شاید وقتی دیگر

اين چند روزه حالم خوب نبوده و هرچقدر هم صبر کردم که شايد حال روحيم بهتر شه نشده ميخوام يه چند روزي به خودم مرخصي بدم احساس ميکنم اين روند هر روز نوشتن بهم استرس ميده.
تمام اتفاقات همچنان در حال وقوع ست ولي ديد من ديد مثبت و کنجکاو نيست فعلا نمي تونم شکار لحظه ها بکنم!!! در حالت سستي و رخوت به سر ميبرم بالاخره بعد يک سال و نيم باطريم تموم شد از عالم و آدم دلم گرفته وقتي انرژي مثبتي براي نوشتن ندارم مطمئناً تو نوشته هام هم نمي تونم اين حس رو القا کنم مطلب واسه نوشتن دارم هنوز فرصت نشده خاطرات عيدم رو بنويسم يه مطلب مهم در مورد ويژگي عصا و فوايد بکارگيري اون دارم ولي همونطور که گفتم حس جمع و جور کردن مطالب رو ندارم.
شايد غار تنهاييم همين فردا دلم رو بزنه و بيام بيرون و پناه بيارم به اتاق ارغوانيم و بازم کما في السابق بنويسم شايد هم آرامش و سکون غارم تسخيرم کنه و چند صباحي توش بمونم.
ولي هر زمان که احساس کردم مطلبي براي نوشتن دارم ميام و مينويسم.
:hand


نظرات شما


  1. ناشناس در 05/09/05 گفت :

    #grin
    #nottalking


  2. بهار در 05/09/05 گفت :

    سلام
    اميدوارم همين فردا از غار تنهايی و دلتنگی در بيايی . چون خودم این وضع رو زياد تجربه ميکنم ميدونم که طولانی نيست.
    همين امروز که دير نوشتی کلی دلم تنگ شده بود.
    ولی يه چيز ديگه چند وقت بود که ميخواستم بگم که چرا ديگه مثل گذشته نمينويسی


  3. آرش در 05/09/05 گفت :

    #sad فقط بيا هر چقدر خواستی ما رو دعوا کن !!!#cry


  4. آرش در 05/09/05 گفت :

    #cry اول سانی بعد نسيم حالا هم تو….
    #angry چطونه شماها؟
    #cry مگه ام اس گرفتين؟ #cry


  5. اين هرروز نوشتن هم سخته راست ميگی ولی با اين همه دلم برات تنگ ميشه و اميدوارم به زودی برگردی#kiss #heart


  6. مريم در 05/09/05 گفت :

    سلام ويلی عزيز.اين حس کاملا از نوشتنت محسوس بود چندبار خواستم باهات تماس بگيرم گفتم شايد نياز به سکوت داری.بهر حال اميدوارم هرچه زودتر با همون رو حيه شاد و بينظيرت برگردی#heart


  7. لئون در 05/09/05 گفت :

    ۲زار انرژی هم که داشتی دادی به ما تموم شد؟


  8. الهام در 05/09/05 گفت :

    ويولت جان تو استراحتتو بکن ما منتظر می مونيم اميدوارم با روحی تازه و رويی گشاده برگردی


  9. ليلی در 05/09/05 گفت :

    گاهی وقتا لازمه ادم به خودش زنک تفريح بده…انشالاه با روحيه قوی تر از گذشته ميای……حالا بذهر يه ماچ ابدارت بکنم……#kiss


  10. نرگس در 05/09/05 گفت :

    کار خوبی ميکنی…منتظرتيم.مراقب خودت باش#flower


  11. نه نه نه …البته هر جور تو راحتی دوست عزيزم… ولی کار هر روزه من انرژی گرفتن از تو بوده چه اندازه من خودخواهم که تا به حال ذرهای جبران نکردم می بوسمت گلم اين اتاق ارغوانی بدون تو هيچ لطفی نداره زود برگرد#flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower #kiss


  12. عاطفه در 05/09/05 گفت :

    سلام ويولت جان
    ما همه دوست داريم که تو رو همیشه پر انرژی ببينيم. اگه کمکی از دست ما بر مياد حتما بگو. مطمئنا بعد از کمی استراحت ميتونی مثل اول باشی و برگردی. منتظرت ميمونيم.


  13. مانيا در 05/09/05 گفت :

    ويولت جونم خوب می کنی. هر کسی به تجديد قوا نياز داره. ايشالا زودی اين حالتت از بين بره و برگردی.#hug (فکر کنم اميد لازم شدی#winking #grin )


  14. آخی … الهی زود خوب شی و با یه عالمه انرژی مثبت برگردی.


  15. شيما در 05/09/05 گفت :

    بالاخره من تونستم زير ۲۰ بشم اما چه فايده#sad
    ويولت جووووووووووونم چرا آخه گلم؟ نميگی يکی مثه من به عشق خوندن نوشته تو هر روز کانکت ميشه؟ نميگی دلم واست يه ذره ميشه؟ نميگی حيفه از اون همه انرژيت به ماها ندی؟
    اگه خسته ای حرفی نيست اما قول بده زود برگردی مثل قبل#kiss
    دووست دارم هميشه هميشه هميشه#heart
    هرجا هستی شاد باشی#flower
    اول به خدا و بعدشم به اميدت ميسپرمت#hug


  16. كرم دندون در 05/09/05 گفت :

    اين يه جور خداحافظی بود؟#brokenheart


  17. آنا در 05/09/05 گفت :

    گاهی اوقات سکوت و تنهايی خيلی می چسبه . تو هم خيلی خودتو خسته کردی و با آپديت هر روزه انرژی زيادی از دست دادی . يک کمی خلوت لازم داری . اميدوارم به زودی با انرژی مضاعف برگردی .


  18. يه وقتايی آدم مخش تعطيل ميشه … استراحت بد نيست …. ولی زودی برگرديا ….


  19. arashl در 05/09/05 گفت :

    shoma be esterahat ehtiyaj darid.ishala ke zoodi be halati ke doost darid barmigardid#flower


  20. دختر كولي در 05/09/05 گفت :

    عزيزم … اميدوارم هرچه زودتر غارزده بشی


  21. vahidjv در 05/09/05 گفت :

    سلام
    اميدوارم که مثل سابق با انرژی بشی و برگردی….غارت رو هم خراب کن ديگه.
    #flower #flower


  22. یک مامان در 05/09/05 گفت :

    در هر حال دوستدارتيم. هم من هم دخترام#kiss


  23. من در 05/09/05 گفت :

    ايشا… که هرچه زودتر حال روحيت خوب ميشه و سرحال و پر انژی برمی گردی و به ماها هم انرژی ميدی.


  24. پشمک در 05/09/05 گفت :

    من تورو درک ميکنم#heart
    هيچی نميگم ولی منتظرتم وهر روز سر می زنم تا برگردي#kiss #flower #kiss #flower


  25. خانعمو در 05/09/05 گفت :

  26. نازمهر در 05/09/05 گفت :

    ويولت جونم . تو و اميد هر دو با هم رفتيد؟#sad
    هر دوی شما رو دوست داريم و براتون احترام قائليم. اميد که ظاهرا برای هميشه خداحافظی کرده ولی عزيزم حداقل تو به زودی برگرد.
    تو نشانگر انرژی مثبت بودی برای بچه های ام اسی و حتی برای اونايی که اين مشکل رو نداشتن.#heart
    می دونم خودت هم خواننده هات رو دوست داری و بر می گردی. اميدوارم اين استراحت انرژی از دست رفته تو رو بهت برگردونه.
    منتظرتيم#kiss #kiss #flower


  27. گيسو در 05/09/05 گفت :

    حالا تکليف ما که هر روز روزنامه ويولت ميخونديم چی ميشه؟
    ولی اميدوارم همه چی خيلی زود حل بشه و باز بيای برامون بنويسی.
    دوستت داریم همیشه
    #heart #heart #heart


  28. مادر سپید در 05/09/05 گفت :

    اول نسيم بعد تو


  29. مادر سپید در 05/09/05 گفت :

    من از شما روحيه ميگرفتم چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/////
    تازه داشتم ياد ميگرفتم چطور با مشکلات بجنگم و اونا رو تسليم کنم ….
    نگو که نمينويسی؟
    #brokenheart #brokenheart #brokenheart #brokenheart


  30. مادر سپید در 05/09/05 گفت :

    #worried
    نويد ر و چطور ميشه پيدا کنم دسترسی به مسينجر ندارم نميتونم پست جديدم رو بفرستم ….


  31. سپنتا در 05/09/05 گفت :

    ويولت جان ايشالا زودي بهتر بشي و بياي بنويسي


  32. شيما در 05/09/05 گفت :

    فقط ميتونم بگم خيلی ناراحتم خيييييييييييييييلی#cry


  33. دنيز در 05/09/05 گفت :

    ويولت نازنينم نميتونم بپذيرم و برام باورش سخته وجود نازنینی که چون کوهی استوار علی رغم درد و رنجی که خودشت و ولی الگوی خيلی های ديگه بود اينطور خسته شود.خانه زيبای تو برا همه امون لطف فراوانی داشت طوری که من خودم تا کانکت ميشدم اولين صفحه وبی که باز ميکردم مال تو بود وچقدر انرژی و نيروی تازه ای از نوشته های سراسر عشق تو گرفتم
    نوشته های زيبای تو باعث شد بيماری ام رو خيلی راحت بپذيرم.
    تو در سخترين شرايط و لحظات دشوارت و از سخت ترين اتفاقاتت سوژه ای زيبا و خواندنی برامون ساختی و ماها را چون خانواده ای در وبلاگ و شور وحالت گرد هم آوردی.حالا با اين اوصاف رفتن تو واقعا خيلی سخته ولی در هر حال برايت آرزوی بهروزی و لحظاتی زيبا ودوست داشتنی در کنار اميد عزيز آرزو ميکنم#flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower #flower #kiss #kiss #kiss


  34. نسیم در 05/09/05 گفت :

    ویولت درکت میکنم گاهی انقدر خسته میشم که خجالت میکشم نقش بازی کنم همیشه و همه جا شاد باشی #flower


  35. نسیم در 05/09/05 گفت :

    راستی واسه سانی و نازمهر و دیگران که سایت هادی 77 هستند و من نمیتونم وارد وبلاگشون بشم اینجا کامنت میذارم که عزیزانم دوستون دارم همیشه سرزنده و شاد باشید #flower


  36. آوای دل در 05/09/05 گفت :

    سلام خانوم خوشگلم. نبينم بی حوصله و دل گرفته باشی. اميدوارم بعد از يک استراحت کوتاه باز هم سرشار از انرژی ببينمت.


  37. شهلا در 05/09/05 گفت :

    #heart گل من امید وارم زود گذر باشه
    #kiss زود بیایی و برامون حرفهای شیرینت رو بگی#kiss #flower


  38. ميترا در 05/09/05 گفت :

    بهت حق می دم که خسته شی ولی آخه ما رو هم بدجوری بدعادت کردی.عادت داشتيم اولين کارمون اين باشه که سری به وبلاگت بزنيم و ببينيم که عزيزمون چطوره.حالا چی کار کنيم؟ اميدوارم با ياری خدا٬ اميد و خودت زور خوب شی و پيشمون برگردی.قول بده که برگردی و ما رو ترک نکنی.باشه؟#hug


  39. sadaf در 05/09/05 گفت :

    ah che bad man ke migam ye kaseey zire nim kaseh shoma dotast( U & OMID) mikhain aroosi konin baad biain ye dafeh hamaro surprise koni nis that right?


  40. Nobody در 05/09/05 گفت :

    سلام
    خيلي غير منتظره بود
    اما خوشحالم كه شما مثه اميد براي هميشه نمي ريد(هر چند كه هنوز هم اميدوارم اميد هم دوباره برگرده)
    اميدوارم تو اين مدت خسته گي اين يه سال و نيم در بره و دوباره پر انرژي به نوشتن ادامه بديد…
    منم با نازمهر موافقم كه نوشتهاي شما به خيلي ها كمك كرده يكيش منم…


  41. يسنا در 05/09/05 گفت :

    چه پا قدم بدی داشتم#sad


  42. سحر در 05/09/05 گفت :

    هميشه منتظر نوشته هاتون هستم.هر جا هستين خوش باشين.


  43. ملينا در 05/09/05 گفت :

    سام..
    عزيزم ويلت جونم اميدوارم اين حالتت خيلی خيلی زود تموم بشه..هرچند که خودمم همين حالم..#sad #brokenheart


  44. ملينا در 05/09/05 گفت :

    #hug #flower


  45. ياسمن در 05/09/05 گفت :

    بابا شما دو نفر چه تون شده؟ تو رو خدا من هميشه از شما انرژی ميگرفتم…


  46. زورق در 05/09/05 گفت :

    انتخاب موضوع و روز نوشت مداوم سخت هست اما نوشتن هم قدرت زيادی در گذر يا حل مسائل و ایجاد ارتباط داره.
    اين صفحه ءجادويی ارغوانی منتظر می مونه و همین طور من #flower


  47. بچه شر در 05/09/05 گفت :

    مگه من مردم که تو توی رخوت بسر ببری ،کاش می یومدی پیش من تا همنچین بهت انرژیمی دادم که یه شبه بخوای تمام دنیارو تصاحب کنی.
    در ضمن زود از توی غارت بیا برون چون منو همه برو بچ منتظرتیم #flower #flower #flower #heart


  48. شيما در 05/09/05 گفت :

    خوشگل خوشگل خوشگلم ممنووووووووووووووووووووووووونم#hug #kiss #heart
    خيلی دوست دارم#heart #flower


  49. ساناز در 05/09/05 گفت :

    ویولت جون خیلی دوست دارم#sad #heart


  50. سمانه در 05/09/05 گفت :

    سلام ويولت.اميد داشته باش .اميدوارم هر چه زودتر از اين وضعيت بيرون بيای
    دوست دارم دوست کوچولو و جديدت
    #flower سمانه#flower


  51. سمانه در 05/09/05 گفت :

    سلام ويولت.اميد داشته باش .اميدوارم هر چه زودتر از اين وضعيت بيرون بيای
    دوست دارم دوست کوچولو و جديدت
    #flower سمانه#flower


  52. نگين در 05/09/05 گفت :

    سلام ويولت عزيز#flower
    اميدوارم مطلبی که ميگم توهين به مليت تلقی نشه ولی اشاره ويولت عزيز به غار تنهايی که هممون گاهی دوست داريم يه مدت اونجا باشيم منو ياد يه عادت هميشگی انداخت:
    من اکثر وقتها invisible ان لاين ميشم و وقتی بعضی دوستها offline pmميدن به رسم ادب جواب ميدم و در جواب تعجب اونها اين جک رو ميگم:
    يه روز يه ترکه پوست خر رو دور خودش پيچيده بود…دوستش مياد علتش رو ميپرسه..ترکه ميگه ميخوام تو پوست خودم باشم(با خودم خلوت کنم…فکر کنم)
    که اتفاقا اصلا چيز بدی نيست و حتی ميتونه گره گشا باشه…
    ويولت عزيز#flower خستگی تو از لابلاي نوشته هات پيدا بود و بر خلاف اميد عزيز من فکر ميکنم از لابلای کلمات ميشه حال و منظور نويسنده رو فهميد…البته هر کی به فراخور خودش و بسته به شناختی که از نويسنده داره…
    تا درخت دوستی کی بر دهد
    حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم
    شايد بی مناسبت باشه ولی ياد اين
    نوشته از داستان شکوه علفزار افتادم:
    هيچ چيز نميتواند بار ديگر شکوه علفزار و طراوت گلها را باز گرداند…اما غمی نيست…بايد قوی بود و به آنچه بر جای مانده اميد بست…
    اميد عزيز!اميدوارم شما هم با استراحت دوباره روحيه تون برگرده#flower
    اين همه محبوبيت که شما و ويولت عزيز دارين مستحق بوديد و اينها به زکاتتون دادند#flower
    ويولت عزيز!يادم به اون قسمتها ميوفته که مينوشتين با اميد از سر بالايی به زحمت و با تشويق ها و کمک اميد بالا ميرفتين!واقعا من اشک ميريختم اين مبارزه شما رو با روی باز ميديدم#hug
    چی از اين زيباتر#flower واقعا خوندن اون خاطرات واقعی به من همون لذتی رو ميداد که خوندن بزرگترين رمان های دنيا از بزرگترين نويسندگان دنيا ميداد(اينو بدون اغراق ميگم)و اميد عزيز به چشم من همون هيث کليف و ادوارد روچستر و جرويس پندلتون ميومد#hug #flower
    زندگی تو اين دنيا و تو اين کشور برای همه مشکله عزيزم…
    but things could be worse!
    پس بايد قوی بود و به انچه بر جای مانده اميد بست#flower
    ايشالله خستگی هممون به زودی در بره#party
    ايشالله خدا به هممون توان مبارزه بده#flower
    خدايا دل همه عزيزان رو شاد کن!
    از دور ميبوسمت عزيزم#kiss #hug #flower
    شاد و کامروا باشيد#flower


  53. بی تا در 05/10/05 گفت :

    ويولت خانوم زود برگرد .منتظر خوندن نوشته های پر انرژیت هستم#heart


  54. ماهی دودی در 05/10/05 گفت :

    نه!!!!!!!!!!!!!!! نرو!!!!!! این کارو با من نکن!!!! انرژی مثبت میخوای؟ برای فروش دارما!


  55. آدم در 05/10/05 گفت :

    دِهه! چه خبره باز؟! نکنه باز از اون تب های فصلی توی ام اسی هاست؟ #sad
    اتفاقا من فکر ميکردم همين روزها چيزی مرتبط با همچين قضيه ای بنويسم. بهرصورت فعلا باشه، تا باز دوباره بيام #worried
    ولی مواظب باش ها توی غار لولو داره #grin


  56. شادی در 05/10/05 گفت :

    ویولت عزیز رفتن توی غار تنهایی خوبه اما به شرط اونکه خیلی طولانی نباشه .سر زدن بهت یک عادت هر روزه شده امیدوارم هر چه زودتر شاداب و پر انرژی برگردی


  57. مهاب در 05/10/05 گفت :

    خدا بد نده… گاهی خلوت با خود لازمه، اميدوارم مثل هميشه پر از اميد و انرژي باشی و اشاعه کنی. متأسفانه نگين خانم ناخواسته نزاكت رو رعايت نكردند و با جك نا بجايشان به انبوهي از هموطنان اهانت فرمودند، كه در اين وبلاگ كه هميشه مبادي اخلاق و ادب بوده، سابقه نداشته است. با پوزش و شرمندگي مخاطبين كامنتها كه اين برخورد ناشايست را از تريبون اختصاصي ويولت عزيز متحمل مي شوند.
    من فكر مي كردم غار تنهايي خاص آقايون هست، ولي خانمهاي محترمه هم مشترك هستند. تنهاييهايتان نيز پر بار باد. سلامت و شاد زي
    #flower


  58. مهاب در 05/10/05 گفت :

    خدا بد نده… گاهی خلوت با خود لازمه، اميدوارم مثل هميشه پر از اميد و انرژي باشی و اشاعه کنی. متأسفانه نگين خانم ناخواسته نزاكت رو رعايت نكردند و با جك نا بجايشان به انبوهي از هموطنان اهانت فرمودند، كه در اين وبلاگ كه هميشه مبادي اخلاق و ادب بوده، سابقه نداشته است. با پوزش و شرمندگي مخاطبين كامنتها كه اين برخورد ناشايست را از تريبون اختصاصي ويولت عزيز متحمل مي شوند.
    من فكر مي كردم غار تنهايي خاص آقايون هست، ولي خانمهاي محترمه هم مشترك هستند. تنهاييهايتان نيز پر بار باد. سلامت و شاد زي
    #flower


  59. #sad #sad #sad ويولت چرا می خوای بری؟؟؟تو رو خدا دوباره بيا#worried چرا نمی خوای بنويسی؟؟؟چی شده؟؟؟
    ايشالله هر چه زود تر خوب ميشی#flower


  60. نگين در 05/10/05 گفت :

    ببخشيد مهاب عزيز#flower
    ولی اولين مخاطب اون جوک خود من بودم…جوکه رو هم خيلی دوست دارم چون احساسم رو از invisible شدن به خوبی توصيف ميکنه…اصلا هم جنبه مليتيش مورد نظر نبوده…حالا اگه ناراحت شدين چند تا جک لری بگين چون من يک رگم لره…اگه جک کردی هم بلد باشين که نور علی نوره چون اون يکی رگم کرده#winking #grin #eyelash
    ايشالله که رفع سوو تفاهم شده باشه#flower
    شاد و کامروا باشيد


  61. ميترا در 05/10/05 گفت :

    حالا بگذريم از اينکه دلت برامون تنگ ميشه يا نه ولی آيا دلت برای نوشتن تنگ نميشه؟ خوش باش و سخت نگير که اگه بگيری زندگی بهت سخت ميگذره#heart


  62. ويولت در 05/10/05 گفت :

    مهاب جان به دل نگير مطمئنم نگين قصد توهين به کسی نداشته از کامنت بعدی هم که گذاشته کاملا مشخصه.
    بعدشم يکی از دخمه های غار تنهايی اميد رو کرايه کردم#tongue نگران جا نيستم#grin


  63. سلام ويولت گلی… دلم برات تگ شده… اميدوارم زودی بيای#kiss #heart


  64. ملودي در 05/10/05 گفت :

    هم براي نوشته هات هم براي خودت دلم تنگ شده اميدوارم دوباره هرچه زودتر بيايي با انرژي مثبت و شاد مثل هميشه #heart


  65. صبا در 05/10/05 گفت :

    We are waiting ….get cool soon .


  66. sarah در 05/10/05 گفت :

    salam nazanin, motasefam ke in ehsase khastegi behet dast dade, amma khob tabie, omidvaram ke harchi zodtar sharjo shado khoshal bargardi va ma betonim lezat bebarim az khondane neveshtehat . kheili doset daram chon kheili chiza azat yad gereftam, harja hasti shado salmato piroz bashi nazanin..#flower #flower #flower #flower


  67. maryam در 05/10/05 گفت :

    ويولت جونم اينجا جات خيلی خاليه#sad


  68. شهلا در 05/10/05 گفت :

    هنوز تو غارتی که؟#eyelash
    دیدم نامت اومده بالا با یه ذوقی پریدم اینجا که دیدم #worried هنوز همون نوشته قبلی است.
    دست کم بیا خونهء من #grin
    #kiss #heart #flower


  69. سجاد در 05/10/05 گفت :

    همسپینگ کردن کرده بودی؟واسه چی بچه مردمو میذاری سر کار؟#nottalking


  70. سجاد در 05/10/05 گفت :

    هوس پینگ کردن کرده بودی؟واسه چی بچه مردمو میذاری سر کار؟#nottalking
    این یکی درست تره #grin


  71. نگين در 05/10/05 گفت :

    مرسی ويولت عزيز#hug #flower #heart


  72. فندق در 05/10/05 گفت :

    #smile


  73. شيما در 05/10/05 گفت :

    سلام خانوم خانومييييييييييييييييييی #kiss امروز يه روزه که جات بد جوری خاليه#heart به اميد ديدارت#hug #flower


  74. يسنا در 05/10/05 گفت :

    لطفا برگرد #nottalking


  75. عطيه در 05/10/05 گفت :

    چه معنی داره رفتنت ؟ اين روزا با دوستايی مثل ما کی ميره تو غااااااااااااااااررر #tongue #grin #tongue #grin ويلی يادگار !!!!!# خودتم لوس نکن برگرد سر کارت و مطلب نوشتنت مگه شهر هرته ؟ یا علی مدد بارت رو می بندی میری دها!! ززود بر می گردیا….ما اعصاب مصاب نداریم…..party #grin #blush #kiss


  76. koozeh در 05/10/05 گفت :

    ويولت جونم زود برگرديا!!!


  77. پرنسس در 05/10/05 گفت :

    دلم گرفت….ويولت عزيزم دلم ميخواد اين کتاب رو بخونی…ترو خدا بخون ….باشه؟قول بده ها….
    شايدم خونده باشی…..اگه نخوندی …..جون خدا بخونش
    اسمش اينه :۴ اثر از فلورانس اسکاول شين
    بهم بگو ميخونی يا نه؟خوب؟


  78. پرنسس در 05/11/05 گفت :

    #flower #heart


  79. یک دوست در 05/11/05 گفت :

    ویولت جان.امیدوارم زودتربرگردی وبازهم بنویسی.


  80. نوشی در 05/11/05 گفت :

    من ميفهممت و اينو هم ميدونم که اين حال موفتی ه. سخت نگير و به خودت فرصت بده. فراموش نکن ويولت گلم ما آدميم… نه بيشتر.
    ميدونم که خيلی زود برميگردی. دوستت دارم.


  81. آدم در 05/11/05 گفت :

    ولی مرخصی هم چيز خوبيه و هر روز نوشتن گاهی اوقات جانکاه! اونم وقتی که بخوای حتما توی يک فرم مناسب باشه. #flower


  82. آرش در 05/11/05 گفت :

    #sad #flower


  83. عطيه در 05/11/05 گفت :

    بيا تورو کی چشم کرد …؟ #sad بابا ويولت جون برگرد ديگه #cry ……خدايی هشتاد نفر امضا کرديم منت کشی کرديم برگردی….حداقل بيا بنويس کامنتا رو ميخونی…. حالت چه طوره ؟ #kiss #sad


  84. سجاد در 05/11/05 گفت :

    still waiting for u.come back soon#flower


  85. عسل در 05/11/05 گفت :

    امیدوارم زودتربرگردی .منتظرت هستيم .#smile #hug


  86. یوسف در 05/11/05 گفت :

    سلام . اين رخوت و سستی می تونه مقتضای فصل باشه .. و می تونه به غلظت بالای خون هم برگرده . من خودم بعضی موقع ها در چنبره خواب چنان اسير می شم که راضی نمی شم کمتر از ۱۵ ساعت در روز بخوابم .. اما پس از چند روز اين حالت برطرف می شه . اميدوارم شما هم اون انرژی بالايی که ما را به اينجا می کشه را بدست بياريد #smile


  87. نسلی دیگر در 05/11/05 گفت :

    سلام Smile
    اتفاقی له وبلاگ شما برخوردم …
    متاسفانه مثل اینکه تعطیلش کردید …
    با آرزوی پایداری این روحیه قوی شما Smile