کتاب!!

با يکي از بچه هاي وبلاگ نويس قرار داشتم اميد هم قرار بود بياد با اين دوستم کلي هماهنگ کردم که جلوي اميد حرفي از وبلاگ نويسي من نزني ها !!:regularاون هم قبول کرد .
تو لابي يکي از هتل ها همديگه رو ديديم و شروع کرديم به حرف زدن بحث داغ بود و هر از چندگاهي به سمتي کشيده ميشد بحثمون رسيد به اينجا که خوبه آدم قبل از ازدواج دوست دختر يا پسر به معناي خاصش داشته باشه يا نه؟
من داشتم با حرارت فراوان از نظريه ام دفاع ميکردم که يهو چيزي که نبايد ميگفتم گفتم.!!!:confused(خوب من چيکار کنم بحثه داغ بود حواسم پرت شد):embaressed
گفتم يک برخورد ممکنه خيلي ساده بوجود بياد مگه نخوندي در مورد خودم و اميد چي نوشتم؟؟؟؟Shockmg
که اميد يک نگاهي بهم کرد و گفت ببينم مگه تو در مورد آشناييمون داري کتاب مي نويسي؟:teeth
من::confused
فرداش که با دوستم صحبت ميکردم با خنده گفت:چطوري خانم سوتی؟:whatchutalkingabout
ويولت


نظرات شما


  1. سلام خيلی جالب بود شايد مجبور بشی واقعا بنويسی تا دروغت معلوم نشه… موفق باشی..


  2. ذهن سيال در 04/18/07 گفت :

    Big Smile خوبه متوجه چيزی نشده… ولی واقعا می‌تونی تبديلش کنی به کتاب
    راستی اول


  3. زولبيا در 04/18/07 گفت :

    سلام …ولی گاهی اين شوتی خاطرات خيلی خوبی به وجود مياره که هيچ وقت ادم از يادش نميره …


  4. ذهن سيال در 04/18/07 گفت :

    من اول بودم! Big Frown


  5. پری ناز در 04/18/07 گفت :

    وای وای تادیر نشده شروع به نوشتن کتابت بکن تا اوضاع خراب تر نشده ، البته اگه امید آدم نکته سنجی باشه و یادش نرSmile


  6. حسن در 04/18/07 گفت :

    سلام ويولت عزيز.
    اولا به خاطر دعوتنامه اورکات واقعا ممنونم.
    در مورد تبديل خاطراتت به کتاب يا شايد پاورقی يک هفته نامه هم شايد بتوانم کمکت بکنمالبه تو تبریز! و نه حالا چون فعلا روی کنسرتی که با ناصريا قرار دادش رو بستيم دارم کار می کنم.
    راستی تا به حال به تو گفته بودم من هم لم اس دارم؟
    الان نخاعم پر از پلاک شده.اگه دکتر خوب تو تهران سراغ داری لطفا برام بنويس. مرسی. Smile


  7. حسن در 04/18/07 گفت :

    سلام ويولت عزيز.
    اولا به خاطر دعوتنامه اورکات واقعا ممنونم.
    در مورد تبديل خاطراتت به کتاب يا شايد پاورقی يک هفته نامه هم شايد بتوانم کمکت بکنمالبه تو تبریز! و نه حالا چون فعلا روی کنسرتی که با ناصريا قرار دادش رو بستيم دارم کار می کنم.
    راستی تا به حال به تو گفته بودم من هم ام اس دارم؟
    الان نخاعم پر از پلاک شده.اگه دکتر خوب تو تهران سراغ داری لطفا برام بنويس. مرسی. Smile


  8. hassan در 04/18/07 گفت :

    چقدر غلط داشتن پيامهای بالايی. ببخشيد. يه بار ديگه هم پست می کنم. اما راستی من نتونستم تو اورکات ثبت نام کنم. اگه داری يه دعوتنامه دبيگه برام بفرسيت . بازم ممنونتم.


  9. hassan در 04/18/07 گفت :

    سلام ويولت عزيز.
    اولا به خاطر دعوتنامه اورکات واقعا ممنونم.
    در مورد تبديل خاطراتت به کتاب يا شايد پاورقی يک هفته نامه هم شايد بتوانم کمکت بکنم البته تو تبریز! والبته نه حالا چون فعلا روی کنسرتی که با ناصريا قرار دادش رو بستيم دارم کار می کنم.
    راستی تا به حال به تو گفته بودم من هم ام اس دارم؟
    الان نخاعم پر از پلاک شده.اگه دکتر خوب تو تهران سراغ داری لطفا برام بنويس. مرسی. Smile


  10. آبچينوس در 04/18/07 گفت :

    پس علاوه بر بيمه باسن ، بيمه سوتيهاي غير مترقبه هم بايد بگيري جونم! ويولت جان اينجور که معلومه اين دوست وبلاگ نويست خيلي هاي کلاس بوده که توي لابي هتل قرار گذاشتين باهاش!يا بر عکس، شما و اميدخان خيلي هاي کلاس بوده ايد که اون قرارشو اونجا گذاشته باهاتون! Smile آقا ما هم بازي!


  11. سارا در 04/18/07 گفت :

    ((:…………((:


  12. آوان در 04/18/07 گفت :

    Big Smile)


  13. محسن در 04/18/07 گفت :

    خداييش نمی‌خوام حرفی در طرفداری از مردسالاری زده باشم… ولی خداييش کسی از آقايون هيچوقت اين جوری که خانم‌ها سوتی ميدن سوتی نميده. من البته تو دوروبری‌های خودم نگاه ميکنم


  14. مريم در 04/18/07 گفت :

    aei baaba man tahala fekr mikardam aga omid midone va hatman in ha ro mikhone balaaaa!!!nemi doonam imail man resed ya na?mibosamet mojde joon.


  15. چرتينكوف در 04/18/07 گفت :

    اگه اين صفحه نظرخواهيتو درست نكني من يكي ديگه نظر نميدم ! پس چرا ميپرسه مشخصات يادش بمونه يا نه اگه يادش نميمونه ؟ مياييم يه لبخند بزنيم ۴ سطر بايد مشخصات بنويسيم! اهه….
    خب خوبي خانوم سوتي؟


  16. ساکورا در 04/18/07 گفت :

    سلام ويولت جان خيلی بامزه بود .من هم هميشه از اين سوتی ها می دم.


  17. ميترا در 04/18/07 گفت :

    وای وای… بعدا ازت نپرسيد که موضوع چيه؟ شانس آوردی که خودش گفت مگه کتاب می نويسی!!!
    بيشتر مراقب باش خانم سوتی Smile


  18. آدم در 04/18/07 گفت :

    عجبا!
    حالا اين بنده خدا هی طبيعيش ميکنه به روی خودش نمياره ها!


  19. زهرا در 04/18/07 گفت :

    وای مردم از خنده ويلت حانSmileSmile


  20. گيسو در 04/18/07 گفت :

    تو این مورد عين خودمی…
    ولی فکر کنم این امید ناقلا جریان را بدونه و خودش را به کوچه علی چپ بزنه…شوهر من که تو اين کارا استاده/


  21. آدم در 04/18/07 گفت :

    سلام دوباره ويولت جونم
    مرسی از اينکه سر ميزنی مخصوصا اين روزا که تنهام.
    در ضمن چجوری بايد پينگ کنم؟!


  22. bahareh در 04/18/07 گفت :

    kheili bahal bood . harmoghe ke adam mikhad havasesho jam kone ke jeloye taraf sooti nadeh bad tar 1 done soooti bishtar az ghade taraf mishe .
    hamishe khosho khandan bashi azizam .
    Boooooooooooooooooooooooos


  23. آرتی در 04/19/07 گفت :

    سلام، خوشحالم که حات بهتر شده. امیدوارم بتونی بیای و خودت خودتو درمان کنی. این از هر چیزی بهتره…


  24. آخه می دونی چه جوريه چون هميشه لابی هتلا شلوغه بعد آدم جو زدم ميشه اگه دورو ورش شلوغ باشن بعد دوست داره اکتيو باشه از همه چيز حرف بزنه يه دفعه يه چيزيم اون وسط می گه خوبه اين همه حرف زديد يه موقع آدم حرف کم می ياره اونوقت می زنه به خاکی مجبور می شه به جای بحث ازدواج و رفاقت حرف از قهوه ی ترک بهتره یا قهوه فرانسوی یا چای احمد خوبه یا نه …


  25. علی در 04/19/07 گفت :

    ويلوت عزيز تا حالا اسم مجتمع آموزشی نيکوکاری رعد به گوشت خورده. اونجا بچه های زيادی هستند که به انرژی تو احتياج دارند. اگه وقت کردی يه سری به اونجا بزن.


  26. ramin در 04/19/07 گفت :

    سلام عزيز خدا كنه روز بروز بهتر شويد(چى شد!!) من شرمنده ام.!!


  27. فرنو در 04/19/07 گفت :

    خوبه که آقا اميد دنبالش رو نگرفت.


  28. سها در 04/19/07 گفت :

    پس يه جورايی داری می‌شی M.S. به معنی Master of sooty! Wink


  29. ای بابا!ناجور شد که!عيب نداره…بزرگ ميشيد يادتون ميره!!!ولی من فکر کنم اقا اميد ميدوند که تو وبلاگ داری.


  30. من هم فکر می کنم امید خان از خواننده های وبلاگت هستند… ولی سوتیِ جالبی بود


  31. اران در 04/24/07 گفت :

    خب می تونم بگم که اصلا اشکال نداره.از اين اتفاقهها زياد می افته.من خودم با دختر خاله ام همين مشکل رو داشتم):اسمهای مستعار ما يهد من می موند.اما اون هميشه يادش ميرفت.و اسم خودم رو صدا ميکرد. موفق باشی عزيز.