو آسمون چه دهن رو زمین عزیزی#heart بقیه هم جون هر کی دوست دارن فضای اینجا رو غمگین نکنن#grin


  10. سجاد در 05/24/05 گفت :

    من که میدونم آخر ماجرا خوشه#grin پس دیگه ناراحتی نمیکنم.تو هم چه تو آسمون چه دهن رو زمین عزیزی#heart بقیه هم جون هر کی دوست دارن فضای اینجا رو غمگین نکنن#grin


  11. زیتون در 05/24/05 گفت :

    ويولت جون اميدوارم خوب خوب شده باشی. من وقتی کوچيک بودم و زمين می‌خوردم مامانم باخنده می گفت زیتون ببینم چقدر پول پيدا کردی؟ و من گريه‌مو قطع می کردمو دستامو باز ميکردم که هيچ پول ندارم و بعد می‌گفت رو زمين بگرد. حواسم پرت می‌شد و درد يادم می‌رفت. حالا تو چقدر پول پيدا کردی ويولت؟Smile
    خواستم بگم ای دوست نامرد. ولی گفتم شايد طفلکی دليل موجهی داشته بوده. من که نمی‌تونم قضاوتش بکنم. اما می‌تونم به شهرداری تا دلت بخواد فحش بدمSmile


  12. آدم در 05/24/05 گفت :

    #sad


  13. یک بلاگر در 05/24/05 گفت :

    ای بابا سخت نگير خانم. منم بعضی اوقات از ناتوانی‌های زيادم لجم می‌گيره. آدمها ناتوانن فقط زمينه‌های ناتوانی فرق می‌کنه!


  14. سانی در 05/24/05 گفت :

    با اين علامت#grin فکر کنم کاسه ای زير نيم کاسه است. به اميد پايانی خوش!
    راستی بازم معذرت تماسو رد کردم. دليلشو هم تو پست پايينی و هم تو وبلاگ خودم نوشتم برات #kiss #heart
    موفق باشی


  15. شقايق در 05/24/05 گفت :

    #sad #cry


  16. آرش در 05/24/05 گفت :

    smile ببينيم آخرش چی ميشه…
    #grin تو فيلم هنديا که يه دفه آرتيسته سر می رسه و….#grin بقيش مردونست…


  17. شبنم در 05/24/05 گفت :

    الهی.بميرم برات#cry


  18. مژگان در 05/24/05 گفت :

    #sad دردو بلات بخور تو سر اين مهندس اتاق بغلی من


  19. ساکورا در 05/24/05 گفت :

    ويولت جان الان چطوری؟


  20. برای چی این چیزها رو تعریف میکنی؟


  21. ندا در 05/24/05 گفت :

    #sad سلام.ويولت جونم مراقب خودت باش ديگه#sad …ايشالله ديگه از اين چيزا پيش نياد…شاد شاد شاد باشی هميشه.


  22. پرنيان در 05/24/05 گفت :

    آخی…الان حالت که خوبه؟


  23. لئون در 05/24/05 گفت :

    حتما اميد پيداش شد هان ؟ يا دردونه تويه جمعيت بيده ؟


  24. امير در 05/24/05 گفت :

    بابا اين ويولت ماشالا انقدر قويه که با اين چيزا خم به ابرو نمی ياره. به خنده آخر متن نگاه کنيد تا روحيه رو تحسين کنيو. افرين به اين دختر#applause


  25. شيرين در 05/24/05 گفت :

    چه احساس بدي! با تمام وجود دركت مي‌كنم و متاسفم. خوب باشي.#nottalking


  26. عاطفه در 05/24/05 گفت :

    دوست عزيز این جور وقتها اينقدر خودتو به درد سر ننداز. از هر کس که تونستی کمک بگير. اميدوارم همچين مشکلاتی برات ديگه پيش نياد.#hug


  27. bahareh در 05/24/05 گفت :

    akh ,ghalbam dard gereft#cry omid varam chize khasi nabashe #sad


  28. قربونت برم کاش اونجا بودم و بغلت می کردم ولی دوست دارم ويولت با اين زمين خوردنها گريه نکنه…


  29. آرش در 05/24/05 گفت :

    #eyelash اشکا تونو فعلان نگه داريداين زبل خانوم يه سورپرايزی داره!!!
    #grin #flower


  30. نگين در 05/24/05 گفت :

    #kiss #heart
    منم دوست دارم مثل آرش و سجاد عزيز فکر کنم آخرش اميد زورو ميرسه#applause #party #eyelash #grin
    شاد و کامروا باشيد#flower


  31. مهاب در 05/24/05 گفت :

    سلام، از حادثه ناشی از بيفکری و بی مسئوليتی مديريت شهری، متأسفم. زيتونی گفته چقدر پول پيدا کردی؟ بعضيا هم به زمين خورده ميگن: بزرگ شدی. باز هم اعمال ضوابط و مقررات، و الزام به اجرای قوانين مصوب برای سهولت تردد افراد کم توان و ناتوان جسمی و حرکتی را در مديريت شهری يادآوری ميکنم، که نيازمند پيگيری برای احقاق حق شهروندی است. شاد زی #flower


  32. Vahidjv در 05/24/05 گفت :

    #grin اين نشون ميده که همه سر کاريم.
    حتما فيلم هنديه…پايان خوش #tongue #grin


  33. طنين در 05/24/05 گفت :

    سلام ويولت جان
    راستش خوشم نمی ياد بهت بگم ناراحت شدم …
    دوست دارم بگم قوی باش
    راستی خانومی تحويل نمی گيری
    گوشه چشمی !
    قربان تو


  34. طنين در 05/24/05 گفت :

    ويولت جان من نمی تونم برای اميد کامنت بذارم با اجازه اينجا مينويسم
    لطف کن بهش بگم
    امید جان سلام
    من خیلی سعی میکنم به اینجا سر بزنم اما باز نمیشه / امروز هم که باز شد یه پیغام خطا میده بعد همه ی مطالب به شکل فرمان اچ تی ام ال میشن
    بهرحال بگذریم / اول در مورد پست قبلی بگم که کلی انرژی گرفتم و سعی میکنم هرگز از یادم نره که اگه نمی تونم در خت باشم به همو ن علف کنار جاده دل خوش باشم
    اما در مورد مطلب جدید ت من جنگ رو دیدم حسش کردم آوارگیشو تحمل کردم
    با چشمهای خودم رزمنده های شیمیایی شده رو که چشماشون مثه پیاله ی خون بوده رو دیدم
    من فرزند جنگم
    شاید باور نکنی گهگاه که به گذشته فکر میکنم باورم نمیشه این ما بودیم که اون همه بدبختی رو پشت سر گذاشتیم
    ……….
    این هم تقدیم به روح بزرگ شهید ساداتی و دیگر همرزمانش :
    “تو چرا می جنگی ؟ ”
    پسرم می پرسد.
    من تفنگم بر دوش
    کولبارم بر پشت
    بند پوتینم را محکم می بندم
    مادرم
    آب و آیینه و قرآن در دست
    روشنی در دل من می بارد
    پسرم بار دگر می پرسد :
    ” تو چرا می جنگی ؟ ”
    با تمام دل خود می گویم :
    ” تا چراغ از تو نگیرد دشمن ”


  35. پشمک در 05/24/05 گفت :

    جيگرت و برم من هم الان همين جورم ولی از اين حرفها نداشتيم ها#silly #silly #silly


  36. الهام در 05/24/05 گفت :

    غصه خوردنتو نبينيم خانم گل


  37. دنيز در 05/24/05 گفت :

    نگرانم کردی ويولت الان که الحمدالله بهتری؟#flower #flower #kiss #kiss


  38. به قول این دو اجل معلقی که از در و دیوار این کامنت دونی آویزونن، که یکیشون داداش من بیده، فکر کنم آخرش امید باز یه افاضه ای کرده…#kiss


  39. Nobody در 05/24/05 گفت :

    سلام #worried اميدوارم آخرش خوب باشه…


  40. ارتباط در 05/24/05 گفت :

    اميد وارم آخرش نجات پيدا کنی#grin


  41. سيما در 05/24/05 گفت :

    کاش من ميتونستم اقلا واسه ۱ مدت پاهامو به تو بدم.
    مواظب خودت باش که خونت با ارزش تر از اين حرفاست


  42. ميترا در 05/24/05 گفت :

    نمی دونم چی بگم جز اينکه دلم برات خيلی کباب شد.تورو خدا با اينطور آدما قرار نذار که بعد اينطور بشه#cry #cry #cry #sad


  43. شبنم در 05/24/05 گفت :

    حق داری عزيز دلم . در اينجور مواقع آدم بيشتر از اينکه دردش بياد حرصش ميگيره . اميدوارم اتفاق مهمی نيوفتاده باشه و خيلی زخم و زيلی نشده باشی …شاد باشی …شبنم


  44. شيلان در 05/24/05 گفت :

    خودمو گذاشتم جای تو…خيلی سخت بود.شديدا درکت ميکنم.اما خوش به حالت که اينقد روحيه ات قويه.
    يه جمله هست که من واقعا بهش ايمان دارم و ديد منو به زندگی خيلی تغيير داده:هرگز تسليم نشو؛هر روز معجزه تازه ای اتفاق می افتد.#flower #heart


  45. سلام سلام
    وبلگ من دیگه نمیاد. خیلی وقته که همزمان با فیلتر شدنه blogger و blogsky لود نمیشه. اگه میشه لینک من رو به http:.//meandyou.blogfa.com تغییر بده.
    مرسی#smile


  46. از این چیزا ننویس توروخدا


  47. خاله در 05/24/05 گفت :

    سلام ميگم چيزيت نشد که؟بيا پسشم خوشحالم ميکنی


  48. شیما در 05/24/05 گفت :

    فدااااااااااااااااااااااااات بشم من عزيزم
    من که ميدونم اميد سر رسيده بدفعه ای همچينی يهوووووووو#grin
    خدا رو شکر که الان خوبی و اومدی واسه ما نوشتی#heart
    دوست دارم#hug #flower


  49. ناراحتم کردی#cry


  50. شهلا در 05/24/05 گفت :

    #hug ثانیه به ثانیه اش رو خوب درک میکنم.
    میدونم چی میگی ولی چاره ای جز مقاومت داریم؟!#kiss
    پس مقاوم باش و از تکرار این حرفها خود داری کن عزیزم که چیزی جز غصه دار شدن دل های مجروح مون به همراه نداره.#worried
    راستی من نمیتونم برای امید جان پیام بنویسم چون در نمیتونم پیام بنویسم.


  51. پشمک در 05/24/05 گفت :

    ميگم ها خواب نديدی؟#yawn


  52. marmari1360 در 05/24/05 گفت :

    Ake behtari, mage nisti?#sad


  53. بهاره در 05/24/05 گفت :

    دلم سوخت برات


  54. صالح در 05/25/05 گفت :

    هميشه قشنگ می نويسی.لذت می برم. مطالبتو دنبال می کنم .اگر کامنت نمی ذارم به خاطر تنبلی ارثيه#sick


  55. بی تا در 05/25/05 گفت :

    چرا دلت سوخت ؟بابا جان تو که از صد تا آدم سالم هم پر انرژی تری .تازه من يکی هم انقدر از اين زمينها خوردم که عين خر زخمو شدم.#tongue


  56. مهديس در 05/25/05 گفت :

    ويولت جون ميدونم که بقيه اش خوبه #hug ولی زود بگو


  57. آيدا در 05/25/05 گفت :

    احتمالا بعدش از خواب پريدی هان؟


  58. maryam در 05/25/05 گفت :

    #cry


  59. maryam در 05/25/05 گفت :

    راستی ويولت جان…کامنت دونی اميد خراب شده انگار…من که هر چی سعی کردم نتونستم چيزی بنويسم…صفحه اش به کل رفته….اگه تو ميدونی چجوری ميشه کامنت گذاشت من رو هم لطفا راهنمايی کن#eyelash #heart


  60. باران در 05/25/05 گفت :

    اين علامت مشکوکه!!!#grin (چونم ميخاره!!)


  61. سيما در 05/25/05 گفت :

    زندگی زيباست ای زیبا پسند…