امامزاده داوود

روز شنبه با مامان اينها رفتم امام زاده داوود.
چه جمعيتي ! تقريبا از يک کيلومتر نرسيده به امامزاده جمعيت به شکل راه پيمايي و خط زنجير ميرفت جلو، با هر زحمتي بود برادرم منو تا نزديک امامزاده برد جلو حدود يکصدمتر باقي مونده رو بايد پياده ميرفتيم و براي کساني که نمي تونستن الاغ گذاشته بودن براي ترددشون! هرچي حساب کتاب کردم با توجه به شيب تند جاده پياده رفتنم عملا امکان نداره سوار الاغ شدن هم داستاني جدا داره چه جوري پام رو بيارم بالا و… از خير رفتن داخل امامزاده گذشتم و بقيه رو نايب الزيارت خودم کردم! و داخل ماشين به انتظار بقيه نشستم.
چند دقيقه ايي که گذشت صداي دست و آهنگ توجه ام رو جلب کرد نگاهي به دور و اطرافم انداختم ولي چيزي نديدم تعجب هم کرده بودم چون شنبه روز عزا و وفات بود پس اين صدا از کجا ميومد؟ نظرم به پايين جاده جلب شد خانواده ايي ماشين هاشون رو پارک کرده بودن و صداي ضبطشون رو بلند کرده بودن و اعضا خانواده با تشويق بقيه مشغول قر دادن بودن چند لحظه ايي نگاهشون کردم و باز رفتم تو حال و هواي خودم اينجور زمان ها که عملا ناتوانيم رو ميبينم چند دقيقه ايي هرچند کوتاه دلم ميگيره و به شدت دلم واسه خودم ميسوزه و اين سئوال هميشگي چرا من؟ ذهنم رو درگير ميکنه اين حسيه که شايد براي هر آدمي که مشکلي داره پيش بياد ولي من فقط سعي ميکنم تمام فکرم رو نگيره و توش گير نکنم چون شرايطي که حالا پيش اومده و کاريش هم نميشه کرد به قولي آش کشک خاله مه.
برگشتني يه سر هم رفتيم امامزاده بي بي کوکب اعظم با وجود جمعيت زيادي که تو صحنش موج ميزد اگه ميرفتي تو خودت و چند لحظه به صدا و جيغ و داد اطرافت توجه نميکردي ميتونستي دوباره حال و هواي روحاني امامزاده و موج و انرژي مثبتي که تو هواش است رو کاملا حس کني. يه ظرف شله زرد نذري بهم دادن که به جرات ميتونم بگم به عمرم شله زردي به اين خوشمزگي نخورده بودم انشالله نذرشون قبول باشه.:angel


نظرات شما


  1. آرش در 05/12/04 گفت :

    #grin


  2. آرش در 05/12/04 گفت :

    #laugh هورررررررررررررررررررررررررررراااااااااااا


  3. آرش در 05/12/04 گفت :

    #smile به نظر من ناتوانی ذهنی از جسمی دردناکتره خدا رو شکر حالا که از نظر جسمی کمی تا قسمتی ناز ميای !!!#grin ولی از نظر روحی هميشه مشغول غر دادنی !!!#applause
    #laugh استعاره ها رو حال می کنين؟؟؟!!!
    #eyelash


  4. آرش در 05/12/04 گفت :

    #blush چيزه:
    غر دادن تصحيح شود به قر دادن (کسره روی قاف فراموش نشه لطفا!!!)#worried


  5. هاله در 05/12/04 گفت :

    گلم، آرزو میکنم که نذرهای تو هم قبول بشه. آرزو میکنم همه آرزوهات برآورده بشن. آرزو میکنم دلت خوش خوش بشه.


  6. ساني در 05/12/04 گفت :

    نذرشون قبول باشه ايشالا.
    در مورد قر دادن هم خوب هر کسی به ايده ای داره شايد برا اونا مهم نبوده.
    شاد باشی
    آفرين ارش اول شد #applause


  7. حقوقدان در 05/12/04 گفت :

    #sick


  8. هاله در 05/12/04 گفت :

    هممون مشکلاتی داريم و فکر ميکنيم چرا من
    سوالی که شايد ۱۰۰۰۰بار به ذهن منم رسيده چراااا من!!


  9. پشمک در 05/12/04 گفت :

    می دونی……
    من در باره اين مشکل خودم به نتيجه آرامش بخشی رسيدمو اونم اينکه….
    اگر با من نبودش هيچ ميلی چرا ظرف مرا بشکست ليلي
    حالا من فکر ميکنم اگر در اين مواقع برای خودت اين شعر و بخونی برات از اون فکر ( چرا من؟) خيلی جذاب تره .
    نيست؟#eyelash #heart


  10. آدم در 05/12/04 گفت :

    زيارتا قبول. ايشالله بری مکه، بهت بگيم حاجيه ويولت خانم! #grin


  11. مانيا در 05/12/04 گفت :

    اگر من جات بودم حالا که نميتونستم برقصم يه کاست شجريان ميذاشتم و تا آخر صداشو بلند می کردم که حالشون گرفته شه اساسی#devil


  12. مانيا در 05/12/04 گفت :

    در مورد معرفی هم خیلی لطف داری #kiss


  13. مهستا در 05/12/04 گفت :

    ان شالا تو هم سلامتيت رو بدست مياری عزيزم#hug


  14. سلام ويولت گلی. ببخش که کم می نويسم اينجا ولی هممميشششه می خونم. هر چی ام می کشم از دست اين جغله می کشم که نميذاره من يه کامنت بذارم. خوش باشی مهربونم#heart #kiss


  15. arashl در 05/12/04 گفت :

    rastiya,chera maa ms darim?nazreshoonam ghabool bashe ishala


  16. ماه تنها در 05/12/04 گفت :

    سلام..من يه ساعت پيش اينجا بودم..تو این فاصله تو آپ ديت کردی و ملت هم اينقد نظر دادن..من می خواستم اول بشمويولت به خاطر اميد بهت واقعا تبريک می گم..خيلی با محبت و با توجه اا..بابا تو هم بيا پيش من خب..مگه تو غريب گزی؟#winking …يه اتفاق جالب افتاده تو وبلاگم..۲ تا خواننده دارم هر ۲ اميد!!!!..و اين شايد يعنی بيدااااار شو دختر…اميد داشته باش..يه چيز مهم ويولت..من تو کامنتی که برای خدابيامرز گذاشتم اعتراف کردم که به روحيه ی بی نظير شما ۲ نفر حسودی ميکنم#flower نبينم حرفات بوی نا اميدی بده ها..


  17. آرش در 05/12/04 گفت :

    #applause ای ول پشمک( رجوع شود به شماره ۹) منم به شدت موافقم:
    اگر با من نبودش هيچ ميلی چرا ظرف مرا بشکست ليلي#smile
    #worried چرا غير از سانی جون کسی اول شدن منو تبريک نگفت؟
    بي احساسها!!!#nottalking


  18. ويولت در 05/12/04 گفت :

    به ماه تنها:
    من اومدم وبلاگت ولی چون عضو بلاگ اسپات نيستم اجازه کامنت گذاشتن بهم نداد آدرس ايميلی هم نديدم که واست ايميل بزنم ناچار شدم همين جا بنويسم.
    دختر گل چرا وجودت رو وابسته به غير ميکنی يعنی بودن يه دوست حالا پسر يا دختر تو رو از کدئين بی نياز ميکنه؟ مطمئنا تو وجودت اينقدر خوبی های ديگه هست که نيازی به شخص ديگه نداشته باشی بگرد اونها رو پيدا کن.
    بهت خورده نميگيرم چون اقتضا سنت ست و رطب خورده کی کند منع رطب؟#tongue


  19. لئون در 05/12/04 گفت :

    تويه شله زرد خورذنم نايب می گرفتی بد نبود


  20. یک مامان در 05/12/04 گفت :

    من هم بارها گفتم :چرا من؟؟؟؟؟؟؟؟؟#sad


  21. زيارتت قبول وپيش ما هم بيا.نکنه وبلاگ ما رو دوست نداری؟#cry


  22. دنيز در 05/12/04 گفت :

    سلام
    اين افکار طبيعی است که با ديدن کارهايی که ديگران ميکنند و ما شايد ديگر عاجز ازانجام آن باشيم که به طرفمان بياد و غصه دارمان کند ولی همين که قادری زود جهت اين فکر را تغيير بدی خود توانايی بزرگی است#flower #flower #flower


  23. دنيز در 05/12/04 گفت :

    سلام
    اين افکار طبيعی است که با ديدن کارهايی که ديگران ميکنند و ما شايد ديگر عاجز ازانجام آن باشيم به طرفمان بياید و غصه دارمان کند ولی همين که قادری زود جهت اين فکر را تغيير بدی خود توانايی بزرگی است#flower #flower #flower


  24. مهاب در 05/12/04 گفت :

    #flower


  25. شهلا در 05/12/04 گفت :

    #eyelash برای به امام زاده متوسل شدنت حرفی نميزنم.
    ولی اين حس ضربه فنی شدن توسط ناتوانی جسمی رو باید بهت بگم منم هر وقت در مجلس های رقص و پای کوبی هستیم این حس بهم چیره میشه ولی من از ام اس خیره ترم و بازم بلند میشم می رقصم#grin
    تنها به خدا تکیه کن و ارداه خودت عزیزم#kiss
    میدونی که خیلی دوستت دارم#heart


  26. ميترا در 05/12/04 گفت :

    انشالله که اين شله زرد بيماريتو خوب کنه. ولی انگاری عيد خوبی نداشتی چون از عيدت چيز زيادی نمی گی.
    همه اينطورن وقتی مشکلی دارن ميگن چرا آخه من؟#worried


  27. ماه تنها در 05/12/04 گفت :

    گاهی وقتا ويولت..اصلا نه! هميشه يه دست مهربون که با هحبت پشتتو نوازش کنه..بگه:اين نيز بگذرد..بگه:من هستم..بگه:نترس..می تونه آدم رو از هر چيزی بی نياز کنه..پدر و مادر بهترين دوستای آدمن..شکی نيست..اما قبول داری که جنس!! روابط فرق می کنه؟..


  28. ماه تنها در 05/12/04 گفت :

    محبت! بود منظورم.


  29. ماه تنها در 05/12/04 گفت :

    قصه ی من..همون وابستگی که گفتی..يه تراژدی خنده داره!!!!!!!!!!!!!!


  30. ماه تنها در 05/12/04 گفت :

    راستی آقا آرش منم تبريک ميگم..ميگه:تا توانی دلی به دست آور…تا حالا به وبلاگت سر نزدم..اما از اين به بعد حتما!


  31. شبنم در 05/12/04 گفت :

    همين که همتش رو داری و از خونه ميزنی بيرون خودش کليه. خيليا رو بايد با بولدوزر تکون داد :‌)‌…شاد باشی …شبنم


  32. دلشده در 05/12/04 گفت :

    من هم يه مشكل جسمي دارم
    مادر زادي كاريش نمشه كرد.
    بايد صبر و تحمل كرد.
    باز تو كسي داري كه كمكت كنه ولي من در عين داشتن خانواده و رفيق تنهام خيلي تنهام.
    به وبلاگ من هم سر بزن خوشحال مي شم.
    موفق باشي


  33. شيما در 05/12/04 گفت :

    منم رفتم امامزاده داوود تازه يه خاطره هم دارم :
    فروشنده جيگرکی يه پسر جوون بود که داييم داد ميزد: دل جيگر قلوه
    من کوچولو بودم و داشتم نگاش میکردم دیدم چند تا دختر که اومدن از جلوش رد شن لحنشو عوض کردو گفت : دل جييييييييگر قلوه ه ه ه ه #rolling
    نظرشونم قبول#eyelash
    دوست دارم به خاطر همين روحييت#heart


  34. نازمهر در 05/12/04 گفت :

    سلام
    ويولت جان مرسی از لطف شماها
    خوش به حالت رفتی امامزاده. منم امروز رفتم امامزاده صالح همه رو دعا کردم.
    در مورد بيماريم هم به زودی می نويسم.


  35. نازمهر در 05/12/04 گفت :

    راستی عزيزم در مورد اين سوال چرا من؟
    اوائل منم همينو ميگفتم. ولی حالا می دونی فقط راه می رم و خدا رو شکر می کنم که من اينجوريم ولی عزيزام سالمن. من واقعا تحمل غصه اونا رو نداشتم ولی با غصه خودم می تونم کنار بيام. پس باز هم خدا رو شکر کن چون هنوز خيلی جا داری که بخوای نااميد بشی عزيز دلم.#flower


  36. عطيه در 05/12/04 گفت :

    سلام من اولين کسی که سر هم زدن نذر شله زردم دعا کردم تو بودی ويولت جان #eyelash هون طور که قول داده بودم#heart #kiss #tongue


  37. رويين در 05/12/04 گفت :

    سلام ويولت عزيز خوبی؟


  38. بچه شر در 05/12/04 گفت :

    الهی من فدای اون دلت بشم.مگه دلهایی که قد دریا هستن هم می گیرن ؟#flower


  39. ساکورا در 05/12/04 گفت :

    ويولت جان زيارت قبول باشه .خيلی بعد از رفتن به امامزاده و زيارتگاه ها احساس آرامش خوبی به آدم دست ميده ما که مدت هاست محروميم


  40. ميترا در 05/12/04 گفت :

    سلام ويولت جان
    تو مشهد يه امامزاده هست به نام ياسر و ناصر که دو تا برادرن حاجتی داشته باشی ردخور نداره اگه اومدی مشهد حتما يه سر برو البته من نايب الزياره هستم يا حق…


  41. سعيد در 05/13/04 گفت :

    سلام .زيارت قبول. خوب اگه اين تناقض ها و تفاوت ها نباشه که همه يه جور ميشن نه خوبی وجود داره نه بدی


  42. عطيه در 05/13/04 گفت :

    #eyelash


  43. عطيه در 05/13/04 گفت :

    آزش خان اول شدنت مبارک!#hug
    ويولت جان معنی نا توانی رو هم فهميدم…پس ما چی بگيم ؟#winking #kiss


  44. آدم در 05/13/04 گفت :

    (فقط در جواب کامنتت)
    من نميدونستم اون کتاب واقعا ميتونه جالب باشه. يادمه اون قديما (که سن شما قد نميده #surprise #winking ) از اين کتابا زياد بود. من چندتاييشونو نگاه کردم و ديدم واقعا چنگی به دل نميزنن. بيشتر به نظر ميرسيد همينطوری و بقول معروف رو هوا نوشته شدن. اينه که ديگه هرگز سراغ کتابای مشابه اون نرفتم. فکر کنم هنوزم بيشتر اين مدل کتابها رو بصورت بازاری و بازار گرمی و داستانای جذاب بشه ديد!


  45. نرگس در 05/13/04 گفت :

    زيارتت قبول…تو از هر جايی ميتونی اين انرژيهای مثبت رو دريافت کنی مخصوصا طبيعت …ولی مهم حس خودته..راستی عجب دختر بچه خوش زبونی بودی ويولت جون…#party #flower #flower مراقب خودت باش…از خدابيامرز خبری نداری..آفلاين رو هم جواب نميده …..


  46. نسیم در 05/13/04 گفت :

    گاهی منم در هنگام بروز ناتواناييهايم ياد باد انروزگاران ياد باد را ميگم #sad


  47. هادی در 05/13/04 گفت :

    ويولت عزيز اميدوارم خوب و سلامت باشی
    من شرمنده شما هستم


  48. مژگان در 05/13/04 گفت :

    #grin نمی گی من افتادم واين مهندس اتاق بغلی مرد!! نبايد يه خبر کوچولو از يه نی نی بگيری ….#surprise


  49. حوصله هيچ چيز و هيچ كس رو ندارم ولي با خوندن چند متن قبلي حداقل يكي دو دقيقه خيلي چيزها رو فراموش كردم…مرسي عزيزم


  50. سوگلي* در 05/13/04 گفت :

    سلاممممممممم… #heart