رویا ی نیمه تمام

يه روز سرد و باروني بود، سرم رو کرده بودم زير پتو و تو روياهاي خودم غرق بودم صداي زنگ تلفن رشته افکارم رو پاره کرد وقتي گوشي تلفن رو برداشتم ديدم اميد اونطرف خطه.
اميد: داشتي چيکار ميکردي؟
من: هيچي دراز کشيده بودم و تو افکار خودم غرق بودم!.:silly
اميد: به چي فکر ميکردي؟
من: داشتم تصور ميکردم تو خونه ايي با سقف شيروونيم و پنجره اتاقم رو به کوه باز ميشه( من عاشق خونه اييم که پنجره رو به کوه داشته باشه از ديدن اين منظره انرژي ميگيرم) کف خونه سراميک صورتي چرکه و منم جورابهاي خوشرنگ کرکي ساق کوتاه پامه با يه دست لباس خونه تو کرکي گرم با کلاه خوشگلي که تا گوشام پايين کشيدمشون و حلقه موهام از زير کلاه زده بيرون و منگوله کلاهم تو هوا تاب ميخوره يه فنجون شير کاکائو داغ دستمه که از روش بخار بلند ميشه و دارم از پنجره به قطرات بارون که رو شيشه ميخوره نگاه ميکنم در حاليکه نوک کوه تو مه گم شده…
اميد در حاليکه تو تصورات من غرق شده بود: منم بودم؟:regular
من ::thinking نه تنها بودم!!!
اميد که يهو انگار از خواب به بدترين شکل ممکنه بيدارش کردن: بي انصاف اين که فقط رويا بود تو که داشتی تصور ميکردی نميشد منم اون گوشه موشه ها جا ميدادي؟ :confused
:rolling


نظرات شما


  1. امید در 05/18/04 گفت :

    اول#applause


  2. وای از دست اميد دوم شدم


  3. حالا كه اميد باعث شد من دوم بشم #angry #angry #angry خوب كاري كردي كه تو رويات يادش نبودي#devil #devil #devil #devil


  4. سجاد در 05/18/04 گفت :

    مرده ی تصوراتتم.این بیشتر شبیه کارتون بود تا رویا.ولی هر چی بود حتی تصورش برای من هم قشنگ بود.بیچاره امید که این جای قشنگ رو ندید


  5. روبی در 05/18/04 گفت :

    …چون نفر دوم و سوم يکی هستن منم مدال برنز می گيرم


  6. روبی در 05/18/04 گفت :

    نکنه ماجرای کليد وتوالت هم رويا بود؟!


  7. روبی در 05/18/04 گفت :

    نکنه ماجرای کليد وتوالت هم رويا بود؟!


  8. آرش در 05/18/04 گفت :

    #grin ای ول اميد!!!!
    #applause حال کردم از جوابت رفيق


  9. ساني در 05/18/04 گفت :

    ويلت جونم چرا وقتی آپ کردی پينگ نمی کنی؟!!!#nottalking


  10. ساني در 05/18/04 گفت :

    poor omid!!! #laugh


  11. ساني در 05/18/04 گفت :

    من پينگ کردم برات #grin


  12. ميلاد در 05/18/04 گفت :

    سلام( اين سانی هم که هر وقت اول نميشه غر ميزنه)


  13. روزبه در 05/18/04 گفت :

    هه خوب راست می گه دیگه ..تک خور /Big Smile خوبی ویلت خانم عزیز؟


  14. روزبه در 05/18/04 گفت :

    هه خوب راست می گه دیگه ..تک خور /Big Smile خوبی ویلت خانم عزیز؟


  15. مهاب در 05/18/04 گفت :

    حق با اميده…
    شاد زي


  16. مهاب در 05/18/04 گفت :

    حق با اميده…
    شاد زي


  17. آزاده در 05/18/04 گفت :

    خب راست ميگه بنده خدا#laugh


  18. پشمک در 05/18/04 گفت :

    من هم همين جورم وچه لذتی داره!#silly مثل آنه شرلی؟!تو جزيره پرنس ادوارد#silly #silly #silly #heart #heart #flower #flower #flower


  19. ندا در 05/18/04 گفت :

    سلام.آخی نازی اميد……ويولت جون وبلاگمو راه انداختم(مخمل و ام اس)خوشحال ميشم سر بزنی.


  20. آدم در 05/18/04 گفت :

    نميشه اميد نبوده باشه! احتمالا تلفنش باعث شده فرصت نکنی گوشه کنارای اون خونه رو کامل نگاه کنی #eyelash


  21. arashl در 05/18/04 گفت :

    avall inke hagh ba omid aghast.badam yadesh be kheyr,ye zamani ke too koohpayeye 4rom zendegi mikardam daghighan hamchin manzarei az ashpazkhoone va paziraeiye khoonamoon maloom bood.yadesh be kheyr.besiyar zibast vali baz az ye modati adi msiheyedafe cheghadr delam barash tang shod.#cry


  22. شبنم در 05/18/04 گفت :

    دفعه ديگه اگر با تلفنش از رويا درت نياورد با خودت ببرش :‌)‌…شاد باشی …شبنم


  23. نازمهر در 05/18/04 گفت :

    ويولت خدا خفت نكنه. دارم از خنده مي مي ميرم ولي جرات نمي كنم. آخه اينجا اوضاع خيلي شير تو شيره امروز. رئيسم هم كه عصبانيه اگه بخندم يه دفعه حالم رو مي گيره. ولي الان فقط دنبال يه بهانم كه كلي بخندم#rolling
    ولي خداي دلم واسه اميد سوختا#yawn
    چه حالي از بنده خدا گرفتي تو#silly


  24. parianazam در 05/18/04 گفت :

    اين اميد تو رويام ول کن نيست#applause


  25. ميترا در 05/18/04 گفت :

    حالا چه اشکالی داشت الکی می گفتی آره و دل اين بچه رو هم خوش می کردی؟ آخه بابا گناه داره#winking


  26. دنيز در 05/18/04 گفت :

    آره خوب راست میگه امید جون اين اميد زندگی آدم بايد تو روياهاشم جايی داشته باشه#kiss


  27. ليلا در 05/18/04 گفت :

    سلام!ويولت جان من خيلی به تو و وضعيتت فکر می کنم و به اين نتيجه رسيدم که اين مريضی چقدر تو رو از قيد و بندها راحت کرده اگه اين مريضی نبود الان مثل من ويا خيلی از زنها قل و زنجير زندگی مشترک به پات بود و مجال جم خوردن بهت نمی داد مجبور بودی خيلی از کارهايی رو که دوست نداری انجام بدی ولی حالا تو راحت ورها زندگی ميکنی عشق می ورزی و بدون من و خيلی هايی که می دونن تو چه جوری زندگی می کنی حسرت زندگی تو رو می خوريم با وجود مريضيت. باور می کنی؟


  28. من هم عاشق اينجور خونه هستم تازه يک نم نم بارون هم بياد#smile


  29. شهلا در 05/18/04 گفت :

    آخی نازییییییییییی#laugh


  30. سيما و آزاده در 05/18/04 گفت :

    سلام.من خواهر صبا صدر هستم همراه دوستم آزاده.عاشق خودت وبلاگت و اميدت هستم.توی دانشگاه همیشه وبلاگتو می خونیم.دوستت دارم و آرزومه عکستو ببینم.


  31. يک مامان در 05/18/04 گفت :

    خوب شد نوشتی اميد…#laugh


  32. مژگان در 05/18/04 گفت :

    #grin راست می گه اين همه چيزهای قشنگ تصور کردی فقط اون اضافه بود


  33. مژگان در 05/18/04 گفت :

    #grin راست می گه اين همه چيزهای خوب وتصور کردی فقط اون بنده خدا زيادی بود…..ويولت جون از پينگ نشدن وبلاگم پرسيده بودی؟ من اگه شانس می داشتم که اسمم مژگان نبود ميشد شمسی….حالا هم که نمی تونم برای دوستای پرشينيم کامنت بذارم ….


  34. شيما در 05/18/04 گفت :

    آخی طفلکی اميدا#brokenheart
    منم تو تصوراتم تنهام . چرا راستی؟؟؟
    خيلی دوست دارم خانومی#hug
    شاد شاد باشی#flower


  35. دخترشيرازي در 05/18/04 گفت :

    ويولت جان راجع به مطلب ديروزت بايد بگم همين اتفاق واسه منم افتاد
    ولي همكارم نشسته بود و من درو باز كردم ، بعدش كلي خجالت كشيدم و
    البته توي دلم مي گفتم عجب آدميه …نكرده درو ببنده …اينو نوشتم
    چون فكر كردم دلت ميخواد بدوني طرف مقابل چه حسي داشته …البته با
    گذشت زمان فراموش شد ديگه … Smile


  36. دخترشيرازي در 05/18/04 گفت :

    ببخشيد من همين الان اينو كه نوشتي ؛فقط نظرات مربوط به مطالب را بنویسید؛ رو ديدم …


  37. خيلی رويای قشنگيه ولی تو رويا به اين قشنگی و بزرگی اميد هم جا ميدادی ناراحت نشه#grin


  38. بچه شر در 05/18/04 گفت :

    بابا امید به توهم می گن رفیق .خوب بردار یه کوه بیار بزار دم پنجره این دختره .طفلی بس فکر وخیال می کنه خدای نکرده کار دست خودش می ده#rolling


  39. زیتون در 05/18/04 گفت :

    بابا اقلا می‌گفتی عزيزم تو نوک کوه بودی ولی چون مه بود ديده نمی‌شدی#laugh #flower


  40. زیتون در 05/18/04 گفت :

    راجع به اين ماجرای توالتت چند ماجرای شبيه به اين(مثلا موقع لباس عوض کردن يکی رسيده يا موقع معاينه‌ی دکتر ديدم در باز بوده و مردم گوش تا گوش نشستن برام پيش اومده. باور کن تا يکی دو سال حال عادی نداشتم از بس خجالتی بودم و آرزوی مرگ می‌کردم. حالا که بهش فکر می‌کنم فقط خنده م می‌گيره و ناراحتم چرا اين‌قدر به اين مسائل بها دادم.. توالت رفتن يه مسئله ی عاديه.
    نيکول کيدمن و زناجونز هم توالت می‌رن. به اين فکر کن#winking


  41. زیتون در 05/18/04 گفت :

    يادم رفت بگم برای ای‌ميلت هم ممنون.. ببخشيد دير شد. الان جواب دادم.


  42. HoDa در 05/18/04 گفت :

    Grin


  43. بهاره در 05/18/04 گفت :

    برای پست پايينيت ميگم الهی بگردم برات.برای اين پستت الهی بگردم برای اميد.


  44. ميترا در 05/18/04 گفت :

    سلام ويولت جان
    به نظر من بعضی وقتا توی رويا هامون هيچ کس جز خودمون نيست . حتی اونايی که خيلی دوسشون داريم . اين يک چيز طبيعيه . اميد نبايد ناراحت بشه


  45. گيسو در 05/19/04 گفت :

    چه رويايی …خيلی قشنگ بود.
    تو تهران که کوه زياد داريم فقط ميمونه مه که اونم جاشو به دود و دم داده#tongue


  46. گيسو در 05/19/04 گفت :

    درباره پست قبلی هم فکر کنم اون آقاهه حالش از تو بدتر باشه از خجالت#worried


  47. گيسو در 05/19/04 گفت :

    راستی چرا من هر چی نظر ميدم رو ۷۲ موندم هنوز ؟آقا قبول نيست توطئه ای در کاره#cry من ميخوام بيام اون بالا بالا ها#winking تو کامنت دادن که نميتونم اول بشم آخه وقتی تو مطلب ميفرستی من هنوز در خواب نازم لااقل اونجا اول بشم#yawn


  48. ملينا در 05/19/04 گفت :

    #rolling #rolling #rolling #rolling
    خيلی باحال بود..!


  49. فريد در 05/19/04 گفت :

    من فکر کنم اون خونه خيلی قشنگ بوده ويولت خودش تنها رفته ترسيده ما رو ببره که خونشو کثيف کنيم ويولت دفه بعد که رفتی ما رو هم ببر بابا قول می ديم بچه های خوبی باشيم#eyelash


  50. مادر سپيد در 05/19/04 گفت :

    رويای رمانتيکی آدم همچين رويايی رو تو تنهايی ميبينه . دو تايی باشه ميشه خيال . اينم رويا بوده ديگه حالا يه ذره هم خيال کن اميد کناره ته دلش به دست بياد #grin


  51. مادر سپيد در 05/19/04 گفت :

    خدا بيامرز کجاست ؟ خدابيامرز شده نيست خيلی وقته ننوشته از حالش خبر داری؟ #sad .


  52. يه دختر ۱۸ ساله در 05/19/04 گفت :

    #flower


  53. نسیم در 05/19/04 گفت :

    خوب جاش بده دیگه #rolling


  54. فاطی در 05/19/04 گفت :

    بد جنس دلش شیکست#brokenheart


  55. سعيد در 05/19/04 گفت :

    پس خيلی نامردی که