خود سانسوری آری یا نه؟

حدود يکهفته از وبلاگ نوشتنم که ميگذشت رفتم پيش رييسم و گفتم ميخوام باهاتون صحبت کنم گفتم چون از امکانات شما دارم استفاده ميکنم نمي خوام چيز قايمکي داشته باشم يک نفر بهم پيشنهاد داده وبلاگ بنويسم و از خاطرات و مسائلي که در رابطه با بيماريم پيش اومده يا پيش مياد درش صحبت کنم، حالا ميخوام شما در جريان باشيد اينم آدرسشه بخونيد و فضا رو ببينيد همينطور کامنت ها رو…
خلاصه که رئيس جانم آدرس اينجا رو از همون روز اولش داشت ولي تو نوشته هام سعي کردم اصلا به اين قضيه فکر نکنم که آدمي اينجا رو ممکنه بخونه که هرروز باهاش چشم تو چشمم و همين دچار سانسورم کنه تنها قولي که بهش دادم اين بود که سياسي ننويسم که فکر کنم حتي بعضي مواقع که دلم خواسته تو بعضي حرکتهاي سياسي مثل تعغير اسم وبلاگ به امروز شرکت کنم ولي به خاطر احترام به حرف رييسم اينکار رو نکردم.
ميرسيم به اميد، وقتي با اميد صحبت از وبلاگ و وبلاگ خوني ميشد بهم گفت من خواننده هميشگي وبلاگ زيتون هستم همينطور فندق و خاطرات يک مدير با توجه به اينکه زيتون اون ابتدا تو نوشته هاش منو معرفي کرده بود و با توجه به حساسيتي که اميد نسبت به کلمه ام-اس داره پس بعيد نبود که اينجا رو از همون ابتدا پيدا کرده باشه حالا بگذريم از سوتي هايي که خودم دادم ولي اصولا آدمي نيست که حتي اگه چيزي رو هم بدونه به روي طرف بياره مثلا کلي خودش منو سر قرارهاي وبلاگي رسوند و ساعتي بعد اومد دنبالم بدون اينکه سئوال کنه اينا کين؟ يا اين آقاها کي هستن تو باهاشون خوش وبش ميکني؟ شايد خيلي ها اينا به حساب بي غيرتيش يا گاگول بودن بگذارن ولي من که ميدونم چه حواس جمعي داره و چقدر تيزه اينو به حساب شعور بالاش ميگذارم. پس نوشتم با وجوديکه ميدونستم ممکنه اميد اينجا رو بخونه حتي وقتي ازش دلگير بودم نوشتم ولي نه اون بروي خودش اورد نه من :regular!!
ميرسيم به خانواده ام، مامان ميدونه وبلاگ مينويسم بعضي وقتها موضوعاتي که نوشتم براش تعريف ميکنم و کلي ميخنديم ولي تا حالا خود وبلاگم رو نخونده ولي دايي نازنينم که ايران هم نيست آدرس اينجا رو داره چون اولش ميخواستم برام قالب طراحي کنه که نشد ميدونم هرروز اينجا رو ميخونه ولي بهش مطمئنم و باهاش راحتم حتي شده زنگ زده با مامان حرف زده بعد گفته از قول من به ويولت بگو اين چرت و پرتا چيه مينويسي:confused!!
قبلا هم گفتم يکي از نزديک ترين دوستاي هومان(همسر سابقم) هم آدرس اينجا رو داره ولي مطمئنم به کسي لو نميده چون اصلا اينجا هم نيست.بارها هومان ازم خواسته آدرس اينجا رو بهش بدم که فعلا مقاومت کردم:tounge!!
با توجه به همه اين آدمها سعي کردم خودم رو سانسور نکنم چون اصلا خودسانسوري تو ذاتم نيست حدود يک ماه از اميد ننوشتم براي اينکه خودم رو امتحان کنم ببينم اگه اونم نباشه ميتونم بنويسم؟ که ديدم ميشه البته خيلي ها گفتن اميد قضيه رو بيشتر کن:teeth!!!
از اين ببعد هم اگه از اميد گله کردم يا تعريف خواهش ميکنم با همون حس قبليتون بخونيد فکر نکنيد دارم به در ميزنم ديوار بشنوه اينجا صفحه خصوصي خود خودمه که ميخوام افکار درهم و برهمم رو توش اشاعه بدم اميدوارم با دونستن اينکه اميد اينجا رو ميخونه حس صميميت براي خوانندگان از بين نره که اگه اينطور بشه ديگه دليلي براي ادامه دادنش نمي بينم:sad.
پیوست : درمورد اون گروهی که توی چند پست قبل تر نوشته بودم با داروهای گیاهی درمان می کنن باید بگم که در حال حاضر خارج از کشور هستند و به محض اینکه از برگشتنشون باخبر بشم دوستان علاقمندرو هم در جریان میذارم.
ويولت


نظرات شما


  1. شايد يکي از بدترين چيزهای وبلاگ همون خودسانسوری باشه.اينو نه تنها اينجا خوندم که خودم و حتی بچه های ديگه هم دچارش شدن.اين که نميشه مثل سابق راحت بود و هر چيزی رو نوشت.حالا باز شما کمتر با بچه ها بودين.ولی منی که يک زمانی قرار ميذاشتم يا با بچه ها جمع ميشديم ديگه نميتونم مثل سابق راحت باشم.
    آره اميدش رو بيشتر کنی بهتره.گناه داره اونم!


  2. ساني در 04/29/09 گفت :

    امروزم اومدم ديدمت شاد باشي و پايدار


  3. هاله در 04/29/09 گفت :

    سلام خانوم خوشگله. خوب میکنی خود سانسوری نمیکنی. راستش منو همه میدونن وبلاگ مینویسم ولی چون حوصله چرت و پرتامو ندارن تا حالا ازم آدرس نخواستن Smile تازه کاری نداره … یه سرچ هاله و روری که بکنن اولین نتیجه اش سرزمین آفتابه اما به هر حال آدم باید به محدوده همدیگه احترام بذاره دیگه.


  4. آورا در 04/29/09 گفت :

    خيلی خوبه که انقدر راخت مينويسی. اينو بارها بهت گفتم بازم ميگم. کاش منم ميتونستم


  5. مريم در 04/29/09 گفت :

    نمی دونم چی بگم…فقط حس خوبی دارم تا می نويسی اگه نميرم مشتريتم!راستی بگو با اين اعتيادی که با اين وبلاگت به جونمون انداختی چيکار ميشه کرد.من هميشه دوستدارم و هر حمايتی لازم باشه من در کنارتم حتی از اينجا.


  6. مريم در 04/29/09 گفت :

    راستی در باره اميد جان هم باورت دارم چون همسر منهم اين خصوصيات و داره ميتونم درک کنم چی ميگی .دليل نداره غير اين باشه که ميگی.


  7. آدم در 04/29/09 گفت :

    جالبه. خيلی جالب. خوب شد که خودت اين ليست رو يدفه دادی که بعدا باز بيشتر متعجب نشيم.
    نميدونم رئيستونم همين اندازه فرصت خالی داره که همه اينا رو بخونه يا نه. ولی بايد برای اون هم جالب باشه که تا اين حد از يکی از کارمندانش بدونه. خودمو جای اون که ميذارم ميبينم به نفعشم هست!


  8. حسن در 04/29/09 گفت :

    سلام.
    راستش من هم اين بلا سرم اومده! از دوسال پيش تا حالا چند بار! و هر دفعه در دکونم رو تخته کردم!اما اين بار ديگه چنين تصميمی ندارم
    به هر حال خيلی خوبه که با وجود اينها باز هم راحت می نويسی( عجب رئيس با حالی هم داری).


  9. صادقانه می گم دوستت دارم…


  10. عليرضا در 04/29/09 گفت :

    سلام . ويولت جان اينجور که معلومه همه می دونن نوشته های کيو دارند می خونند و همه آدرس وبلاگت رو دارند غير از يک نفر . که اگه به اون هم بدی ديگه تکميل ميشه . فقط اون بنده خدا تهران نيست تو شيرازه . خواجه حافظ شيرازی Razz . من مطالب وبلاگ ۲ نفر رو کامل می خونم يکی اين وبلاگ و اون يکی هم وبلاگ ابراهيم نبوی . پس بازم بنويس


  11. مريم در 04/29/09 گفت :

    با اجازه صاحب خونه… به آقای عليرضا:اگر دوست دارين من اين کار و تقبل ميکنم و به خواجه آدرسه اين وبلاگو ميدم! نظر تو چيه ويولت جون؟!


  12. مهاب در 04/29/09 گفت :

    نوع برخورد رئيس ات قابل ستايشه، چي مي شد امثالشون بيشتر و بيشتر بشه؟… دچار خود سانسوري نشدن نيز در بقول حسن جامعه كاريزمايي، به هر دليلي، هنر بزرگيه… آخه همه اعمال و رفتار، حتي عرف و سنتهاي جامعه رو هم «كاريزما زده» كرده اند. از اينكه راحت مي نويسي، و اين احساس رو نيز منتقل مي كني، سپاسگذارم. آرزومند تداومش هستم. شاد زي


  13. فندق در 04/29/09 گفت :

    سلام
    این صفحه کاملا توضیح میده اون بیماری که ازم خواستی چی هست.
    اگه اطلاعات بیشتر خواستید هرچی میدونید برام بنویسید.(ترجیحا به زبان انگلیسی)
    http://www.skincarephysicians.com/psoriasisnet/whatis.htm
    ببخشيد سرم خيلی شلوغه و وقت برای ترجمه کردن ندارم. هنر کنم قولی که بهت دادم عمل کنم شاهکار کردم.
    Smile


  14. دنيز در 04/29/09 گفت :

    سلام
    راستش همين وبلاگ زيبايت را زيباتر ميسازدواحساسات پاک وصميمی ات رابهتر انتقال می دهد وخوانندگان وبلاگت را راغبتر به خواندنش.
    قربان آن بيان بدون سانسورت و آن احساسات لطيفت.
    حضور آقا اميد هم وبلاگت را گرم و زيباتر از پيش ساخته.
    ويولت جان با اجازه ات همينجا از هيلای عزيزبخاطر معرفی سایت تشکر میکنم.
    ممنونم هیلا جان


  15. پانته‌آ در 04/29/09 گفت :

    ويولت جان من فونت نوشته‌هام رو تغيير نداده‌ام. اگه ريز شده، برو بالای browser در قسمت view و به دلخواه خودت اندازهء خط رو تغيير بده.


  16. سلام Smile خوش به حالت ولی من يک جاهايی رو مجبورم که سانسور کنم .


  17. لادن در 04/29/09 گفت :

    سلام ويولت عزيز….
    آمدم بگم که مريم راست ميگه. منهم اعتياد شديدی به وبلاگ تو پيدا کردم. وقتی به نت وصل ميشم اول از همه به تو سر ميزنم…..شاد باشی


  18. پيمان در 04/29/09 گفت :

    سلام ويولت عزيز اميدوارم هميشه خوب و خوش باشی از اينکه مطالبت رو سانسور نمی کنی بهت حسوديم يمشه چون من يه نفر آدرس وب لاگمو داره و مجبور يه مورد رو که خيلی دوت دارم مطرح کنم نتونم البته فقط همين يه مورد هستش که سانسور کردم ولی قول می دم يه روز اينم مطرح کنم شاد و سر لند باشيب


  19. پيمان در 04/29/09 گفت :

    سلام ويولت عزيز اميدوارم هميشه خوب و خوش باشی از اينکه مطالبت رو سانسور نمی کنی بهت حسوديم يمشه چون من يه نفر آدرس وب لاگمو داره و مجبور يه مورد رو که خيلی دوت دارم مطرح کنم نتونم البته فقط همين يه مورد هستش که سانسور کردم ولی قول می دم يه روز اينم مطرح کنم شاد و سر لند باشي


  20. پيمان در 04/29/09 گفت :

    سلام ويولت عزيز اميدوارم هميشه خوب و خوش باشی از اينکه مطالبت رو سانسور نمی کنی بهت حسوديم يمشه چون من يه نفر آدرس وب لاگمو داره و مجبور يه مورد رو که خيلی دوت دارم مطرح کنم نتونم البته فقط همين يه مورد هستش که سانسور کردم ولی قول می دم يه روز اينم مطرح کنم شاد و سر بلند باشي


  21. ساکورا در 04/29/09 گفت :

    سلام ،سخته ولی رييس آدم نوشته هاش رو بخونه .خوب اين از خوبی رييس ات هم هست ،معلومه که خيلی با شخصيته


  22. yasi در 04/29/09 گفت :

    salam violet joonam!!! chetori ?
    migam shoma khejalat nemikeshi bachehaye mardomo motad mikoni?????GrinGrinGrinGrin gonah daran…
    badesham ke man asan nemitonam mese to basham…masalan age kasi mese omid bara man vojod dasht va midonestam ke inja ro mikhone omran dige mineveshtamFrown
    raiisetoonam ke kheyli khofeeeeeGrinGrinGrinGrin
    shad bashid hamishe
    Kiss


  23. اميرطلا در 04/29/09 گفت :

    ويولت جان، خودت رو با چی سانسور می کنی؟!!! با تبر؟!! يا قيچی باغبونی؟!! مواظب باش…بنفشه ها حساسند… Smile راستی سيلام عليکمSmile


  24. حسن در 04/29/09 گفت :

    سلام عليکم مجدد و حال و احوال!
    بنده امروز با جفت چشای خودم شاهد سانسور بودم! درست همين جا.می گيد نه؟


  25. ويولت در 04/29/09 گفت :

    ای حسن فضول!!!!هاهاها
    بچه آروم بگير


  26. ليلا در 04/29/09 گفت :

    همين طور ادامه بده و برای دل خودت بنويس. خيلی خوبه.


  27. سها در 04/29/09 گفت :

    وضع وبلاگ منم همينطوره کمابيش. خوانندگانم انگشت شمارند که همه غير از ۳-۴ نفر که تا حالا نديده ام‌شون و کامنت هم می‌ذارن بقيه يا همکارايی هستند که جلوی روی خودم کتبا و شفاها کامنت می‌دن يا دوستان. ولی اميدوارم هيچوقت اعضای فاميل متوجه نشن. سعی کردم هميشه خودسانسوری نکنم اما به نظر عملی نمی‌ياد ولی با اين همه تا اينجاش که نه کاملا ولی درصد زيادی موفق بوده ام. هميشه شاد شاد باشی.


  28. رويين در 04/29/09 گفت :

    ويولت عزيز خودسانسوری خوب نيست اما بعضی اوقات چاره نيست…


  29. شهره در 04/29/09 گفت :

    ويولت نازنينم اين شجاعت و صميميت و راستي يك شخص رو ميرسونه كه بتونه هر چي تو دلشه بنويسه و بدونه كه اشخاصي كه تو زندگي بهش بنوعي نزديكن ازاين افكار باخبر ميشن. اين صداقت توست عزيز . و اين صداقت ،من رو هميشه به اينجا ميكشونه و من هميشه به شجاعتي كه در تعريف كردن بيماريت نشون ميدي آفرين ميگم و سر تعظيم جلوت فرو ميارم. درود برتو. قلبت هميشه پرعشق و زندگيت هميشه پر از موفقيت و پايداري. شب وروزت خوش. به آقا اميد هم سلام برسون حالا كه ديگه كم كم ما رو ميشناسه. قربونت برم. باي


  30. حسن در 04/29/09 گفت :

    سلام عليکم
    چـشــــــم!


  31. آوان در 04/29/09 گفت :

    to dige ki hasti, afarin be in hame anti sansorit, jedan kheili movazebe khodet bash albate khoshhalam dorobari hat shooreshon balast be rot nemiyaran! bazam shance awordiSmile
    be omid ham salam ke dare in aro mikhone salamGrin


  32. زورق در 04/29/09 گفت :

    مرحبا به ويولت عزيز
    ممنون از رييس محترم و نويد گُل


  33. زیتون در 04/30/09 گفت :

    ویولت جون..همیشه به شجاعت و خوش‌بینیت غبطه می‌خورمSmile غبطه خوردن با حسودی فرق داره هاSmile آفرین دختر گل..همیشه خودت باش… در ضمن خوشحالم که آدم‌هایی فوق‌العاده انسان دور و برت هستن..از مامانت و امید بگیر تا رئیستSmile


  34. MANELI در 04/30/09 گفت :

    afarin be inhame samimiat dokhaml Smile


  35. رامين در 04/30/09 گفت :

    سلام بسيار خوشحالم که نوشته هايت را ميخوانم


  36. ماهيگيري در 04/30/09 گفت :

    دوست عزيز و بسيار گرامي سركار ويلت خانم, گل و گلاب و نقل بيدمشك
    سلام و درود هاي گرم بنده را پذيرا باشيد
    اميدوارم حال و احوال شما و خانواده گرامي شما خوب و خوش باشد.
    رفتي به پارتي و اونجا شديد نقل مجلس
    خوش به حال شون و حال تون
    صدا هاي يك نواخت كه اگه جيرنگ جرينگ هم باشه مخ من را مي تركاند
    شما در بعضي نوشته ها واقعا جناب اميد خان سيبيلو را يه تصور و تجسم نمايش داديد
    من فكر ميكنم خيلي ها مثل من گاهي او را يك ذهنيت مثبت دانسته اند
    من هم هميشه از وبلاگ شما انرژي و درس ميگيرم
    شستن مو براي من هم خيلي سخت شده گرچه موهام حد اكثر 15 سانت بلندي دارن
    اما واقعا سخت است و حتي حمام رفتن را برام عذاب كرده
    به به اميد خان گل و گلاب عرق بيدمشك
    دمت گرم كه شما هم خواننده ي اين وبلاگ هستي
    پس يواشكي از تراوشات ذهن ويولت با خبر ميشدي و به او هيچي نميگفتي
    مثل مل گيبسون تو اون فيلم خانم ها چه مي خواهند
    مشدي چرا سيبيل هاي يه عمري نتراشيده را به تيغ تيز ويولت سپردي
    حالا سيبيل هاتون در اومده ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    سانسور خيلي بده اما
    اگه آدم فكر كنه كه ممكنه بخاطر نوشته هاي اون
    بلايي را كه به سر خانواده ي مطلبي آوردن سر خانوادش بيارن
    بهتر اونه كه هرچه سريع تر مطالب قابل سانسور سانسور بشن
    اميدوارم هميشه نيرومند و مقاوم باشيد و پر از شور شيرين زندگي.
    به خانواده با صداي بلند سلام كنيد.
    آرزوي پيروزي و نيكبختي و بهروزي براي شما و خانواده محترم حضرت عالي مي نمايم


  37. احسان در 04/30/09 گفت :

    سلام خوبين شما ….من لينکتون رو گزاشتم شما هم اگه دوست دارين لينک منو بزارين..مرسی ..يا حق


  38. فرنو در 04/30/09 گفت :

    ويولت عزيز حالا کجا رو سانسور کردی؟ خوش‌به‌حالت که خودسانسوری نمی‌کنی. با اينکه تنها شخص حقيقی که من و وبلاگم رو با هم می‌شناسه همسرمه، که اون هم اگر خودم نبرمش پاش رو اون تو نمی‌گذاره، برای پيشگيری مبتلا به این درد شدم. همیشه سبز باشی.


  39. پرنده آتش در 04/01/10 گفت :

    این خیلی خوبه منم سعی میکنم یادم بره برادرم وبلاگمو می خونه


  40. آزاده در 04/01/10 گفت :

    خود سانسوری نه! ولی شايد لازم باشه گاهی ملاحظه ی دلهای نازک و زخمی رو کرد Smile


  41. آوای دل در 04/01/10 گفت :

    سلام ويولت گل بنفشه عزيزم. خيلی بی شيله پيله و صادقانه بود. مطمئنا خواننده های اين وبلاگ هم با همين حس اينجا رو می خونن. برات آرزوی شادی و موفقيت دارم.


  42. sadaf در 04/01/10 گفت :

    salam violet jan kheili ghashang minvisy kheili az neveshtehat khosham oomadeh man mikhastam barat email bezanam vali nemidoonam chera bala nemiad ageh mishe ye email baram bezan ta adresseto begiram khosh bashy ageh ye vaght havase safare europe besaret zad dar khedmatim


  43. ماهي دودي در 04/01/10 گفت :

    خوب پ من از همينجابه آقای رئيستون سلام ميکنم، راستی آقای رئيس برا منم اونجا کاری دارين؟ قول ميدم سياسی ننويسم!


  44. سيد در 04/02/10 گفت :

    سلام ويولت بازم شما خوبين دو نفر بلگتونو می شناسن بلاگ منو ۲ نفر می شناسه يکی سانی و ديگری خودم .
    از نظر روحی می ستايمت چون من با يه نفر که مشکل تورو داره از نزديک آشنا هستم هنوز که هنوزه نتونستم رابطه عميقی باهاش داشته باشم . البته اون چون سنش بالای ۵۰ هست ديگه رفته اونور ۵۰ و بقولی بچه گياش ولی اراده اونم ستودنيه و نديدم اشک عزلت تو چشاش رو البته منم يه دوستی دارم ابدی عين دوستی تو با… ولی من هميشه از دوستم پيش بودم
    يا حق