سفرتبریز2

سه روزي که تو تبريز بوديم خوب بود و خوش گذشت و سعي کرديم از حداقل وقت حداکثر استفاده را بکنيم جاهاي زيادي رفتيم ازجمله مقبرة الشعرا که مکاني است براي دفن مشاهير تبريز از جمله شهريار، موزه ملي، مسجد کبود و ال گلي.
اونطوري که راهنماي مسجد ميگفت 230 سال قبل زلزله شديدي در تبريز مياد که به واسطه اون مسجد تقريبا ويران ميشه (عکسهاي موجود تو مسجد کاملا گوياي اين قضيه بود) و کم کم شروع ميکنن به مرمت مسجد و براي احترام به اصل اثر از شيوه ايتالياي براي مرمت استفاده ميکنن به صورتي که با توجه به آثار باقي مونده ادامه کار رو نقاشي ميکنن با رنگ کمي کمرنگ تر از اصل اثر.
قبر جهانشاه و خانم و دخترش که اونجا واقع بود بعد زلزله مورد دستبرد قرار گرفته بود (احتمال زياد به خاطر زيورآلاتي که باهاشون خاک بوده) و حتي به جنازه هاشون هم رحم نکرده بودن احتمالا مادر جهانشاه وقتي پسرش کوچيک بوده نفرينش کرده: الهي گور به گور شي!!!:confused
موزه ملي هم خيلي قشنگ بود بخصوص عکسهايي که از پادشاهان ساساني و هخامنشي گذاشته بودن، منو ياد مطلبي مينداخت که آواي دل لينکش رو گذاشته بود در مورد دماغ ايراني ها، تو عکسها دماغ و چشمها به حد افراط اغراق شده بود چشمها قد نعلبکي درانيده شده و قوز دماغ هرچه بيشتر بهتراين از مدل آقايون اون زمان. مجسمه اي بود به نام الهه زن خيلي با نمک بود چشما مدل اسپيرال بالا تنه لاغر و باريک با سينه هايي که انگار دوتا جوش بجاي سينه هاست با باسني الا ماشالله گنده !!!خلاصه لعبتي بود اين الهه زن گواينکه اون مرداي دماغ گنده چشم درونده همين زناي بي تناسب به دردشون ميخورده!:teeth
سنگ بسم الله رو هرچي از قشنگيش بگم کمه پس چيزي نمي گم.
طبقه پايين مجسمه هاي عظيمي بود در شرح حال و هواي انسانها به نامهاي مثلا انسان و جنگ يا پنج هيولاي درون يا خانواده پر جمعيت… بقدري ماهرانه و زيبا طراحي و ساخته شده بودند که هوش از سر هر بيننده اي ميبرد اگه اشتباه نکنم کار آقاي احد حسيني بود به نظر من اگه موزه رو بريد و زيرزمين رو بازديد نکنيد نصف عمرتون برفناست.
پيوست: متاسفم ولي امروز هيچ حال خوبي براي نوشتن و شرح و بسط دادن به موضوع ندارم ديروز يکي از بچه هاي دانشگاه بهم زنگ زد و بعد از کلي صغري کبري چيدن بهم گفت دوستي که قبلا در موردش نوشتم که سرطان داره فوت کرده… بد دنيايي همه بالاخره فراموش ميکنن بجز دختر کوچولو بي گناهش.:cry
ويولت


نظرات شما


  1. رويين در 04/15/09 گفت :

    ويولت عزيز واقعا متاسف شدم برای فوت دوستت …


  2. Reza Nazem در 04/15/09 گفت :

    Big Frown((((((((((


  3. محسن در 04/15/09 گفت :

    در اين دنيا هميشه غم و شادی کنار هم ميان… خدا رحمتش کنه و ان شاءالله دخترش هم زندگی کم محنتی داشته باشه. قطعا بی محنت نمی‌شه


  4. سلام ويولت عزيز..واقعا متاسفم…


  5. مژگان در 04/15/09 گفت :

    شرمنده که اينقدر فضولم هااااااااا


  6. سها در 04/15/09 گفت :

    خيلی متاسفم عزيزم.. چی بگم؟


  7. افتاده ترازسايه در 04/15/09 گفت :

    سلام ويولت گلم
    منم خيلی متاسف شدم . خدا رحمتش کنه و به دختر کوچولوش صبر بده . اين شعر نظامی گنجوی رو هم به تو عزيزتقديم می کنم:
    « گر مرگ رسد چرا هراسم
    کان راه به توست.می شناسم
    اين مرگ نه باغ و بو ستانست
    کو راه برای دوستان است
    تا چند کنم ز مرگ فرياد
    چون مرگ ازوست مرگ من باد
    گر بنگرم آنچنانکه رای است
    اين مرگ نه مرگ نقل جان است
    مرگ اگر مرد است گو نزد من آی
    تا در آغوشش بگيرم تنگ تنگ
    من از آن عمری ستانم جاودان
    او ز من دلقی ستاند رنگ رنگ ».
    شادو پاينده باشی.


  8. افتاده ترازسايه در 04/15/09 گفت :

    سلام ويولت گلم
    منم خيلی متاسف شدم . خدا رحمتش کنه و به دختر کوچولوش صبر بده . اين شعر نظامی گنجوی رو هم به تو عزيزتقديم می کنم:
    « گر مرگ رسد چرا هراسم
    کان راه به توست.می شناسم
    اين مرگ نه باغ و بو ستانست
    کو راه برای دوستان است
    تا چند کنم ز مرگ فرياد
    چون مرگ ازوست مرگ من باد
    گر بنگرم آنچنانکه رای است
    اين مرگ نه مرگ نقل جان است
    مرگ اگر مرد است گو نزد من آی
    تا در آغوشش بگيرم تنگ تنگ
    من از آن عمری ستانم جاودان
    او ز من دلقی ستاند رنگ رنگ ».
    شادو پاينده باشی.


  9. افتاده ترازسايه در 04/15/09 گفت :

    سلام ويولت گلم
    منم خيلی متاسف شدم . خدا رحمتش کنه و به دختر کوچولوش صبر بده . اين شعر نظامی گنجوی رو هم به تو عزيزتقديم می کنم:
    « گر مرگ رسد چرا هراسم
    کان راه به توست.می شناسم
    اين مرگ نه باغ و بو ستانست
    کو راه برای دوستان است
    تا چند کنم ز مرگ فرياد
    چون مرگ ازوست مرگ من باد
    گر بنگرم آنچنانکه رای است
    اين مرگ نه مرگ نقل جان است
    مرگ اگر مرد است گو نزد من آی
    تا در آغوشش بگيرم تنگ تنگ
    من از آن عمری ستانم جاودان
    او ز من دلقی ستاند رنگ رنگ ».
    شادو پاينده باشی.


  10. افتاده ترازسايه در 04/15/09 گفت :

    با سلام مجدد
    ویولت عزیزم : ببخش که به دليل نقص فنی کامپيوترم مطلب قبلی سه بار پست شد . شرمنده Frown
    باقی و پاينده باشی.


  11. فرنو در 04/15/09 گفت :

    چه خوب که سفر پرخاطره‌ای داشتی. بابت دوستت هم خيلی متاسفم. برای دختر کوچولو و بعد پدر و مادرش از همه سخت‌تره، هرچند که این راهی است که همه‌مون دیر یا زود باید بریم. با فراموشی هم موافقم، چون اون که رفته و دیگه برنمی‌گرده، ولی زنده‌ها باید زندگی رو ادامه بدن.


  12. حسن در 04/15/09 گفت :

    واقعا متاسف شدم.خدا بيامرزدش.خودش که راحت شد.اما بچه اش ..براش آرزوی صبر و خوشبختی می کنم


  13. آورا در 04/15/09 گفت :

    خوب يادمه که از اين دوستت برام گفته بودی.به هر حال نوبت همه یه روز میرسه.بيچاره دختر کوچولوش. خدا صبر بده.
    **********
    راستی از اون نفرين گور به گور شی کلی خوشم اومد.نکته ظريفی بود


  14. ميترا در 04/15/09 گفت :

    سلام عزيزم.از اينکه دوست خوبت رو از دست دادی متاسفم.راستی وقتی تبريز بودی عکس نگرفتی؟ اگر گرفتی برای ما هم بگذار که ببينيم.


  15. مانی در 04/15/09 گفت :

    خدا بيامرزه دوستتو
    تسليت ميگم


  16. آوای دل در 04/15/09 گفت :

    سلام ويولت گلم. ممنون بابت توضيحات خوبی که راجع به تبريز می نويسی برای منی که تا حالا تبريز رو نديدم خيلی جالب و خوندنيه.
    *****
    اون نفرين گور به گور شده خيلی با مسمی بود! Smile
    *****
    برای درگذشت دوستت واقعا متاسف شدم. اميدوارم خانواده اون ديگه روی غم رو نبينن.


  17. yasi در 04/15/09 گفت :

    vaaaaaaaaaaaaayBig FrownBig Frown
    bichare dokhamaleshBig FrownBig Frown


  18. هاله در 04/15/09 گفت :

    ویولت عزیزم، چه خبر غم انگیزی. حق داری روحیه نداشته باشی. گذر زمان بلاخره کمک میکنه به تحمل و صبر آدم ولی سخته. براستی سخته.


  19. ناراحت شدم که خبر مرگ انسانی رو شنيدم وخوشحال از اينکه دوست به اين مهربوونی دارم// بی معرفت Smile تو مزارع افتابگردون ياد من نيفتادی؟؟؟؟؟


  20. شهره در 04/15/09 گفت :

    سلام ويولت جان خوشحالم كه بهت خوش گذشته كاش ميتونستي تو هم عكس بذاري. براي دوستت هم خيلي متاسف شدم. زندگي همينه. روحش شاد. تو هم مراقب خودت باش. ميبوسمت.


  21. مژده در 04/15/09 گفت :

    سلام عزيز..اول از همه واسهی دوستت متاسفم وتو که اين خبرو شنيدی و خدای اون دختر کوچولو هم بزرگه هر چند که هيچ وقت بقول خودت از يادش نميره….مدتی بود نيمده بودم اينجا ميبخشی…هر چند دير ولی تولدتو تبريک ميگم…هر روزت تولد يه شکوفه تو دلت باشه شکوفه ای بنام اميد!
    سفر نامه هاتو خوندم وخوشحالم که خوب بووده مخصوصا مناظرش…مثل هميشه با نمک مينويسی..Smileيه جمله خوندم ياد تو افتادم…اميد تکيه گاهی ست که آنرا نميبينی…البته من فکر ميکنم هم ميبينيش هم لمسش ميکنی اين ديگه آخرشه دختر گل…با آرزوی کلی شادی واسه ی تو و همه اونايی که دوسشون داری گل خانم…رراستی ميدونستی همسن و ساليم؟؟Smile


  22. ندا در 04/15/09 گفت :

    سلام ويولت جان چه خوب که سفر لذت بخشی داشتی.
    برای فوت دوستت متاسفم و همينطور برای نزديکانش ولی مطمئن باش همه بعد از مدتی خاطرات درد آور روزهای آخر را فراموش می کنند و فقط لحظات شيرين يادشون ميمونه.طفلی دختر کوچکش…


  23. سلام …خيلی مخلصيم و لطف شوما زياد
    در ضمن ما رو هم در غم فقدان دوستتون شريک بدونيد
    عزت زياد


  24. nc در 04/15/09 گفت :

    دقت کردی این چند روز که از تبریز و اینا نوشتی ، نوشته هات با لهجه بوده ؟؟ Big Smile ( شوخی )
    اون دختر کوچولو هم از این به بعد محکومه که این شرایط رو تحمل کنه و آروم باشه ! همونطور که من و تو و ما خیلی چیزها رو محکوم بودیم و هستیم که قبول کنیم !


  25. nc در 04/15/09 گفت :

    دقت کردی این چند روز که از تبریز و اینا نوشتی ، نوشته هات با لهجه بوده ؟؟ Big Smile ( شوخی )
    اون دختر کوچولو هم از این به بعد محکومه که این شرایط رو تحمل کنه و آروم باشه ! همونطور که من و تو و ما خیلی چیزها رو محکوم بودیم و هستیم که قبول کنیم !


  26. مسعود در 04/16/09 گفت :

    منم خيلی متاسفم از مرگ دوستت . راستی با تبادل لينک چه طوری؟


  27. آوان در 04/16/09 گفت :

    هيچ کی فراموش نمی کنه! فقط همه باش کنار ميان!


  28. ذهن سيال در 04/16/09 گفت :

    سلام ويولت گلم، خوبه که يک تعطيلات عالی و طولانی داشتی!
    برای فوت دوستت متاسفم. اميدوارم دختر کوچولوش مثل جودی آبوت خودساخته بار بياد…
    (ربط: نويسنده بابالنگ دراز هم زود فوت کرد و يک دختر کوچولوی يک ساله داشت)


  29. سارا در 04/16/09 گفت :

    ويولت خوبم
    دلم می خواد تو بحث ام شرکت کنی . (‌ببخش که بهتر از اين نمی تونم دعوتت کنم )‌منتظرت می مونم


  30. ماهي دودي در 04/16/09 گفت :

    روحش شاد


  31. ساکورا در 04/16/09 گفت :

    سلام ويولت حان برای دوستت خيلی ناراحت شدم .


  32. لادن در 04/16/09 گفت :

    سلام.
    ويولت عزيز نميدونستم که منو ميشناسی و ميدونی خواهر گيتا هستم. هميشه شاد باشی .


  33. ساقي در 04/16/09 گفت :

    اوه تبريز چقدر جا داشته بيده. ما اونموقع ها يه همون الگلی رفتيم و يه اون مقبره شعرا.


  34. فرهاد در 04/17/09 گفت :

    سلام بر آلترا ويولت خودم . خوشحالم از مناظر اروميه و تبريز لبريز شدی . من رفتم اونجا در چند نوبت البته به اضافه اردبيل و سرعين و آستارا و…. ( نگی اين بچه آبادانی داره لاف مياد باور کن تا حالا از اونجاها زيبا تر کمتر جايی ديدم . )فدای دست نوشته هات که کلی عشق درونش هست و زندگی . ويولت جان بهت حسوديم ميشه باور کن .مطمئن باش که خدای بزرگ هم ترا بخاطر اين قدرتی که در وجودت داری ياری خواهد کرد و کامروا خواهی شد . دور و زود شايد داشته باشه ولی سوخت و سوز نداره . شايد تو داری امتحانی رو پس می دی که از عهده خيلی ها بر نمياد . ولی تو هستی . پايدار تر از هميشه . به اميد هم که نگهبان اين گل کمياب هست سلام می رسونم و برای اونم زندگی خوشی رو در کنار تو خواهانم . يا حق و قربون قدرت خدا ….


  35. توتيا در 04/17/09 گفت :

    به ياد او هميشه خواهی بود و روحش شاد در دل تو او زنده است


  36. جاويد در 04/17/09 گفت :

    من ازاروميه خيلی خاطرات خوبی دارم…الان که اين نوشته‌های آخرین شما روخوندم دوباره داغ دلم تازه شدوهوس کردم بازم برم اونجا…!


  37. تيلا در 04/17/09 گفت :

    ويولت جان برای دوستت متاسفم شدم.عزيز جان نمی هواهی قسمت سوم رو بنويسی ما منتظر هستيم.


  38. هيلا در 04/17/09 گفت :

    خوش به حالش ..روحش شاد و آزاد


  39. هيلا در 04/17/09 گفت :

    چه بانمچ: تيلا ِ هيلا ِ.. بعدی بايد ويلا باشه !


  40. زندگی لحظه لظه اش گذر مرگه ! شادباشی


  41. كردي در 04/18/09 گفت :

    من هم کارهای احد حسينی رو ديدم .اون موقع ده سالم بود ولی هنوز يادمه .واقعا شيفته اش شده بودم.در مورد دوستت هم بايد بگم راحت شد .الان ديگه درد نداره.


  42. اميد در 04/18/09 گفت :

    سلام ويولت خانوم عزيز
    خداوند دوستت رو رحمت و دختر کوچولوش رو در پناه خودش حفظ کنه.اما وظیفه ما اینه که به خدا توکل کنیم تا در این مصائب دلمون آروم بگیره و خودمون رو نبازیم . به هر حال این شتریه که در هر خونه ای می خوابه و راهیه که دیر یا زود هممون باید بریم.(دنیا محل گذره نه محل اقامت). پس ایمان داشته باشیم که خدابزرگتر از اونيه که من و تو بتونيم تصورش کنيم. ما جسم عزيزانمون رو به خاک و روحشون رو به خدايشون می سپاريم و مطمئن باش که خداخودش بهتر از همه ماها ميدونه که با اين ارواح پاک چکار بکنه. پس غصه و غم رو فراموش کن و با روحيه ای قويتر از گذشته به زندگی در کنار اونایی که دوستشون داری ادامه بده. قدر انسانها رو بايد تا وقتی که هستن بدونيم. بعدا ديگه خيلی ديره:
    بيا تا قدر يکديگر بدانيم
    که تا ناگه ز يکديگر نمانيم
    آرزو می کنم که خدا به همه ما خوب زندگی کردن رو بياموزه.بقول دکتر علی شريعتی :
    « خدايا تو خوب زندگی کردن را به من بياموز ؛ من خود خوب مردن را خواهم آموخت ».
    پس منم همصدا با همه خوانندگان وبلاگ قشنگت فریاد میزنم :
    سرت سلامت ودلت شاد باد


  43. مهاب در 04/18/09 گفت :

    با اظهار تأسف از فوت دوستت،و آرزوي صبر و بردباري براي دلبندش، سفرنامه ات وادارم كرد تا به بهانه كاري مشاوره اي، سه روز به خوي و اروميه بروم، ظاهراً شما موفق به بازديد مجتمع جديدالاحداث رفاهي- تفريحي ياري در كنار ساحل زيباي درياچه، حوالي قوشچي نشديد. توسط يكي از سرمايه گذار اروميه اي مقيم خارج، به سبك و سياق نمونه هاي مشابه خارجي احداث شده. سفر بعدي يادت نره…. شاد زي