معجزه خنده

همه شما کم و بيش با کتاب شاهزاده کوچولو نوشته دوسنت اگزوپري آشنا هستين اين کتاب در ظاهر براي بچه ها نوشته شده ولي به عنوان کتابي تفکر برانگيز مي تواند مورد استفاده بزرگسالان نيز واقع گردد.
سنت اگزوپري خلبان هواپيماهاي جنگنده بود که در حين جنگ عليه نازي ها در جريان يک عمليات کشته شد داستاني ديگر از او به جا مانده به نام ” لبخند ” که روشن نيست محتواي داستان تخيلي است و يا شرح برخي از زندگي خود او.
به نظرم داستان جالبي اومد براي شما هم مينويسم:
” اطمينان داشتم مرا خواهند کشت به همين خاطر خيلي ناراحت و عصباني بودم جيب هايم را گشتم تا شايد سيگاري از بازرسي آنان در امان مانده باشد، يک نخ سيگار يافتم و چون دستهايم مي لرزيد آن را به دشواري ميان لبهايم نهادم اما کبريت نداشتم آنها قوطي کبريتم را گرفته بودند.
از ميان ميله هاي سلول به زندانبانم نگريستم نگاهش از نگاهم گريزان بود چون معمولا کسي به مرده نگاه نمي کند پرسيدم:” ببخشيد کبريت خدمتتان است؟” نگاهم کرد، شانه ها يش را بالا انداخت و براي روشن کردن سيگار به من نزديک شد.
وقتي براي روشن کردن سيگار به من نزديک شد ناخواسته لبخند زدم نمي دانم چه دليلي داشت. شايد ناشي از حالت عصبيم بود شايد هم به خاطر اين بود که وقتي آدم به کسي خيلي نزديک مي شود لبخند نزدن کار مشکلي به نظر مي رسد به هرترتيب لبخند زدم. در آن لحظه انگار جرقه ايي ميان قلب هاي ما ميان دو روح انساني زده شد و مي دانم نمي خواست اما لبخند من از لاي ميله هاي زندان عبور کرد و لبخندي روي لبهاي او پديد آورد. او سيگارم را روشن کرد اما دور نشد او مستقيما به چشمانم مينگريست و همچنان لبخند ميزد.
” من نيز با لبخند به او جواب ميدادم اما حالا به عنوان يک انسان و نه يک زندانبان. او پرسيد: ببينم بچه داري؟” بله دارم اينه هاشون.” کيفم را درآوردم و با دست هاي لرزان دنبال عکس خانواده ام گشتم. او نيز عکس بچه هاي خود را به من نشان داد و درباره اميد ها و نقشه هايي که براي آنان کشيده بود صحبت کرد اشک در چشمانم حلقه زد به او گفتم ترسم از اين است که ديگر بچه هايم را نبينم و شاهد بزرگ شدن آنان نباشم چشمان او نيز پر از اشک شد.
بناگاه بي آنکه کلمه ايي بر زبان آورد قفل سلولم را باز کرد و مرا از طريق راههاي مخفي از زندان و بعداً از شهر خارج کرد…
“زندگيم را با يک لبخند باز يافتم.”
نظرم رو بعدا در مورد معجزه خنده مينويسم.


نظرات شما


  1. ناشناس در 05/07/05 گفت :

    #grin


  2. مانيا در 05/07/05 گفت :

    به نظر من که واقعا درسته. يکی خنده يکی مهربونی. معجزه می کنن


  3. یک مامان در 05/07/05 گفت :

    چه گرم و تاثير گزار


  4. نازمهر در 05/07/05 گفت :

    ويولت مطمئنی اون ناشناسه خودت نيستی#winking


  5. یک مامان در 05/07/05 گفت :

    همه می تونن وب سانی رو ببينن؟


  6. نازمهر در 05/07/05 گفت :

    نه…
    اشتباه کردم. فکر کردم اون اوله. حواسم نبود کامنت دونی عوض شده.#surprise


  7. لئون در 05/07/05 گفت :

    ننه وردار اين دست نوشته های منسوب به ما رو پاک کن(اگه زحمتی نيستا!!)تا از انتشار انرژی منفی و تخريب اذهان عمومی بالاخص قشر جوان(وبالاخص تر کودک) جلوگيری به عمل بيايد…که انشا الله ارواحنا فدات(اين تای تانيث رو بزای شخص شخيص سجاد گذاشتم تا بيشتر احساس خودمونی بودن با من بکند)اللهم صل علی محمد روح خمينی آمد…کجا بوديم؟…آهان…که انشا الله اين وبلاگ را برای ظهور آقا امام زمان(مکانشان آنتن نمی داد ميگن آقای زمان/مثل آقای دست و دلباز تو برنامه ی صبح جمعه)فراهم گردد.لازم به ذکر است برای اطلاعات بيشتر تخريب چی ها (منظور همان کسانی است که مين ميخنثايند)به سايت :
    akheh.www.nanehmangharib
    مراجعه بفرمایند.!


  8. نازمهر در 05/07/05 گفت :

    حالا در مورد پستت. مطمئنا خنده معجزه می کنه ولی من يکی هنوز ياد نگرفتم وقتی در اوج عصبانيت هستم به غير از خودخوری يا داد و فرياد کار ديگه ای انجام بدم.#worried
    گرچه خودم می خواستم يه پست در مورد خنده در وبلاگم که فعلا آمريکای جنايتکار کن فيکونش کرده بذارم#brokenheart


  9. نازمهر در 05/07/05 گفت :

    با اجازه ويولت عزيزم اگه ممکنه من جواب يک مامان رو بدم
    با اجازه وب سانی و تمام اونايی که هادی براشون وبلاگ ساخته فعلا که توسط اين آمريکای مرگ بر شده غير قابل رويته و به زبان ديگه مسدود شده. خود سانی هم نمی تونه وبش رو ببينه چه برسه به ديگران.#worried
    ويولت جونم حالا به نظرت اگه لبخند بزنيم آمريکا ممکنه به ما اجازه بده دوباره موفق به ديدن وبلاگمون بشيم#winking


  10. یک مامان در 05/07/05 گفت :

    ممنون از ناز مهر. و ويولت جون معذرت می خوام که اينجا سوال کردم


  11. شبنم در 05/07/05 گفت :

    ويولت جونم پس من يکی دارم پيامبر ميشم و معجزه پشت معجزه اس که از خودم نشون ميدم :‌)‌ اينم يکی ديگه . بسه ؟ …شاد باشی …شبنم


  12. دوسنت اگزوپری در 05/07/05 گفت :

    با سلام خدمت ويولت عزيز و ديگر دوستان
    متشکرم که خاطرات مرا ميخوانيد و از آن پند میگيريد… آره واله لبخند اصولا چيز خوبی است و کسی که آنرا هميشه به همراه داشته باشد و از آن استفاده کند خيلی مرد است به مولا .
    شاد باشيد
    راستی من هم خيلی دلم ميخواست عکس دوردونه رو ببينم … دیدمش حالا خيالم راحت شد .
    حالا شاد باشيد ( …. الهام )


  13. مهتاب در 05/07/05 گفت :

    خنده بر هر درد بي درمان دواست! حيف که ما آدما خيلی وقتها يادمون ميره که اين نعمت رو در اختيار داريم


  14. مهتاب در 05/07/05 گفت :

    اينم يه مطلب جالب که امروز برام ايميل شده بود در مورد فوائد خنده :
    خداوند براي غلبه بر دشواري‌هاي زندگي سه روش در اختيار انسان قرار داده است كه عبارتند از: خنده‌، اميد و خواب‌. خنده يكي از مهمترين ورزش‌هاي يوگا در جهان است‌.
    خنده فقط مخصوص آدمي است و در هيچ جاندار ديگري وجود ندارد. خنده باعث بروز انديشه‌هاي نو و خلاق‌، افزايش طول عمر و پيشگيري از سكتة قلبي و مغزي مي‌شود.
    يك خنده خوب‌، تغييرات شگرفي در كبد ايجاد مي‌كند و فوراً باعث مي‌شود، احساس بهتري براي هر كارداشته باشيم‌.
    خنده‌، موسيقي روح است‌. منتظر نباشيد كه ديگران شما را بخندانند بلكه خودتان قايقي از خنده را پارو بزنيد و اختيار اين درياي شادي را به دست بگيريد
    سعي كنيد ديگران را شاد كنيد و از شادي ديگران لذت ببريد. كتاب‌هاي فكاهي بخوانيد. با افراد بذله‌گو ديداركنيد.
    به افراد، مكان‌ها و وقايع مشابهي كه شما را به خنده مي‌اندازد، فكر كنيد. صبح‌ها قبل از برخاستن ازخواب به مدت پنج دقيقه زير پتو بخنديد و آثار آنرا بر روحيه خود در طول روز ببينيد


  15. مهاب در 05/07/05 گفت :

    گويا در بعضي از ممالك كفر، عبوس بودن چهره، اگر تأثير منفي بر مخاطب داشته باشد، و مخاطب شاكي شود، به خاطر اشاعه انرژي منفي در سطح جامعه جرم تلقي ميشه. گوش شيطون و اذناب داخلي اش كر.
    شاد و خنده رو زي #smile #smile #smile


  16. مهاب در 05/07/05 گفت :

    گويا در بعضي از ممالك كفر، عبوس بودن چهره، اگر تأثير منفي بر مخاطب داشته باشد، و مخاطب شاكي شود، به خاطر اشاعه انرژي منفي در سطح جامعه جرم تلقي ميشه. گوش شيطون و اذناب داخلي اش كر.
    شاد و خنده رو زي #smile #smile #smile


  17. نرگس در 05/07/05 گفت :

    جزو کتابهای فراموش نشدنیه.


  18. مهدی در 05/07/05 گفت :

    داستان قشنگی بود. ازت ممنونم.


  19. شيرين در 05/07/05 گفت :

    مي‌خواستم خواهش كنم نظرخواهي را درست كني. اينطوري دايم بايد از روي ساعت چك كني. در ضمن دوردونه واقعا دوردونه است.


  20. مژگان در 05/07/05 گفت :

    #grin من که ک…نم پاره شده از بس خنديدم !


  21. پشمک در 05/07/05 گفت :

    ميدونی……..من درباره ديگر معجزات خنده حرفی نمي زنم…………
    فقط همين بس که بهت ياد آوری کنم.ر مورد بيماری ما تنها راه پيشرفت نکردن وبهبود بيماريمون همين خندست…
    من بارها اين تجربه رو داشتم.
    بعد از يه خنده از ته دلم اينقدر حالم خوب وبهترو بهتر شده………..#tongue
    شايد توهم اين تجربه رو داشتی نه؟!#silly #silly #rolling #rolling #rolling #rolling #rolling #rolling #rolling #rolling #rolling
    خدا شاهده که راست ميگم.


  22. ملينا در 05/07/05 گفت :

    اره منم واقعا به معجزه خنده اعتقاد دارم خيلی جاها تجربش کردم و اثرش رو ديدم.


  23. ويولت در 05/07/05 گفت :

    به لئون:
    من که نفهميدم چی گفتی#sick چيو بردارم؟کامنت قبليت يا پست امروزم رو؟#yawn


  24. شهلا در 05/07/05 گفت :

    #smile
    جالب بود ……….


  25. نازمهر در 05/07/05 گفت :

    ويولت جون فکر کنم لئون حسابی شرمنده شده و از گفته هاش پشیمون#winking
    بنابراین با زبون بی زبونی خواسته اون کامنت قبليش رو برداری تا ديگه ديد بچه ها بيشتر از اين نسبت بهش بد نشه#eyelash
    درست نمی گم لئون؟


  26. بچه شر در 05/07/05 گفت :

    خنده بر هر درد بی درمان دواست .حتی اعدام #grin


  27. عاطفه در 05/07/05 گفت :

    داستان جالبی بود. هميشه لبخند بر لبانت باشه.


  28. عاطفه در 05/07/05 گفت :

    داستان جالبی بود. هميشه لبخند بر لبانت باشه.


  29. خنده های مامی جان ما هم معجزه می کنه!#surprise #laugh


  30. نازمهر در 05/07/05 گفت :

    ويولت جون فکر کنم لئون حسابی شرمنده شده و از گفته هاش پشیمون#winking
    بنابراین با زبون بی زبونی خواسته اون کامنت قبليش رو برداری تا ديگه ديد بچه ها بيشتر از اين نسبت بهش بد نشه#eyelash
    درست نمی گم لئون؟


  31. Vahidjv در 05/07/05 گفت :

    با سلام
    کاشکی يکی هم ما رو نجات ميداد
    گاهی واقعا يک خنده معجزه مي کنه
    شاد باشی
    يا علي


  32. نازمهر در 05/07/05 گفت :

    ويولت به خدا من ديگه دکمه ارسال رو نزدم؟؟؟
    نمی دونم چرا دوباره نظرم اومده اينجا#sad


  33. نمی دونم از کی لبهام اين شکلی شده … خنده ازشون فرار کرده … فکر می کنم اين مدلی خشک شده و اگه با زور بخوام يه فرم ديگه بهشون بدم ترک بر ميدارن و …


  34. ميترا در 05/07/05 گفت :

    خيلی خيلی جالب بود.ما ايرانی ها هم بايد ياد بگيريم به هم لبخند بزنيم و نه اينکه مثل قاتلان همديگر رو نگاه کنيم.بازم برامون بنويس#smile


  35. بهار در 05/07/05 گفت :

    داستان جالبی بود ولی شازده کوچولو نميشه !! من که هميشه خدا نيشم تا بناگوش بازه و به معجزه خنده ايمان دارم . . . شاد باشی


  36. سکوت مرگ در 05/07/05 گفت :

    نمی دونم چرا من اينقدر کم لطف هستم
    که اينقدر دير به دير اينجا سر می زنم
    ای داد بر من
    خودتون خوبيد خواهر ويولت !
    اميدوارم هميشه شاد باشی


  37. آوا در 05/07/05 گفت :

    آخی لئون !!! ای بی معرفت ها !!! سر یه ام اس چه قدر اين بچه رو چرزوندين #sad ببينين چه جوری عين بچه مظلوم ها نوشته! لئون جون ناراحت نباش چند شب بخواب پاشو يادت می ره#grin


  38. ياسمن در 05/07/05 گفت :

    ويوات خنده بر هر درد بی درمان دواست. منم عاشق کتاب شازده کوچولو…


  39. كرم دندون در 05/07/05 گفت :

    خيلی لذت بردم ….


  40. parianazam در 05/07/05 گفت :

    خنديدن خوبه ولی مواظب دندوناتون باشين#rolling


  41. parianazam در 05/07/05 گفت :

    ا نمرديم مام اول شديم#eyelash


  42. شيما در 05/07/05 گفت :

    خيلی قشنگ بود عزيزم واقعا تحت تاثير قرار گرفتم#smile ممنون که نوشتييييييش#kiss
    يه سر بزن اون ورا #eyelash
    شاد باشی#flower #heart


  43. arashl در 05/07/05 گفت :

    omidvaram ke in dastan vaghei boode bashe.badam chera amrika bayad weblogaye irani ro hemayat kone ke bar alayhe khodesh matlab benevisan?albate ishala webloge nazmehr khanoom dorost beshe#winking


  44. امروز صبح اومدم به معجزه خنده پی ببرم …می دونی چيا شنيدم؟؟؟ #angry #angry وای چه خوش اخلاق… زن من ميشی؟؟؟ اينم يه معجزه آدم دو سوت شوهر پيدا می کنه …#angry #angry