و این نیز بگذرد

بغض داره خفه ام ميکنه اينقدر به گلوم فشار مياره که ديگه درد گرفته، اشک مثل يک پرده نازک جلو چشمام نشسته و ديدم رو تار کرده براي اينکه اين وضعيت رو کسي نبينه ميرم تو آشپزخونه و چند قطره ايي از چشام ميچکند پايين ولي با اين لب و لوچه کج و معوج چيکار کنم؟ از زور فشاري که بهشون آوردم که اشکام نياد پايين حسابي کج شدن تند تند نفس عميق ميکشم که بغضم رد شه واسه خودم آب يخ ميريزم ليوان خنک رو به پيشونيم ميچسبونم کمي از اضطرابم کم کنه قلبم تير ميکشه نفسم بالا نمياد انگار بختک افتاده روم سعي ميکنم با ذهنم و آب يخي که جرعه جرعه تو گلوي داغ از بغضم سرازير ميکنم عشق بازي کنم…
همش ميگم چرا من چرا بازم من؟خدا جون قربون بزرگيت برم يعني هنوزم بسم نشده بازم امتحان بازم تحمل؟هر دفعه يک چيزه ولي با يک رنگ و يک واژه جديد ولي مفهوم همونه لااقل بعد اين همه سال ميدونم که نه خَرم نه بچه تو رو خدا اينو باور کنيد.
مرتب با خودم تکرار ميکنم تو ميتوني اين دفعه هم از پسش بر مياي مطمئنم که ميتوني خودت بهتر از هرکس ميدوني که اين نيز بگذرد………که اين نيز بگذرد…که اين نيز بگذرد
آره مطمئنم که بالاخره اين نيز بگذرد.
که اگه نگذره ديگه ويولت نيستم.
اين مطلب رو ديروز عصر نوشتم واسه اينکه کمی حال و هوای منفيش رو کم کنم يک جوک مينويسم:
يک روز دوتا پشه با هم عروسی ميکنن واسه ماه عسل ميرن گه خوری!!!:teeth
خلاصه که منم تو ماه عسلم فعلا دارم گه خوری ميکنم.:regular


نظرات شما


  1. پرند در 04/10/08 گفت :

    عزيز دل بغضت را نبينم. مطمئن باش که از پسش بر می ايی. مطمئن باش.


  2. آندرومدا در 04/10/08 گفت :

    آدم مبهوت این نوع نگاه و فکر و استقامت می مونه. خوش بحالتون.


  3. مهرانا در 04/10/08 گفت :

    مي گذره عزيزم ،‌اينم مي گذره تو نشكن تو مقاومت كن مثل هميشه به قول بزرگي به خدا نگو من مشكل بزرگ دارم به مشكلت بگو من يه خداي بزرگ دارم… تا بعد


  4. كردي در 04/10/08 گفت :

    خوشمزه بود؟Smile


  5. ويولت در 04/10/08 گفت :

    به کردی عزيزم:
    بستگی داره از گه چه توقعی داشته باشی!!!هاهاها


  6. مهتاب در 04/10/08 گفت :

    آره هميشه ميگذره، اصلاْ اين يه قانونه اما به چه قيمتی؟؟؟ اميدوارم بهايی که تو بابت اين گذشتن ميدی سنگين نباشه Frown ولی بغضتو قورت نده از ريختن اشکات جلو ديگرون ابايی نداشته باش. ميدونم خيلي قوی هستی ( حداقل در مقايسه با من!!) اما بذار اشکات بريزن سبک ميشی. صبح ناخودآگاه داشتم به تو فکر ميکردم. به اينکه چقدر صبوري و با تحمل به اينکه من چقدر ضعيفم و کم طاقت و … اميدوارم هميشه شاد ببينمت عزيزم


  7. محسن در 04/10/08 گفت :

    دو تا جک: يه پشه با يه مورچه ازدواج می‌کنند ولی بچه‌دار نمی‌شن. چرا؟
    چون مورچه شبها تو پشه بند می‌خوابيده!


  8. محسن در 04/10/08 گفت :

    يه جوجه تيغی و يک زرافه باهم ازدواج می‌کنند بچه‌شون ميشه مار چرا؟
    چون بچه دار نمی‌شدند ميرن از پرورشگاه ميگيرن


  9. amirhossein در 04/10/08 گفت :

    خيلی گرفتارم…دسرسی به تلفن هم ندارم…رزاستی مرسی که سر زدی…موفق و شاد و شاد و شاد باشی…


  10. مهاب در 04/10/08 گفت :

    سلام… ميشه قسمت اميدش را يه كمي بيشتر كني؟ اگه بگيم ما اميد ميخواييم، بايد كي رو ببينيم؟ از وقتي اميد كمرنگ شده، مطالبت نيز به تبع تفكرت متفاوت شده… البته اين نيز خواهد گذشت، و نگراني، شايد هم نا اميدي، شرمنده اراده ات خواهد شد.
    شاد زي


  11. سلام اينهم بگذرد من مطمئنم فقط کمی حوصله ميخواد ..


  12. ميترا در 04/10/08 گفت :

    سلام. با قدرتی که من در تو ديدم اين مشکل رو هم يک جوری حلش می کنی.از خدا کمک بگیر.خیلی مفیده.فقط اميدوارم اين مساله ارتباطی ۱) با بيماريت نباشه ۲) با اميد هم نداشته نباشه.


  13. پيمان در 04/10/08 گفت :

    سلام از اينکه می تونی مقاومت کنی شک ندارم ولی راستش من نمی دونم موضوع چيه اين جريان مال چيه؟


  14. مصطفی در 04/10/08 گفت :

    ويولت عزيز سلام و به قول خودت اين نيز بگزرد /خودت رو به بی خيالی بزن البته می دونم کار خيلی سختيه ولی ممکن هست باور کن / بزن بر طبل بيعاری که آن هم عالمی دارد / قربات/ يا علی مدد


  15. آرام در 04/10/08 گفت :

    خدا را شکر که دنيا محل گذره
    اگه نميگذشت چی ميشد.


  16. يک دوست در 04/10/08 گفت :

    سلام ويولت جان.از من می شنوی بهتر است هر چه زودتر تکانی به خودت بدهی و وبلاگت را از اين حالت غمنامه که تازگيها هم به آن مبتلا شده در آوری.حقيقتی است که اگر من و ديگر آدمهايی که به شکر خدا از نعمت سلامتی برخورداريم هم اگر بخواهيم سفره دلمان را(اینگونه) باز کنیم شاید طوماری از غم و غصه و شکستها و ناامیدیها وترسها شود که تو هم به حال ما گریه ات بگیرد.نگو نفست از جای گرم درمی آید.کمی فکر کنی به همین نتیجه می رسی.مگر خودت قبل از بیماری غم وغصه و ناامیدی سراغت نمی آمد.مگر تجربه نداشته ای که برای هر کسی چه مسایل بی اهمیتی می تواند زندگی را تلخ و ناگوار سازد.پس عزیز من به جای بها دادن به این مسایل خوبیها و روشنی ها را ببینیم که خدا هم ما را کمک خواهد کرد.


  17. تو شرايطت نبودم که نظری بدم…


  18. شهرام در 04/11/08 گفت :

    خدا به اندازه ظرفيت هر کسی بهش مشکل ميده!
    واقعا اين نيز بگذرد!


  19. بنده خدا در 04/11/08 گفت :

    سلام.اول حس جديدوقشنگت مبارکه!!
    بعدشم يه وبلاگ پيدا کردم در مورد ام اس.گفتم شايدبخوای بخونيش.شاد باشی
    ===================
    http://saeednt125.persianblog.com/


  20. بنده خدا در 04/11/08 گفت :

    سلام.اول حس جديدوقشنگت مبارکه!!
    بعدشم يه وبلاگ پيدا کردم در مورد ام اس.گفتم شايدبخوای بخونيش.شاد باشی
    ===================
    http://saeednt125.persianblog.com/


  21. نازيلا در 04/11/08 گفت :

    ويولت جونم
    چی شده خانمی؟ چرا غصه داری؟ چه مشکلی پيش اومده عزيز؟


  22. چرتينكوف در 04/11/08 گفت :

    منكه نفهميدم چي شده ولي هر چي هست اميدوارم زودتر و بهتر حل بشه.


  23. دختر كولي در 04/14/08 گفت :

    عزيزم … اميدوارم هرگز غمگين نبينمت … من هر وقت دلم گرفته ميام و از تو انرژی می‌گيرم … گرچه که زندگی در همه … همه چی توش هست … خوب و گند با همه و حست رو خوب می‌فهمم … به هر حال اميدوارم غمت تسکين پيدا کنه