اينم از مشهد ما

خوب بالاخره منم يه پا مشدي درست و حسابي شدم:teeth.
چهار روز خيلي خوب رو با مامان مشهد بودم کيفم وقتي کاملتر شد که اميد بهم گفت ماموريت مشهد داره، درسته که راحت و با دل سير نمي تونستم ببينمش ولي همينقدر که مي دونستم ناجي افسانه ايم تو همون شهريه که منم هستم و هروقت نياز به کمکش داشته باشم به سرعت برق و باد خودش رو بهم ميرسونه يک دنيا برام ارزش داشت.
سه بار تونستم برم حرم ولي با کمک ويلچر که خود حرم در اختيارمون گذاشت راهش براي من خيلي زياد و خسته کننده بود ميتونستم با سرعت مورچه برم ولي اگه صبح در ميومديم احتمالا دم غروب ميرسيدم دم صحن:confused! از برکات ويلچر سواري اين بود که هرکي رد ميشد و ميديد يه خانم جوان رو ويلچر نشسته دستش رو ميذاشت رو سرم و يه دعاي خير در جهت شفا برام ميکرد خلاصه که نور بارون شدم يکبارش رو هم وقتي رسيدم نزديک صحن يکي از خادمين خانم اونجا ويلچر رو از دست مامان گرفت و گفت بدين من ببرمش دم صحن ميخوام ثواب ببرم به برکت اون خانم تا دم ضريح و بعدش پنجره فولاد رفتم:embaressed ويه دل سير واسه برادرم و اميد و دوستام و بچه هاي ايران ام-اس و بخصوص نويد دعا کردم:angel.
از موارد خنده دار اين بود که بخاطر عصايي که در حالت معمولي دستم بود اينقدر نوچ نوچ از مردم شنيدم که نگو و نپرس انگار عادت به ديدن عصا اونم دست يک جوون نداشتن:tounge.
کلي از ديدن دوستانم تو مشهد مشعوف شدم و خداروشکر کردم بخاطر داشتن اين دوستان گل و اينکه اينقدر بهم لطف دارن و تنهام نميگذارن آخرين حال اساسي هم وقتي بود که اميد پروازش رو جلو انداخت که با هم تو يک هواپيما ولي دور از هم باشيم خودش ميدونست ديدنش و اينکه بدونم با هم تو يه پروازيم کلي واسم دلگرمي خواهد بود:love.
جميع دوستان نگران نباشن به توصيه اميد عزيز مسواک هم خريدم و فيضش بهم رسيد:tounge.
خوب يکي از برکات سفرم امروز نمود پيدا کرد در نبود من نويد اسباب کشي کرده به يه هاست جدید اين آدرسمه ويولت اگه ميخواين بفهمين من کي آپ ديت کردم آدرس جديد رو بزنين تو بلگ رولینگتون. ممنون
مشدي ويولت


دیدگاه ها خاموش