ظرفشويي دوردونه!

اونروز خونه برادرم بوديم. بعد از نوشيدن چاي بعداز ظهر دوردونه پاشو کرد تو يک کفش که من ميخوام کمک کنم واسه همين استکانهاي چايي رو من ميشورم، همه رو جمع کرد برد تو آشپزخونه بعدش اومد پيش من که آستينهاشو براش بکشم بالا از سرکنجکاوي رفتم نشستم تو آشپزخونه که ببينم چي کار ميکنه!
هر استکاني رو دستش را تا مچ ميکرد توش و با يک عالمه کف ميشست انگار جاي چايي توش کله پاچه خوردن !تازه در حين ظرف شستن هم آب شير باز بود و شر شر ميرفت يک کم نگاش کردم ديدم تذکر بدم بهش بهتره.
من: عمه جون احتياج نيست اينقدر بسابيش چرب که نيست بعدشم آب رو ببند هرکدوم رو خواستي آب بکشي شير آب رو باز کن.
دوردونه يه نگاه عاقل اندر سفيه بهم انداخت و گفت: نه تو نمي دوني چه جوري بايد شست اينا کثيف ميمونن مشکل اينجاست که شما وقتي بچه بودي کار نکردي!!!!:hypnoid حالا نمي دوني چه شکلي بايد استکانها رو شست!!!!!!!!!!:waiting
من::surprise:sick


دیدگاه ها خاموش