شايد وقتی ديگر

اين چند روزه حالم خوب نبوده و هرچقدر هم صبر کردم که شايد حال روحيم بهتر شه نشده ميخوام يه چند روزي به خودم مرخصي بدم احساس ميکنم اين روند هر روز نوشتن بهم استرس ميده.
تمام اتفاقات همچنان در حال وقوع ست ولي ديد من ديد مثبت و کنجکاو نيست فعلا نمي تونم شکار لحظه ها بکنم!!! در حالت سستي و رخوت به سر ميبرم بالاخره بعد يک سال و نيم باطريم تموم شد از عالم و آدم دلم گرفته وقتي انرژي مثبتي براي نوشتن ندارم مطمئناً تو نوشته هام هم نمي تونم اين حس رو القا کنم مطلب واسه نوشتن دارم هنوز فرصت نشده خاطرات عيدم رو بنويسم يه مطلب مهم در مورد ويژگي عصا و فوايد بکارگيري اون دارم ولي همونطور که گفتم حس جمع و جور کردن مطالب رو ندارم.
شايد غار تنهاييم همين فردا دلم رو بزنه و بيام بيرون و پناه بيارم به اتاق ارغوانيم و بازم کما في السابق بنويسم شايد هم آرامش و سکون غارم تسخيرم کنه و چند صباحي توش بمونم.
ولي هر زمان که احساس کردم مطلبي براي نوشتن دارم ميام و مينويسم.
:hand


دیدگاه ها خاموش