از کتک خوردن دوردونه شروع ميکنم فکر ميکردم شايد يادتون رفته باشه ولي ديدم نخير هنوز بعضيا يادشونه و به وفاي به عهد دعوتم ميکنن.!!!:shades
اونروز ميخواستيم بريم بهشت زهرا و ودوردونه به عادت آخر هفته خونه ما بود وقتي سوار ماشين شديم مامان از دوردونه پرسيد پس عينکت کو؟( چشماي بچه آستيگماته و تنبلي چشم هم داره که گفتن شايد با عينک زدن تو سن پايين مشکل حل شه) دوردونه هم جواب داد تو جيبم گذاشتم. از اونجايي که اين بچه وقتي با ماست تره هم واسه امر و نهيمون خورد نميکنه:eyebrow هرچي بهش گفتيم عينک که مال جيب نيست بايد رو چشمت باشه گوش نداد که نداد.
رسيديم به باغ گل همه پياده شدن غير من و دوردونه که ديدم اونم پياده شد و گفت برم پيش مامان بزرگ واسه مامان و بابام گل بخرم منم نه بهش نگفتم پياده شد و بعد از چند دقيقه ديدم مامان با غضب سوار ماشينش کرد و گفت کي به اين اجازه داد پياده شه؟ گفتم من. گفت اگه تو اين شلوغي گم ميشد چي؟ گفتم چشمم بهش بود.
رسيديم به قطعه مورد نظر من رفتم يه صندلي کوچولو تا شو براي خودم گذاشتم ونشستم و رفتم تو حال و هواي خودم دوردونه هم يا لابلاي قبرها ميدويد و بازي ميکرد يا تو پخش خيرات کمک ميکرد به طرف قطعات ديگه حرکت کرديم و جاتون خالي فلافل گرفتيم و خورديم و فاتحه فرستاديم نزديک عصر رسيديم خونه داييم (طبقه زيرش برادرم اينها ميشينن).
شاهنگ وقتي چشمش به دوردونه افتاد پرسيد عينکت کو؟
دوردونه: تو جيب پالتو مه.
شاهنگ: عينک که مال تو جيب نيست برو سريع بزن به چشمت.:angry
دوردونه رفت پالتوش رو آورد و دست کرد تو جيبش من زير چشم داشتم نگاهش ميکردم ديدم رنگش پريد و چشماش هرلحظه داره گردتر ميشه:sick با عجله اون يکي جيبش رو جستجو کرد ولي نخير از عينک خبري نبود با ترس و لرز گفت نيست:nailbiting پالتو رو از دستش گرفتم به اميد اينکه بي دقت گشته پيدا نکرده خودم شروع به گشتن تو جيبهاشو کردم ولي نبود که نبود شهروز گفت شايد تو ماشين افتاده و رفت اونجا رو هم گشت ولي اونجا هم نبود.
ادامه دارد…
اول#grin
طفلکی#worried
قبول نیست
به امید میرسونی
خودم اول
قبول نیست
به امید میرسونی
خودم اول
قبول نیست
به امید میرسونی
خودم اول
بيچاره دردونه #brokenheart
آخی#sad
akh akh che ehsase badi hastesh heyvonaki dordone
اول بنويسم .. بعد بخونم #devil
عيد به ما خوب و خوش گذشت .. اميدوارم به همه خوش گذشته باشه .. اگر هم نه از اين به بعد سال خوش بگذره #grin .. و مفيد باشه .. يک جوری که آخر سال که ميشه آدم ببينه يک آدم بهتری شده و کلی چيز ياد گرفته #heart
خب ديگه ميشه حدس زد بعدش چی شده.#devil #grin #worried
عزيزم!#brokenheart
اولا ويولت جان می دونی ايندفعه موضوع جدی تر از اونيه که من بخوام ادا در بيارم و بيمارستان نرم. الان هم دنبال تخت خالی هستم.
در مورد داستان دردونه هم فکر کنم باباش آخرش کتکش می زنه ديگه#sad
بهرحال صبر می کنم ماجرا رو که کامل نوشتی اونوقت می گم آخی…#brokenheart
بازم که ما رو گذاشتی تو خماری#yawn
بچه که اينقدر اينججوری نمی شه
بايد کتک بخوره
اونم حسابی
#angry
#grin
برای ثکراری نشدن اينو گفتم و گرنه
آخيييييييييييييی!!!!
سلام ويولت جان..با خوندن اين پستتون احساس مسئوليت عجيبی کردم! که حتما بايد بيام و براتون کامنت بذارم…در رابطه با تنبلی چشم دردونهء عزيز،نميدونم چند سالشه ولی اگر قبل از سن مدرسه ست..احتمال بهبودی چشمش خيلی خيلی زياده..پس عينکشو حتما بايد مدام استفاده کنه و البته برای درمان تنبلی چشم درکنار استفاده از عينک روشهای ديگه ای هم بکار ميره که احتمالا بهتون گفتن…اگر زمان برای درمان تنبلی چشم از دست بره در آينده مشکلات زيادی ميتونه برای فرد ايجاد کنه(مگر اينکه تنبليه چشمش از نوع خيلی خفيف باشه)..و ديگه با عينک هم نميتونه ديد کاملی داشته باشه…پس اول اينکه به يک مرکز معتبر برای درمان ببريدش و دوم اينکه هرطور که ميتونيد راغبش کنيد و اگر نشد! مجبورش کنيد به استفاده از عينک و بقيهء روشهای درمانی توصيه شده…
سلام ويولت خشگل خودم#hug
من نبودم ٬ تازه ديشب اومدم از مسافرت تو چقد چيز نوشتی
#silly
الهی دلم واسه دردونه سوخت ٬ حتما توی باغ گل گمش کرده .
امسال عيد به من خيلی خوش گذشت٬ کاش به تو هم خوش گذشته باشه#heart
موضوع مطلب به كتك اشاره شده، اميدوارم دوردونه بي نصيب باشه. شاد زي
ookhey kooshooloo.violet joonam man 2 rooze weblog zadam age mishe baraye komak be behtar neveshtanam mano be doostat ezafe kon
mamnoon
بينم چند نفر از اونايی که گفتن «آخييي طفلي» بچه دارن؟ #winking
الان داشتم به دردونه فکر می کردم يادم افتاد که ازش همين تصور رو داشتم . يه دختر تپلی با يه عينک گرد کوچولو. #hug
شاد باشی
الان داشتم به دردونه فکر می کردم يادم افتاد که ازش همين تصور رو داشتم . يه دختر تپلی با يه عينک گرد کوچولو. #hug
شاد باشی
ویولت جون نوشتن این ماجرا کم طول کشید که حالا مثل این سریتلها در لحظه حساس میگی بقیه دفعه ی بعد#worried
فعلا که ماجرا نصفه اس نظری ندارم !!!
#hug
سلام
دلم نميخواد آخرشو با کتک خوردن دردونه تموم کنی فعلا منتظريم … شاد باشی
اخــــــــــــــــــــــــــی…طفلک حالا يعنی کتک خورد؟؟؟سال نو هم مبارک منم اپم…مرسی
ويولت جونم ممنون و دوست دارم#heart
پس چشمهای ويولت هم مشکل ممن رو داره#sad عينک زدن هيچ سودی نداره چون آستيگمات درمان خاصی نداره فقط نبايد بذره تنبل بشه #heart
#grin حالا بچه رو به کتک دادی دوقسمتيش هم می کنی؟!
ما درکش می کنيم!#winking
آخ …..ویولت جون …باز سال نو مبارک و با امید خوشی و فرخندگی اش.
آخ …تنبلی چشم من رو از پنجم دبستان کشفیدن .حتما عینک زدن رو روش تاکید کنید اما مواظب سنگین نبودنش و ازار ندادنِ چسبی که با اون چشم قوی رو میبندن باشید و مثل مامان خانم من که انگار من هم یکی از شاگرداش هستم هم تا نکنید. زور و اخم و آخ و …… اون زمان اونقدر همه چیز به نظرِ لوس و تیتیشهِ من دردناک بود که هی ناز کزدم و تا همین الانش چشمم هم همونه که بود ( شانس آوردم که یک چشمم 10 کامله و فقط یکیش کور میزده )….به عنوان یک تجربه دار وصیت میکنیم با نینی کوچکولو ها خوب تا کنید و البته هنوز به قسمتهای اکشن نرسیده …اما لطفا کتکش رو کم تر کنید آخه بچه گناه داره …بمیرم تو اون صحنه چه حالی شده بچم ……..ما منتظر قسمت بعدی سریال خواهیم بود…..
سلام
اين هفته هفته ی سلامته
من حدود يکماه وبلاگتو ميخونم
تو مشهد يه امامزاده ای هست که هر چی حاجت داشته باشی ميده
من برای همه ی مريضا دعا کردم
اگه حاجتمو داد خبرم کنين
پاينده باشی
خداحافظ
سلام ويولت جون عيدت مبارک دلم خيلی واسه خوندن نوشته هات تنگ شده بود…
زود بقيه اش رو هم بنويس!!!!!
پس از اين بود که دردونه مورد تازيانه قرار گرفت! آره؟
ويولت جان بازم سال نو مبارک باشه. تعطيلات زود گذشت نه؟طفلکی دردونه .خيلی گم کردن بده .مخصوصا که عينک باشه
سال نو مبارک
ببخشيد کمی ديره
#smile
قبل از اين که نظر خواهی را باز کنم ميخواستم بيام بنويسم آخی…
ولی بعد ديدم همه همين را نوشتن#sad ولی با اينحال آخی نازی…ببوسش از طرف من
حالا باز خوبه اين دوردونه از مامان باباش حساب ميبره دختر من که از هيشکی حساب نميبره
کاش عينک دردونه پيدا بشه!!
چرا داستان دلهرهآورتو قسمت قسمت کردی؟ سرياله؟)) آخرشو بگو دیگه…
ويولت جون اميد عزيز زحمت کشيد و در وبلاگم نوشت. انگار خودت هم يه بار بهم گفته بودی حواس نيست که#worried #blush
در نظرخواهی قبليت و قبلتريت اومدم بنويسم اينو ولی هر کاری کردم نشد.
نکنه پيدا نشده که نوشتی کتک؟
آخی… گاهی ديگران بدون اينکه بخوان عصبانی میشن و… طول میکشه تا ما دست از عادات چندين هزار ساله تربيتیمون بکشيم.
فقط اينو میدونم که کسی که کتک میزنه بعدا عذاب وجدان میگيره و بيشتر از کتک خورنده درد میکشه.
سريال اصلا قبول نيست
سلام ويولت جون.من از دوستای شبگرد هستم ميخواستم ازتون بخوام وبلاگ منو به دوستاتون اضافه کنيد و اونو ببينيد.شما وبلاگ قشنگی داريد.ممنونم
سلام ويولت جون.من از دوستای شبگرد هستم ميخواستم ازتون بخوام وبلاگ منو به دوستاتون اضافه کنيد و اونو ببينيد.شما وبلاگ قشنگی داريد.ممنونم
سلام
جريان اشک و عشق چيه ؟ اشک کی از عشق افتاده؟ نه ببخشيد اشتباه شد عشق کی از چشم کی افتاده؟
جريان چيه؟ تو حالت خوبه ؟ به من سر ميزنی؟
ماچ دختر خوب
گلی خانم جون
akhe yade khahar kocholoye khodam oftadam .hamash chizasho gom mikard gahi ham khob kotak noshe jan mikard#cry
سلام ويولت خانمی
سال جديدت مبارک اميدوارم سال خيلی خوبی داشته باشی
چرا بچه رو اينقدر اذيت می کنه ، گناه داره ها !قربانت
#grin ادامه پاورقی در اين قسمت:
آنگاه دوردونه با ترس و لرز به سمت ماشين گام بر می داشت …#worried
سايه های وهم ناک تباهی در اطرافش می چريدند؟!!!
و او ميرفت به سمت پايانی دردناک(احتمالا در اطراف نشیمنگاه!!!)
#grin ادامه در پست بعدی!!!
#angry اسکروچ واسه يه عينک چه بلايی سر بچه آوردی؟؟؟
#winking حالا به اندازه کافی خورد؟؟؟#grin
ویولت جون سلام.مرسی.من سوالای زیادی درباره ی وبلاگم دارم که خوشحال میشم اگه کمکم کنی.مثل درست کردن یه بیوگرافی مثل خودتون و یا آرشیو.راستی من سهشنبه از اراک به تهران میام.خیلی دوست دارم ببینمتون.دوست دارم.بای
#hug