مثبت باشيم زندگي زيباست!

با توجه به دو مطلب آخری که پست کردم اینو می نویسم:
ببینید برای من هم به کرّات برخوردهای ناخوشایند تو جامعه به وجود میاد برخوردهای که اشک به چشام میاره آدمهای بی جنبه ای که تا میبینن بد راه میری یا زیادی قر میدی(پاندولی راه رفتن رو به لوندی تعبیر میکنن)یا گشاد گشاد راه میری ،آماج متلک های زشت و برخورنده قرارت میدن.یادمه یکبار از جلوی یکی از همین ماشینهای مسافر کش داشتم رد میشدم خوب طبق معمول آهسته و لاک پشت وار طرف دستش رو گذاشته بود رو بوق که یعنی تند تر برو برگشتم گفتم چه خبرته نمی تونم تند تر برم دوستم که باهام بود گفت مریضه راننده برگشت گفت مریضی برو دکتر!!!اینقدر این حرفش بهم برخورد که بعد گذشت شاید سه سال هنوز یادمه همیشه از این برخوردهای بد هست ولی سعی کردم بروی خودم نیارم و به همه چی از دید مثبتش نگاه کنم به خودم یاد بدم برخوردهای خوب و شاد مثل اونایی که نوشتم روهم میشه واسه خودم پررنگ کنم و از زندگیم لذت ببرم به عینه بهم ثابت شده وقتی اینجوری به قضیه نگاه کنم این اتفاقات خوب رو به خودم جذب میکنم بارها شده گوشه خیابون واستادم برای تاکسی ولی تاکسی برام واینستاده دیگه طوری میشد که پیش خودم میگفتم یک دقیقه دیگه ماشین وانسته گوشه خیابون میشینم چون پاهام دیگه یارای تحمل وزنم رو نداره اون موقع از ته دل خواستم خدا کمکم کنه و آبروم واسه گوشه خیابون نشستن نره!!:confused همون موقع ماشینی پیدا شده که منو ببره من آدم مذهبی نیستم ولی دیدم که توکل کردن به خدای کوچیک دلم چه ها که نمی کنه. حرص خوردن و با کینه زندگی کردن کار راحتیه اگه بتونیم دیدمون رو مثبت کنیم شاهکار کردیم.
اون روزی که رفته بودم خونه دوستم و بعدش داشتم اتفاقات افتاده رو برای امید تعریف میکردم و همينطوراز خونه وزندگی دوستم ميگفتم براش بعد از اینکه حرفام تمام شد امید گفت خیلی خوشحالم گفتم چرا؟گفت هرچی تعریف کردی و هرچی نظرت رو گرفته مثبت و خوب بود اصلا غیبت منفی نکردی!!:regular
خوشحالم که تونستم این حس مثبت رو ملکه ذهنم کنم که شنونده و الان خواننده مطلبم هم این حس رو بگیره.
شما هم تلاش کنید به خدا بد نمی بینید.
ويولت


دیدگاه ها خاموش