هر روزي براي خودش ميتونه يه روز خاطره انگيز باشه ديگه چه برسه به اينکه مناسبتي رو هم يدک بکشه.
پارسال تو همين روز بود که از ديروزش با رزيدنت هاي بخش مغز و اعصاب خواهش و درخواست داشتم که ترخيصم کنن چون ناسلامتي امروز ولتاين بود در حاليکه اصلا مطمئن نبودم که کسي عاشقم باشه و بخواد اين روز رو بهم تبريک بگه و تجديد عاشقي کنه ولي اصرار داشتم که اين شب خاص رو تو محيط بيمارستان نگذرونم.
عصري که آمدم خونه اميد باهام تماس گرفت که شب مياد دنبالم شام رو با هم بخوريم تا اون زمان هيچ حرف خاصي در مورد اينکه نسبت به هم احساسي داريم بينمون رد و بدل نشده بود و اون در کمال احترام و رودرواستي با من برخورد ميکرد اگه بهش رو ميدادم بدش نميامد شما خطابم کنه ولي چون من خودم تو اين وادي ها نيستم تو همون هفته اول سنگام رو باهاش وا کندم که راحت باهم حرف بزنيم. ميگفتم عصري اومد دنبالم وقتي سوار شدم و چشمم بهش افتاد گل از گلم شکفت چون سبيلهايي فابريکش رو که بيست سال بود رو صورتش يدک ميکشيد بخاطر پيشنهاد من زده بود :hug گو اينکه از پيشنهادم پشيمون شدم چون با سبيل خوشتيپتر بود :love و گفتم دوباره بذاره بلند شه ولي خوب مهم اين بود که اين کار رو کرده بود بعد از اينکه شام خورديم و دوباره سوار ماشين شديم بهم گفت يه چيزي تو داشپورت هست که ماله منه و اون چيزي نبود جز يک کادو قشنگ با يه آدمک خوشگل روش که داشت اعلام ميکرد که I LOVE YOU هم خوشحال و ذوق زده شدم و هم متعجب ولي ترجيح دادم تو اون لحظه علت اين کادو و بخصوص اون آدمک روش رو سئوال نکنم فقط به عنوان تشکر گونه اش رو بوسيدم. :love
از اين ماجرا گذشت و عشق و علاقه ما نسبت بهم عيان شد وقتي خاطره اون روز رو براي اميد تعريف کردم با بدجنسي تمام گفت
اميد: من اون موقع هيچ احساس عشقي نسبت بهت نداشتم يه احساسي داشتم که يه برادر مهربون و مسئول نسبت به خواهرش داره. evil
من: آهان پس لابد روز ولنتاين به خواهرت هم کادو دادي. :waiting
اميد: آره خوب.
من: با يه I LOVE YOU روش؟ :thinking
اميد: آره
من زير لب: آره جون عمه جانت. :eyebrow
بعد گذشت چند دقيقه.
اميد: نه اعتراف ميکنم که اينکار رو نکردم و فقط واسه تو خريدم آره راست ميگي از همون لحظه اول که ديدمت مهرت به دلم نشست. :hug:love
من:eyelash:applause
پيوست: جاتون سبز ديروز بعد همايشي که اميد درش شرکت کرده بود اومد دنبالم و رفتيم ناهار يه رستوران و به نيت شام ولنتاين غذا ميل فرموديم اينروزا اينقدر هوا سرده و زمين ليز و لغزنده که همون ظهر بريم بيرون خيلي بهتر از شب سرد و تاريکه.:teeth
خيلي احساس خوب و قشنگيه که بعد يک سال و خورده ايي که با يک نفر تقريبا هر روز ارتباط تنگا تنگ داشتي و يکي از بزرگترين تحولهاي زندگيت رو مديون اوني و اونقدر باهم صميمي شدين که خصوصي ترين مسائل زندگيتون رو به هم گفتين و دردها و شادي هاي مشترکتون رو با هم قسمت کردين وحتي تو يک شهر نيستين که شانس ديدن همديگه رو داشته باشين بالنتيجه تمام اين ارتباط از پشت دوتا پنجره بيروح مسنجر بوده و آخر درک احساس همديگه ديدن شکلکهاي ياهو تو پنجره هاتون بوده و حالا يکهو يه شب سرد زمستوني که کله ات رو کردي زير پتو و سعي ميکني با نفست هواي زير پتو رو گرم کني تلفنت زنگ ميخوره وقتي گوشي رو بر ميداري مي بيني يه صداي گوشنواز با لهجه شيرين يزدي بهت ميگه سلام ويولت جان…
سلام نويد گلم نمي دوني صحبت باهات چقدر مشعوفم کرد خوشحالم از اينکه خجالت و شرم هميشگيت رو گذاشتي کنار و از پوسته ايي که بدور خودت کشيدي اومدي بيرون و با دنياي اطرافت ارتباط برقرار کردي تو خوبي و ماهي و لايق مهر و محبت و دوست داشتن اميدوارم هميشه بهترين ها برات اتفاق بيفته چون لياقتش رو داري تولد دوباره ات رو صميمانه و از ته قلبم به عنوان خواهر بزرگترت بهت تبريک ميگم و بازم ميگم که خيلي خيلي دوستت دارم. :love
پيوست: اينم بگم که اين بشر اينقدر گله که وقتي با خوندن وبلاگ من فهميد روز تولد اميده يه قالب خوب و قشنگ طراحي کرد و به عنوان کادو تولد گذاشت تو وبلاگ اميد.
خيلي احساس خوب و قشنگيه که بعد يک سال و خورده ايي که با يک نفر تقريبا هر روز ارتباط تنگا تنگ داشتي و يکي از بزرگترين تحولهاي زندگيت رو مديون اوني و اونقدر باهم صميمي شدين که خصوصي ترين مسائل زندگيتون رو به هم گفتين و دردها و شادي هاي مشترکتون رو با هم قسمت کردين وحتي تو يک شهر نيستين که شانس ديدن همديگه رو داشته باشين بالنتيجه تمام اين ارتباط از پشت دوتا پنجره بيروح مسنجر بوده و آخر درک احساس همديگه ديدن شکلکهاي ياهو تو پنجره هاتون بوده و حالا يکهو يه شب سرد زمستوني که کله ات رو کردي زير پتو و سعي ميکني با نفست هواي زير پتو رو گرم کني تلفنت زنگ ميخوره وقتي گوشي رو بر ميداري مي بيني يه صداي گوشنواز با لهجه شيرين يزدي بهت ميگه سلام ويولت جان…
سلام نويد گلم نمي دوني صحبت باهات چقدر مشعوفم کرد خوشحالم از اينکه خجالت و شرم هميشگيت رو گذاشتي کنار و از پوسته ايي که بدور خودت کشيدي اومدي بيرون و با دنياي اطرافت ارتباط برقرار کردي تو خوبي و ماهي و لايق مهر و محبت و دوست داشتن اميدوارم هميشه بهترين ها برات اتفاق بيفته چون لياقتش رو داري تولد دوباره ات رو صميمانه و از ته قلبم به عنوان خواهر بزرگترت بهت تبريک ميگم و بازم ميگم که خيلي خيلي دوستت دارم. :love
پيوست: اينم بگم که اين بشر اينقدر گله که وقتي با خوندن وبلاگ من فهميد روز تولد اميده يه قالب خوب و قشنگ طراحي کرد و به عنوان کادو تولد گذاشت تو وبلاگ اميد.
بالاخره امروز اومدم سرکار با وجوديکه صبح که اميد زنگ زد براي بيدار کردنم بهم اطلاع داد که مقطع ابتدايي امروز هم تعطيلن.!!!:teeth
عجب تعطيلات نطلبيده ايي بود و عجب برف سنگيني تو روزنامه نوشته بود تو 25 سال اخير بي سابقه بوده و اگه تا آخر هفته ادامه پيدا کنه رکورد سال 43 را شکونده که ادامه هم پيدا کرد پس يه رکورد هم تو اينروزا تهران شکونده. نمي دونم تعطيلي مدارس رو دير اعلام کرده بودن؟ بچه ها وسط خيابون ولو بودن و با داد بهم اعلام ميکردن که نرو مدرسه تعطيله!! اين اطلاع رساني جامع و به موقع آموزش و پرورش و متعاقب اون راديو منو کشته. :angry
هفته پيش تصميم داشتم با آژانس بيام سرکار چون تو خونه نشستن هم حوصله آدم رو سر ميبره ولي اينقدر تو کوچه ها برف و يخ بود که آژانسيه گفت خانم بياييد سر کوچه سوار شين منم ديدم اگه قراره تا سرکوچه رو خودم برم، نرم بهتره.
روز شنبه که به قصد سرکار اومدن از خونه اومدم بيرون ولي اينقدر تو ترافيک موندم تا حوالي ظهر که دوباره برگشتم خونه از همه چي حرصي بودم هم از بهم خوردن برنامه پنج شنبه ام براي آرايشگاه رفتن هم از اينکه نتونسته بودم خودم رو به محل کارم برسونم و يکروزم الکي پريده بود که يکهو چشمم خورد به تابلو آرايشگاه روبروي خونمون و گفتم بي خيال الان که وقتش رو هم دارم ميرم همين جا موهام رو درست ميکنم انشالله که کارش خوبه بي خود هم هي منت اين و اون رو براي بردن و همراهي کردنم نميکشم دندم نرم ميخواست حالم خوب باشه خودم به تنهايي برم اون آرايشگاهي که ميخوام حالا که اينطور نيست ميرم همينجا که نزديک خونه است و خودم به تنهايي هم ميتونم برم.
زنگ زدم و رفتم تو. برام جالب بود که تو اون برف خانمه اومد بود آرايشگاهش يعني راستش رو بخواين به فال نيک گرفتم اين قضيه رو خلاصه نشستم و موهام رو مش کردم اتفاقا به نظر خودم خيلي هم خوب شد و بهم مياد اينم بگم که فر هم نکردم چون خانم آرايشگر هم تاکيد داشت که اگه الان فر کنم موهام ميسوزه و خراب ميشه براي اينکه بعدا نپرسيد ميگم که مش زيتوني-دودي کردم و بسي زيباتر(اين تر هم بخاطر آواي دل عزيزم!:wink) گشتم.:eyelash
پيوست:ببخشيد اينترنتم تازه وصل شده اینجا دوباره برف حسابي گرفته واسه همين باز زودي ميرم خونه همينجور بياد فردا باز نميام.:confused
بالاخره امروز اومدم سرکار با وجوديکه صبح که اميد زنگ زد براي بيدار کردنم بهم اطلاع داد که مقطع ابتدايي امروز هم تعطيلن.!!!:teeth
عجب تعطيلات نطلبيده ايي بود و عجب برف سنگيني تو روزنامه نوشته بود تو 25 سال اخير بي سابقه بوده و اگه تا آخر هفته ادامه پيدا کنه رکورد سال 43 را شکونده که ادامه هم پيدا کرد پس يه رکورد هم تو اينروزا تهران شکونده. نمي دونم تعطيلي مدارس رو دير اعلام کرده بودن؟ بچه ها وسط خيابون ولو بودن و با داد بهم اعلام ميکردن که نرو مدرسه تعطيله!! اين اطلاع رساني جامع و به موقع آموزش و پرورش و متعاقب اون راديو منو کشته. :angry
هفته پيش تصميم داشتم با آژانس بيام سرکار چون تو خونه نشستن هم حوصله آدم رو سر ميبره ولي اينقدر تو کوچه ها برف و يخ بود که آژانسيه گفت خانم بياييد سر کوچه سوار شين منم ديدم اگه قراره تا سرکوچه رو خودم برم، نرم بهتره.
روز شنبه که به قصد سرکار اومدن از خونه اومدم بيرون ولي اينقدر تو ترافيک موندم تا حوالي ظهر که دوباره برگشتم خونه از همه چي حرصي بودم هم از بهم خوردن برنامه پنج شنبه ام براي آرايشگاه رفتن هم از اينکه نتونسته بودم خودم رو به محل کارم برسونم و يکروزم الکي پريده بود که يکهو چشمم خورد به تابلو آرايشگاه روبروي خونمون و گفتم بي خيال الان که وقتش رو هم دارم ميرم همين جا موهام رو درست ميکنم انشالله که کارش خوبه بي خود هم هي منت اين و اون رو براي بردن و همراهي کردنم نميکشم دندم نرم ميخواست حالم خوب باشه خودم به تنهايي برم اون آرايشگاهي که ميخوام حالا که اينطور نيست ميرم همينجا که نزديک خونه است و خودم به تنهايي هم ميتونم برم.
زنگ زدم و رفتم تو. برام جالب بود که تو اون برف خانمه اومد بود آرايشگاهش يعني راستش رو بخواين به فال نيک گرفتم اين قضيه رو خلاصه نشستم و موهام رو مش کردم اتفاقا به نظر خودم خيلي هم خوب شد و بهم مياد اينم بگم که فر هم نکردم چون خانم آرايشگر هم تاکيد داشت که اگه الان فر کنم موهام ميسوزه و خراب ميشه براي اينکه بعدا نپرسيد ميگم که مش زيتوني-دودي کردم و بسي زيباتر(اين تر هم بخاطر آواي دل عزيزم!:wink) گشتم.:eyelash
پيوست:ببخشيد اينترنتم تازه وصل شده اینجا دوباره برف حسابي گرفته واسه همين باز زودي ميرم خونه همينجور بياد فردا باز نميام.:confused