روانشناسی به سبک ویولتان!

باهاتون موافقم بعضي وقتا بچه ها با گير هايي که ميدن و لجبازياشون اين ميل رو تو آدم زنده ميکنن که زير کتک له شون کني!!!:angry منم بارها اين حس رو تجربه کردم ولي هميشه خودم رو گذاشتم جايه اون بچه (من شايد برخلاف خيلي از آدم بزرگها کودکيم رو فراموش نکردم و طمع تمام اون حسام زير زبونمه:smug) که بعد اون کتک مفصل چه حسي پيدا ميکنه؟ به احتمال قوي در لحظه از پدر و مادرش متنفر ميشه و بنا به مقتضي سنيش در لحظه هم فراموش ميکنه ولي اين حس تنفر مثل يه زخم کهنه که هر لحظه ممکنه سر باز کنه تو ناخودآگاه بچه ميمونه و سبب جدايي حسي بچه از والدينش ميشه.
من وقتي بچه بودم از پدرم هيچوقت کتک نخوردم جز يکبار که زد پس کله ام و خيلي اينکارش بهم برخورد ولي مامانم تا دلتون بخواد کتکم زده!!:sad از بس که حاضر جواب و شر بودم :sillyولي هميشه اين حسش رو داشتم که کاشکي منم اونقدر بزرگ بودم و قدرت داشتم که تلافي ميکردم.
دوردونه خانم ما هم به هيچ صراطي مستقيم نيست غير از اخم و تَخم پدرش بارها بارها اومده خونه ما و همه رو عاصي کرده و بهش گفتيم اين دفعه آخره که ميايي اينجا باز آخر هفته شده زنگ زده و با عشوه و مظلوميت گفته: دلتون واسه من تنگ نشده نمي خوايين دعوتم کنيد؟:eyelash(آخه مامانش گفته حق نداره بي دعوت جايي بره!) ما هم که آماده خر شدن فوري جواب داديم چرا عزيزم بيا قدمت رو چشم.!!!
عيد هم که اومد طرف من که عيديش رو بگيره بهش پول دادم وقتي با تعجب نگام کرد گفتم اينم پول عينکي که گم کردي.:teeth
البته چون دوردونه خيلي وضعش از عمه جونش بهتره و عيد تشريف بردن ترکيه به مامانش سفارش داديم کفش اسکيت براش بخره پولش رو با ما حساب کنه.( شما نگران نباشيد!بچه به کفش اسکيتشم رسيد):shades


نظرات شما


  1. فرهاد در 05/10/04 گفت :

    سلام
    عجب عمه بچه خراب کنی هستی#tongue


  2. یک مامان در 05/10/04 گفت :

    مثل اين که شر بودنش به عمش رفته!#grin


  3. آرش در 05/10/04 گفت :

    #cry نه اين درست نيست من باز اول نشدم!!!


  4. سانی در 05/10/04 گفت :

    خوبه من هی ميام اينجا اول ميشم. حالا ديگه حسابی رقيب پيدا کردم. ای بابا.
    خوبه بچه به اين خوبی بی دعوت جايی نميره کفش لسکيت هم که هديه گرفت و …
    شاد باشی


  5. سانی در 05/10/04 گفت :

    من می خوام اول بشم چرا نمی ذارين #cry #cry


  6. پشمک در 05/10/04 گفت :

    حالا خوبه با وجود تمام مصائب بالاخره يه بخشی از روياهاش به واقعيت تبديل شد؟!#grin #silly #devil


  7. آرش در 05/10/04 گفت :

    #angry همين کارها رو می کنين که بچه تو بزرگيش سهل انگار ميشه
    #grin مثل من
    #grin البته افشاگری های من هم برای خريد اين اسکيت بی تاثير نبود.
    #eyelash دوردونه جون ميذاری ما هم با کفشات يه بوق بزنيم؟؟#kiss


  8. آرش در 05/10/04 گفت :

    #angry باز هم محض تنوير افکار عمومی:
    بوس بالايی مال دوردونه بود.
    البته عمه ايشون هم….#blush


  9. سجاد در 05/10/04 گفت :

    یادمه یه بار با پسر عمه ی کوچولوم یه کاری کردم که نزدیک بود گریه اش در بیاد و مطمئنم که تقصیر خودش بود.اشک تو چشمهاش جمع شده بود که دلم سوخت و کرفتم دستشو ماچ کردم.دودل مونده بود که بخنده یا گریه کنه ولی خندید.دعواش کردم ولی اجازه ندادم از من متنفر شه.
    کاشکی دردونه هم از کسی متنفر نشده باشه #heart


  10. عسل در 05/10/04 گفت :

    سلام . چه عمه خوبی . #hug #kiss


  11. امير در 05/10/04 گفت :

    باب مرسی عمه
    کاشکی ما هم يه عمه اينجوری داشتيم بهمون کفش می داد.
    هميشه می خونمت ولی اولين بار که کامنت می ذارم#blush


  12. مهاب در 05/10/04 گفت :

    آخييييييش، خدا رو شكر… كلاغه به خونه اش رسيد و دوردونه هم به وصالش. شاد زي


  13. مهناز در 05/10/04 گفت :

    آخيشششششششش.خيالم راحت شد بالا خره اين جيگره به هديه اش رسيد.#smile


  14. دنيز در 05/10/04 گفت :

    ميگم واقعا اين حکايات تو با دوردونه حکاياتی شده ها!


  15. دنيز در 05/10/04 گفت :

    ميتونی از روش کتابی دربياری با عنوان :اندر حکايات عمه خانوم با دردونه


  16. دنيز در 05/10/04 گفت :

    يا ماجراهای عمه خانوم و دردونه کوچولو


  17. دنيز در 05/10/04 گفت :

    نظر خودت چيه؟؟؟؟؟؟#winking #heart


  18. شهلا در 05/10/04 گفت :

    آخ فدای تو عمه#kiss


  19. من هم کتک زياد خوردم.تا دلت بخواهد.


  20. سوگلي* در 05/10/04 گفت :

    سلام گلم.#heart كاش منم يه عمه مثل تو داشتممممممممممممممم#cry #brokenheart ………#kiss #hand


  21. بچه شر در 05/10/04 گفت :

    ولی من تا دلت بخواد کتک خوردم اما یه عمه داشتم که وقتی پیشم بود حتی بابا هم جرات نداشت به من چپ نگاه کنه حیف که خدا من گرفتش


  22. بچه شر در 05/10/04 گفت :

    خدا تورو واسه دوردونت نگه داره .يه عمه خوب هم به من بده#flower


  23. آرزو در 05/10/04 گفت :

    واقعا ادم دلش براشون ميسوزه يك وقتهايي دلت ميخواد بكوبونيشون به ديوار ولي بعد پشيمون مي‌شي. چون اونها واقعا خيلي كوچكتر از ما هستند پس بايد توقع ماهم به همون اندازه كوچكتر و گذشت ما بزرگتر بشه سعي كنيم با صحبت كردن مشكلاتشون رو حل كنيم. البته اگه بتونيم خودمون رو كنترل كنيم.


  24. sadaf در 05/10/04 گفت :

    che khoob hamishe ammeha bi ehsas hastan bar axe kahleha maamoolan ham adam ba khanevadeh pedarysh ayagh nemishe vali hala chekhoobeh ke dorodooneh ba shoma jooreh


  25. sadaf در 05/10/04 گفت :

    kheili doost daram bedoonam cheghadr khaharshohary?????
    garche benazare man khaharshohare khoob peida nemishe belakhareh yekharekoochooloo roo zaboon daran


  26. زوربا در 05/10/04 گفت :

    سلام ویولت عزیز… وقت به خیر و ارزو میکنم که هر چه از این سال جدید میگذره شادی و امید و سلامتی ات روزافزون باشه… پایدار باشی#winking


  27. نازنين در 05/10/04 گفت :

    ويولت جان چي به سر فرزند آذربايجان اومده ؟؟؟ آدرس وبلاگش عوض شده ؟؟


  28. سنگ نبشت در 05/10/04 گفت :

    سلام
    این بچه که تعریف میفرمائید کمی پیچش گوش بدردش می خوره . نه اینکه خودم بچه صالحی بودم#devil . موفق باشی.


  29. arashl در 05/10/04 گفت :

    man ye dordoone mikham#cry #winking


  30. شيما در 05/10/04 گفت :

    سلام خشگله که دلم هی هی واست تنگ ميشه#kiss
    الهی خدا رو شکر گناه داشت بچه بعد از اون کتکا#hug
    دوست دارم#heart


  31. ميترا در 05/10/04 گفت :

    راست مي گی. منم يادمه که وقتی مامانو بابام منو دعوا می کردن به خودم می گفتم بزارين منم بزرگ می شم و تلافی می کنم.می دونی جرئت نداشتم بلند بگم حالا هم بزرگ شدم و هيچم تلافی نکردم. #grin


  32. ساکورا در 05/10/04 گفت :

    ويولت جان من تو بچگی ام خيلی خيلی کم کتک خوردم و اون چند بار هم يادمه .از بس بچه ماهی بودم#laugh


  33. سرزمین من در 05/10/04 گفت :

    جالب بود موفق باشی


  34. Avra در 05/10/04 گفت :

    پس اين همه تنبيه سياستمدارانه تو چی شد؟


  35. نسیم در 05/10/04 گفت :

    منم از پدرم کتک نخوردم اما مادرم فراوان یه قاشقی را که در حال شستنش بود بهم پرت کرد وزانوم شکست اما حقم بود #hug


  36. عطيه در 05/11/04 گفت :

    سلام عمه جون داتون برام تنگ نشده ؟ نمی خواين دعوتم کنين ؟#winking #grin #eyelash


  37. لئون در 05/11/04 گفت :

    ويولتانو ايتاليانو


  38. سکوت مرگ در 05/11/04 گفت :

    نه بابا بچه ها گناه دارن
    بچه ها رو عوض اينکه کتک زد بايد بوس کرد