دَدَر

بعد از شرکت با چندتا از بچه ها تو کافي شاپ قرار داشتم وقتي از اونجا اومدم بيرون و تاکسي گرفتم براي ونک، يک مسير کوتاه تا تاکسي بعدي پياده روي داشتم. آروم آروم از بغل ديوار ميومدم و هرازچندگاهي براي اينکه حواسم بياد سرجاش و کمتر تلو بخورم واميستادم.تو همين واستادنها ديدم يک آقاي عاقله مردي اومد سمتم و با کلي عذرخواهي گفت: خانم توروخدا فکر نکنيد من آدم مزاحمي هستم، من زن و بچه دارم، ديدم شما تو راه رفتنتون تعادل نداريد خواستم اگه اجازه بدين برسونمتون منزل. خيلي تشکر کردم و گفتم بله پام ناراحته ولي نگران نباشيد چون قراره بيان دنبالم :regularاون آقا هم باز معذرت خواهي کرد و سوار ماشينش شد و رفت.
شبش با يکي از بچه هاي هم درد که خواننده اينجا هم هست صحبت ميکردم و قضيه رو براش تعريف کردم. گفتم واقعا نمي دونم اين اتفاقات فقط واسه من ميوفته؟ لااقل هفته اي يکبار يک همچين اتفاقات مشابهي پيش مياد برام. خواننده حق داره شک کنه که از خودم در ميارم اين چيزا رو. جوابش برام خيلي جالب بود گفت اينا همش بخاطر اينه که بزنم به تخته روت خيلي زيادهShockmg!!! با خنده گفتم چطور:teeth؟ گفت واسه اينکه خود من جرات نمي کنم اينقدر که تو ميري بيرون از خونه برم بيرون تازه بعد از کارت که حالا ميگيم اجباريه قرار کافي شاپ ميگذاري:teeth!!! بهش گفتم آخه من خيلي دَدَريم گفت خوب منم بودم ولي حالا ديگه جرات تنها بيرون رفتن رو ندارم تو چطوري بدون عصا اينور اونور ميري؟ با توجه به اينکه ميگي تعادل ندارم گفتم باور نمي کني هربار از خونه ميرم بيرون ميگم رفتنم با خودمه برگشتنم با خدا ! تنها کاري که تونستم بکنم اينه که نگذارم بيماريم به اين ميلم غلبه کنه مخصوصا حالا که به نسبت حالم بهتره و اسپاسمم کمه سعي ميکنم تا ميتونم جاهايي که دلم ميخواسته برم و نرفتم رو برم و تسليم بيماري نشم شايد يکي از دلايل موفقيتم اينه که هيچ وقت نخواستم باور کنم که مريضم هميشه منتظرم يکروز اين خواب تموم شه و پاشم بگم خوب ويولت بازي ديگه تموم شد پاشو ديگه مثل آدم راه برو.
هربار که کليد ميندازم و ميام تو خونه بدون استثنا با خودم تکرار ميکنم خدارا شکر امروز هم سالم رسيدم.
قدر سلامتي و حالتون رو بدونيد.:regular
ويولت


نظرات شما


  1. متين در 04/01/09 گفت :

    سلاممممممم….. لب دریا برو یم….. تور در آب بیندازیم….. و بگیریم طراوت را از آب…… ریگی از روی زمین برداریم….. وزن بودن را احساس کنیم….. بد نگوئیم به مهتاب اگر تب داریم. …. بازم ازت ممنونم كه منو فراموش نكردي … اگه دوست داشتي بمن يه سري بزن … آپديت كردم … براي توآرزوي موفقييت و پیروزی میکنم


  2. دختر كولي در 04/01/09 گفت :

    بهت گفتم که دختر تو بمب انرژی هستی … ضمناْ تماست رو با اون دوستت بيشتر کن … براش خوبه


  3. مهاب در 04/01/09 گفت :

    سلام… اميد داشتن و اراده، و شاكر بودن، خودش نعمتهاي بزرگيه كه تو قدرش را بيشتر از سايرين ميدوني… شادي و سلامتي پايدار، در حق تو كمترين آرزوست


  4. amir hossein در 04/01/09 گفت :

    فقط باید شکر کرد…راستی چه آقای خوبی…


  5. آندرومدا در 04/01/09 گفت :

    سلام. خدا رو شکر و مرسی برای حس خوبی که منتقل ميکنيد.
    راستی اينجا باز نميشدا..


  6. مهتاب در 04/01/09 گفت :

    سلام…ويولت جون تو محل کارت نزديک ميدون وليعصر يا خيابون فلسطين نيست؟؟
    راستی يه ماچ گنده از طرف من واسه ويولت خانم لپ کشانی که خیلی قوی و با اراده است Big Smile اميدوارم که هميشه اين روحيه عالی رو داشته باشی. چون اگه آدم جسمش سالم باشه اما از نظر روحی مشکل داشته باشه خيلی بيشتر از آدمی که مشکل جسمی داره عذاب ميکشه. تو ميتونی با روحيه قوی و اعتماد به نفست به خيلی از مشکلاتت غلبه کنی. دلت هميشه شاد عزيز جان!!


  7. حسن در 04/01/09 گفت :

    سلام.مثل اينکه ديده شد!
    به قول بوشوگ:چه آقای مهربونی!


  8. آقآي نآظم در 04/01/09 گفت :

    Smile


  9. ساکورا در 04/01/09 گفت :

    سلام ويولت جان ،اميد داشتن تو زندگی و همينطور شاکر بودن خيلی خوبه .ممنون از نوشته هات.


  10. شکر


  11. امير در 04/01/09 گفت :

    برای دوستی که يه دو سه باری هم با هم چت کرده ايم.
    يونايتد پرس: پژوهشگران آمريکايی می گويند که چگونگی اثر هورمون استروژن در مبارزه با اثرات بيماری های ام اس ؛ آرتريت و ديابت را دريافته اند.
    پژوهشگران دانشگاه بهداشت و علم اورگون و مرکز پزشکی امور کهنه سربازان در پورتلند مکانيسمی را کشف کرده ادن که از طريق آن استروژن که به مقدار زيادی حين حاملگی توليد ميشود بروز تعدادی از سلولهای معين تنظيم کننده دستگاه ايمنی را تشديد می کنند که نقشی اساسی در مبارزه با اثرات بيماريهای خود ايمنی و بيماری هايی که در آنها دستگاه ايمدی بدن بر ضد خودش عمل ميکند از جمله ام اس ؛ آرتريت و ديابت دارند.
    از من به شما نصيحت يا به فکر يه فرزند کاکل زری باشيد يا از قرص های استروژن استفاده کنيد مطمئن باش ضرری نداره و در خانمها در درازمدت باعث جوانی بيشتر؛کارکرد جنسی مطلوب تر و شادابی بيشتر پوست شما خواهد شد و از همه مهمتر با اميدواری باعث بهبودی شما خواهد شد ( البته با مشورت با يک پزشک معتمد)
    امير


  12. رويين در 04/01/09 گفت :

    ويولت عزيز خيلی اعتماد به نفس داری و سرشار از اميد هستی .


  13. سلام يادته قبلا گفتم یکی از دوستام سرطان داشت ! گفتم بهت غیر از اون ۳ تا بیماری سخت دیگه هم داره ولی ما با هم دو روز در هفته کلاس نقاشی می رفتیم یه روز در میون کافی شاپ و اغلب اوقات بیرون بودیم البته الان نامزد کرده و وقت برای من نداره /// وای میر عاملمون صدام کرد برم


  14. Doost در 04/01/09 گفت :

    ماشالا ، تراکم برنامه هم داري! اولش که کار و بعدشم که کافي شاپو تازه بعد از کافيشاپ هم قرار بوده کسي بياد دنبالتو ددر و خلاصه معلوم نيست بعدش چي بوده.
    ماشالا به اينهمه انرژي.
    همينه ديگه جناب آقاي ام اس تا مياد خودي نشون بده ميبينه نه بابا اين خانومه مثکه اهل تحويل گرفتن و اين حرفا نيست بهتره رهات کنه به حال خودت.


  15. nc در 04/01/09 گفت :

    بزگترين چيزی که باعث آرامش توی زندگی ميشه اميده !‌روحيه ات قابل تحسينه :*


  16. جواد منطقی در 04/01/09 گفت :

    سلام خانوم ويولت
    من با وبلاگ شما از طريق وبلاگ من و سايه من ( توتيا ) آشنا شدم. به روحيه شما آفرين می گم.
    شادو سالم باشيد.


  17. كردي در 04/01/09 گفت :

    اين روحيه ات قابل ستايشه.


  18. آوای دل در 04/01/09 گفت :

    سلام ويولت عزيز پر روحيه!
    همیشه به دَدَر و گردش باشه. فقط مواظب خودت هم باش. مردم مهربون زیاد پیدا می شن ولی بین آدمها که به ظاهر می خوان کمک کنن ممکنه خطراتی هم در کمین باشه.
    همیشه شاد و خوش و سرزنده ببینمت!


  19. ساني در 04/01/09 گفت :

    سرزنده و شاد باشيد.منم ديروز با دوستام رفتم بيرون


  20. پرند در 04/01/09 گفت :

    باهات موافقم تا می تونی به ميلت باش. ويولت انرژی مثبت خالص


  21. ويولت سلام . با اين روحيه ای که داری من مطمئنم بزودی خوب ميشی..فقط اين روحيه رو حفظ کن..


  22. ماهي دودي در 04/01/09 گفت :

    بابا ايوللللللللل!!!! بسی حال ميبريم که شما را اين چنين اراده ای هست!!!!!!ايشالا به زودی از شر ام اس هم راحت ميشیGrin


  23. عليرضا در 04/01/09 گفت :

    من دارم می رم سربازی اميدوارم که خوب و خوش باشی. خدا نگهدار


  24. توتيا در 04/01/09 گفت :

    عزيزم بايد هم بيرون بري بدان روحيه خوب عاليه به من هم يكمي بفروش در مورد ان اقا هم بعضي مردم مهربان هم گير مي ايد ولي از من به تو نصيحت داشتن عصا يا اتكايي خوب كه احساس ترس و خطر را كم مي كند و ديگر كسي زياد بهت نمي خواهد كمك كند ولي برو بيرون تا مي تواني در مورد استروثن موافق نيستم اخر مصنوعي هست و با حامل|ي طبيعي فرق دارد وقتي قطع بشه بدتره اين را دؤتر من |فته


  25. سلام ويولت جان! منکه تعجب نمی‌کنم که اين اتفاقات برای شما می‌افته! فکر کنم با روحيه شما طبيعيه… هميشه شاد و ددر و خوش و خرم باشيد..


  26. zahra در 04/01/09 گفت :

    بابا روحيه…ولی خداييش حال اومدم ها.واقعاواسه اين روحيت بهت تبريک ميگم…


  27. Fariborz در 04/01/09 گفت :

    سلام
    وبلاگت خيلی خوب و جالبه.
    به منم سر بزن.
    ممنون.
    بای.


  28. دوست عزيز و بسيار گرامي سركار ويولت خانم, گل و گلاب , عرق بيدمشك
    سلام و درود هاي گرم بنده را پذيرا باشيد
    اميدوارم حال و احوال شما و خانواده گرامي شما خوب و خوش باشد.
    ممنون از پيام محبت روشنگرانه ي شما.
    عصري كه با مشكل وبلاگ را ديدم اول كمي تعجب نكردم بعد كه پيام شما را خواندم كمي متوجه موضوع شدم .
    خوب معلومه كه وضع اين وبلاگ در رهن بي كرايه ي بنده از وبلاگ شما بهتر است .
    بايد برم وبلاگ نويد را هم ببينم
    تابعد از كانكت
    خوب الان بعد كانكت است. هم وبلاگ شما را ديد زدم هم چيز صاحب خانه را
    در وبلاگ نويد كه خبر از همه چيز و همه جا بود جز اين موضوع
    وبلاگ شما هم از لطف شما پر از مطلب خواندني
    در مورد صداي شما كاملا حق با اون آقاي گوش نوازي شده بوده
    ددر هم كه خدا زيادش كنه
    اميدوارم هميشه نيرومند و مقاوم باشيد و پر از شور شيرين زندگي.
    به خانواده با صداي بلند سلام كنيد.
    آرزوي پيروزي و نيكبختي و بهروزي براي شما و خانواده محترم حضرت عالي مي نمايم


  29. شهلا در 04/01/09 گفت :

    ای عزیز دل من فدای اون روحیه ات خانم گل … من نیز با همین امید هرشب میخابم و صبح از خواب بیدار میشم باید به روز رهایی از این اهرمن بیماری امید داشت تا پیروزی ۱۰۰٪ در پناه یزدان زیوی عزیزم ولی بد نیست با عصا بری بیرون ها من که بیرون برم مثلن مرکز شهر صندلی چرخدارم رو با خودم میبرم و دست میگیرم و هر جا خسته بشم میشینم کمی من را میبره جلو و پس از مدتی بسیار کوتاه بلند میشم و من اون را راه میبرم…تا درودی دگر بدرود.


  30. طناز در 04/01/09 گفت :

    سلام عزيز بهترين كار همينه كه هيچ وقت اين روحيه ي خوب رو از دست ندي مي دونم سخته .


  31. عاشق اين روحيه قوی و اين استواريت هستم.دلم برات تنگ شده.


  32. بهاره در 04/02/09 گفت :

    سلام من نميدمنم شما چتون هست اما خوشحالم که روحيه خوبی دارين .اميدوارم همه قدر سلامتيشون و بدونن


  33. بهاره در 04/02/09 گفت :

    سلام من نميدمنم شما چتون هست اما خوشحالم که روحيه خوبی دارين .اميدوارم همه قدر سلامتيشون و بدونن


  34. من تازه با وبلاگ تو آشنا شدم و فقط همين و می تونم بگم که تو خدايی


  35. ناهيد در 04/02/09 گفت :

    ویلوت جون سلام.وبلاک خوشکلی داری . من تازه ديدمش .جالب بود. دوستت دارم. مي بوسمت. اکر دوسم باشی دوست دارم


  36. ناهيد در 04/02/09 گفت :

    ویلوت جون سلام.وبلاک خوشکلی داری . من تازه ديدمش .جالب بود. دوستت دارم. مي بوسمت. اکر دوسم باشی دوست دارم


  37. اميني در 04/02/09 گفت :

    سلام.ويلوت . اين ناهيددختر خواهر ما شيطونی کرده وب مرا توی کامنت خودش گذاشته خدانکرده سوء تفاهم نشه ها!


  38. فرهاد در 04/02/09 گفت :

    سلام ويولت عزيزم . عجب ددری بود اين تيکه .خيلی با حال بود . برات شيرين ترين روزها رو آرزو می کنم .در ضمن يه عکس با حال از دخت و پسرم رو آوردم تو آدرس بالا .ببين که چه گلهايی دارم ( خدا نصيب گرگ بيابونشون کنه .مخصوصا آقا رضا رو )…….سربلند و هميشه سبز همچو سرو باشی . راستی وقت رفتنم حتما از همه شما خداحافظی می گيرم با دلم . خيلی برام شما ها عزيزيد . نگاهمو به زندگی عوض شده می بينم از وقتی آمدم و دوستان خوبی مثل شما رو ديدم.من اسم تو رو گذاشتم اسوه مقاومت و کوه پايدار …….. يا حق….فرهاد….. يادم رفت بگم مردود شدی اون مطلب از استاد قمشه ای بود ولی جايزه ات که همون دل ساده ام است رو پيشا پيش تقديم می کنم با نگاههای مصومانه فرزندانم .


  39. فندق در 04/02/09 گفت :

    Smile


  40. فندق در 04/02/09 گفت :

    سلام
    انقدر ميرم تو کاممنت های مردم لبخند تحويل ميدم الان يادم رفت چی ميخواستم بنويسم.
    Big Smile
    در عالم پزشکی اتفاقاتی در جريان است که فکر کنم يک يا حداکثر ۲ سال ديگه به آرزوت ميرسی.
    انشاالله.


  41. ملودی در 04/02/09 گفت :

    چندوقته که نوشته هات رو ميخونم ويولت جان. من هم ام-اس دارم و خيلی خوب باهاش ارتباط برقرار کردم.روحيه خيلی خوبی داری ولی حس ميکنم زيادی بهش توجه ميکنی.توی تمام متنهات هميشه موضوع اصليت مريضی بوده و اين به نظر من اشتباهه.اگه اينقدر بهش فکر نکنی اين اتفاقات برات تو خيابون يا جاهای ديگه نميفته يا کمتر ميفته!


  42. حسن در 04/02/09 گفت :

    سلام
    چه ايرادی داره آدم حرف دلش رو همينجوری يه جای بی ربط بنويسه؟ خوب من الان دقيقا دلتنگ شدم.!نوستالژی توی جونم داره طوفان میکنه!نمی دونم اما حالا ديگه حتی خاطره ها هم دارن فراموش ميشن.کاش ميشد فقط چند سال به عقب برگشت چند سال لعنتی .. .خوب اين خيلی بده که من يک جای قشنگ و راحت رو با حرفهای بيربطم آلوده کنم .اما من الان دلتنگم و بايد با يه جايی حرف بزنم.حتی اگه اينجا باشه که می دونم تا روز شنبه ديگه حتی صاحبش هم اون رو نمی خونه!می بخشی ولی بد جوری دلتنگم … بايد …


  43. ياسمن در 04/02/09 گفت :

    salam..khobi??? kheyli vaghte connect nemishodam….alan mikham hameye postato bekhonam…vali in post painiE mozahem…kheyli jaleb bodGrinGrinGrinGrin


  44. شما بايد وبلاگ شناسی بشی هيچ رقمه نميشه ديگه باهات رفتار کرد Big Smile)


  45. بهاره در 04/03/09 گفت :

    سلام .ديروز اومدم وبلاکتون و برای بار اول خوندم و بی تظر رفتم .امروز نميدونم چطوری اومدم اينجا دوباره و رفتم از اول ارشيوتون همرو خوندم .قبلا که تو ايران بودم دو تا از آشناهامون ميشناختم که به اين يبماری دچار بودن .الان ازشون خبر ندارم . اما میدونم چه نوع بیماری هست. اما نمیدونم درمان داره یا نه؟ تو کانادا من زیاد از این بیماری ندیدم شاید بخاطر این که مردم اینجا یا زیاد خوشگل نیستن به قول خودت تو نوشته های اولیت یا چون اینجا خانوما حکمفرماهستن.نمیدونم اما برات آرزوی سلامتی میکنم و اگه نیاز به دارویی داری که اونطرفها پیدا نمیشه به من بگو برات تهیه کنم .چون پدرم به زودی میاد ایران


  46. فرهاد در 04/04/09 گفت :

    سلام بر آلترا ويولت عزيزم . آپديت کردم . و يه يادگاری برات گذاشتم تو اين وبلاگ http://www.sfarhad.persianblog ….حق نگهدارت باشه مظهر مقاومت و زندگی ( بايد بگم که نيروی حيات رو ميشه در تو خلاصه کرد )هميشه سبز باشی


  47. هيلا خانوم (: در 04/04/09 گفت :

    ويولت جونم کجايی؟


  48. آبچينوس در 04/04/09 گفت :

    اي داد بي داد کامنت شهلا رو خونديد؟
    نوشته هرشب با اميد ميخوابه و صبح هم باهاش بيدار مي شه. تازه تاکيد هم کرده که «با همين اميد» نه « با اميد ديگه يي».
    من که خجالت کشيدم.
    آخه خواهر من اينجا مگه جاي اين حرفاس؟
    Big Smile
    جون من يه نگاه به کامنتش بنداز Big Smile


  49. نازی در 04/07/09 گفت :

    سلام ويولت جان
    من نمی دونم تو چند سالته و تازه امروز با وب لاگت آشنا شدم.
    منم مثل تو ام اس دارم. می دونی چند سالمه ؟۲۵ سال
    من دارم زندگی می کنم این بیماری یه مدت چشمم رو نابینا کرد ولی خوب شد و یه مدت هم دستم رو از کار انداخت.
    من الان دارم پیش یه دکتر درمان می کنم که بیماران ام اسی فراوونی رو درمان کرده اگه خواستی به میلم یه میل بزن تا آدرسش رو بهت بدم
    قربانت
    نازی