خودخواهي

امروز يه مطلب ديگه آماده کرده بودم ولي تو خوندن کامنت ها به مطلبي از دوست عزيزم ميلاد برخورد کردم که توجه ام رو جلب کرد و خواستم چند خطي در موردش بنويسم.
دوست عزيزم ميلاد من کي گفتم آدم خودخواهي نيستم؟ اگه آرشيو رو کامل خونده بودي ميديدي که بارها و بارها به اين مسئله اعتراف کردم و حتي اصرار داشتم که براي دوري از گزند عاطفي بقيه و حفظ احساس مخصوصا براي آدمي مثل من که مشکل داره بايد خودخواه بود و اول از هرچيز بايد راحتي و خود رو در نظر گرفت و نوشتم اگه کسي نمي تونه با اين حالت کنار بياد بهتره اصلا سراغ آدمي که مشکل جسمي داره نره.
درسته نوشتم که با ما مثل آدمهاي معمولي برخورد کنيد، شايد منظورم رو بد گفتم يا خوب نرسوندم منظورم اين بوده که ناتواني جسمي شخص رو حربه نکنيد واسه کوبوندن طرف مثلا اگه خونه درست و حسابي تميز و نظيف نيست اين رو ربط نديد به ناتواني جسمي شخص، دليل لازم هست ولي کافي نيست چه بسا آدمهاي که چهار ستون بدنشون سالمه ولي شرتي شلخته هستن و و و .
بازم تاکيد ميکنم من آدم فوق العاده خودخواهي هستم ( يعني در حال حاضر) و سعي ميکنم از کوچکترين چيزي که اعصابم رو تحت فشار بگذاره دوري کنم.:eyebrow
نکته ديگه که نوشتي اينه که چرا بايد از حرفي که در اوج عصبانيت زده ميشه ناراحت شد و بقول خودم مثل اشک از چشمم بيفته؟
ميلاد جان همه که تو وقت خوشي خوبن و قربون صدقه هم ميرن فکر نمي کني حفظ زبون و متانت تو اوج عصبانيت مهمه؟ اونم بخصوص اشاره به نقطه ضعفي که طرف دعوا داره به نظر من نه تنها زبوني و بدبختي و بي شعوري طرف رو ميرسونه بلکه نشون ميده که عشق و علاقه اش واقعي نبوده و هميشه اون ته مه هاي دلش به اين نقطه ضعف فکر ميکرده حالا اين ميتونه يه ضعف جسمي نباشه مثلا يکي قدش کوتاهه و اينم واسه خودش معضلي باشه حالا هي دوست يا عشقش که اين مسئله رو ميدونه که طرف روش حساسه بايد تو دعوا بکوبه سرش يا ديگران رو باهاش مقايسه کنه خودت کلاهت رو قاضي کن چه حسي پيدا ميکني؟
حالا اگه اين يه ضعف جسمي باشه که ديگه صد درجه بدتره.
اگه من از نظر تو آدمي ام که به احساس و نظر بقيه اهميت نميدم مطمئن باش يه همچين مريضي که کاملا با اعصاب در ارتباطه سراغم نميومد و هيچوقت هم وقت نميذاشتم جوابت رو بدم.
موفق باشي
پيوست:بابا بخدا من عصباني نيستم اينا رو هم فقط محض رفع سوء تفاهم نوشتم.


دیدگاه ها خاموش