فقط واسه دل خودمه!

اگه يک وقت بهتون گفتم همه چيز بين من و اميد تموم شد زياد دچار شوک نشيد!چون اين عادت منه که بدون هيچ پيش زمينه و نک و ناله کردن قبلي ميرم سر اصل موضوع قبلا هم نوشتم وقتي اومدم خونه بابا اينها و گفتم ميخوام از هومان جدا شم هيچ کس باور نمي کرد براي اينکه هيچ وقت تو سروکله زدن ما رو نديده بودند و هرچي بود عشق بود و عشق.
من عادت ندارم اگه با کسي مشکلي دارم چه حاد چه جزيي بشينم سفره دلم رو باز کنم و پشت سر طرف صفحه بگذارم بدون اينکه خودش حضور داشته باشه و از خودش نتونه دفاع کنه.
يک سري از مسائل هم خيلي خيلي برام مهمه که شايد بشه اسمش رو حساسيت زيادي گذاشت ولي اين 32 سال زندگي که 7 سالش با اين بيماري گذشته بهم ياد داده دور و بر مسائلي که اذيتم ميکنه نگردم و عطايش را به لقايش ببخشم حتي همين وبلاگ نوشتن جايي که احساس کنم داره به اعصابم فشار مياره ديگه ادامه اش نميدم تو اين سالها ياد گرفتم که ذره ذره سلامتيم رو بدست ميارم با يک ندونم کاري دريايش رو از دست ندم.
برام دعا کنيد که زمان دلتنگيم به حداقل ممکن برسه و توش گير نکنم(ميدونم قوي تر از اين حرفام و از پس اين يکي هم برميام).
يک شوخي هم بکنم و برم،خوبه اسم اينجا رو عوض نکردم بگذارم “من و اميد”هر اميدي ممکنه يکروز نااميد بشه ولي اين ام-اس دوست داشتني منه که هميشه باهامه و ولم نميکنه و هر لحظه وجودش را يادآوري ميکنه بهم .:regular
پيوست:پيش داوري نکنيد اين پست رو فقط فقط واسه دل خودم نوشتم.
ويولت


نظرات شما


  1. آبچينوس در 04/20/07 گفت :

    هي اينجا چه خبره؟!


  2. بنده خدا در 04/20/07 گفت :

    حالا که دل و دل نويسی شده منم ميگم!خاک بر سر هر چی ادم بی شرفه و ايضآخاک بر سر من که بعد از اين همه عمر!
    نتونستم تشخيصش بدم!
    سو تفاهم نشه.واسه دل خودم بود


  3. پرند در 04/20/07 گفت :

    عزيز دلم نبينم که نا اميد بشی. خدا نکنه ديگه ار اين حرفا نزنی ها. برات دعا می کنم که هميشه دل خوش باشی هميشه !!


  4. آبچينوس در 04/20/07 گفت :

    چشم! برات دعا ميکنيم که گير نکني اون تو.گرچه ما هم ميدونيم که قوي تر از اين حرفايي!
    واي از دست اين ام اس دوست داشتني!اميد وارم که هيچ وقت نا اميد نباشي


  5. ذهن سيال در 04/20/07 گفت :

    رجوع کنيد به جلد سوم همان کتاب! (هروقت حال و حوصله‌اش را داشتی)


  6. آدم در 04/20/07 گفت :

    باشه باشه. پيش داوری نميکنم. نميگفتی هم با اين چيزيايی که تا حالا اينجا خوندم همچين فکری نميکردم.
    ولی خيلی غير قابل پيش بينی بودن هم خوب نيست که. بقيه هم گناه دارن اينطوری سورپريز بشن.
    از طرفی در مورد ارزش قائل بودن برای سلامتی و نشاط خودت کاملا باهت موافقم.


  7. گيسو در 04/20/07 گفت :

    ويولت جان
    همه ما در زندگی مشکلاتی داريم …چه جسمی چه روحی…ولی بازم مقاوم باش و بگو هرچه پيش آيد خوش آيد..


  8. مهاب در 04/20/07 گفت :

    اميدوارم حداقل به تعطيلي اينجا نيفتي… گرچه با داشتن اميد و انرژي؛ و دوستاني كه دوستت دارند، بعيد ميدونم بتوني دلا رو بشكني…
    مثل هميشه، پرتوان و شاد باشي


  9. من فقط دلم ميخواهد ويولت عزيز ما هميشه با روحيه و مفاوم باشه.همين!


  10. بانو در 04/20/07 گفت :

    وا؟من که نفهمستم امید رو طلاقش دادی یا هومانو؟امیدوارم هرچه زودتر زمان دلتنگیت تموم شه!


  11. شهره در 04/20/07 گفت :

    سلام ويولت عزيزم براي اينكه بهت جوابي بدم فقط برو تو بلاگم و به آهنگ گوش بده و مطلبم را بخون. شايد كمي روحيت عوض بشه عزيز. ولي به عشق پشت پا نزن. ميبوسمت.


  12. اميرطلا در 04/20/07 گفت :

    من و ام اس….من و ام يد…. ببينم کدومشون باوفاترند؟!!


  13. ويولت در 04/20/07 گفت :

    به امير طلای نازنينم:
    جواب رو که دادم ام-اس عزيز اين وفاداريش منو کشته که تا آخر عمر ميخواد باهام باشه


  14. Sarah در 04/20/07 گفت :

    Salam nazanin.
    Ishala ke khob bashi. Etefaghan be khob natijei residi, zendegi enghade kotah hast ke arzesh in ro nadare ke adam khodesho ghati masaeli bekone ke aziatesh mikone! Ta mishe adam bayad khosh bod va atrafian ro khosh negah dasht. ghorbone to nazanin.


  15. مريم در 04/20/07 گفت :

    salam mojde .nazaninam.in chand vagte az post hay mash koky ke dashty hads mizadam ye khabare shode valy chon ye bar gofty fekr nakonin baomid moshkel daram man ham be khial khodam khan dedam. behar hal darde del bae adam delsoz va agah va bitaraf chez khobie.man barat doa mikonam .aslan khodet ro narahat nakon midoni bara ye salamatit zarar dare .narahat nabash .fekre khodet bash ke agar halet bad beshe bara hich kas joz khodet mohem nist.maro ye dafe bikhabar nazaro boro.donia hamine. mibosamet.


  16. سلام منتظر خبراای جديد هستيم Big Smile)


  17. صبا در 04/20/07 گفت :

    اگر کار دله …من هم مينالم از بی قابليت بودن خودم در ترک کردن دلبستگی ها و چيزهايی که ميبينم به من صدمه ميزنن و ناتوانيم در ايستادگی مقابل آدمها و نه گفتن ….هر کی که هستن.


  18. بنده خدا در 04/20/07 گفت :

    کسی نميخواد ما رو ببوسه؟؟!!
    در ضمن من يه فوتو بلاگ دارم ميسازم.بنفش خان يا مژده(بابا اسمش که مژده نيس!وبلاگش ساب دوماين اين سايته فک کنم.نهههههه غلام!)بيا يکی بساز يييک حالی ميده که نگو.


  19. بنده خدا در 04/20/07 گفت :

    يادم رفت ادرسشو بدم!
    http://13persiangod.blogspot.com/
    تازه شروع کردم


  20. من در 04/20/07 گفت :

    تو واقعآ msداری و داری وبلاگ به اين قشنگی مينويسی؟من که باورم نميشه.يعنی چون تا حالا…..هيچی اصلآ بيخيالش.راستش ادم توی اين دنيای وبلاگ چيزهايی ميبينه که واقعآ تعجب و افتخار ميکنه.وبلاگ نويس ۷ساله و۹ساله .بچه های خلاق.و فکر ميکنم وبلاگ تو يکی از اونهايی است که خيلی دوست خواهم داشت.بايد برم همه اش را بخوانم.فعلآ


  21. تو رو خدا مارو نترسونين .اين عشقی که در نوشته های شما در مورد اميد لمس ميشه با اين نوشته آدم رو به شک ميندازه. من يکی نميتونم از عزيزم هيچوقت دل بکنم


  22. حتی اگر هاپوووو بشه!!!


  23. احسان در 04/21/07 گفت :

    سلام مژده خانم
    وبلاگ فوتبال ايتاليا هر روز آپديت ميشه،
    خوشحال ميشم که به من هم سر بزنيد.
    اگه به فوتبال ايتاليا هم علاقه داريد بگيد تا لينکتون رو بگذارم.
    موفق باشيد.


  24. شواليه در 04/21/07 گفت :

    من هم پيش داوري نمي كنم ولي به نظرم وقتي ادم از قبل خودشو براي وضعيتهاي مختلف اماده مي كند…كمتر غافلگير مي شود….حداقل اگر اين كار از ناراحتي ادم كم نكند گرفتار شك روحي نمي شود..اخلاق خيلي دوست داشتني و جالبي داري


  25. بنده خدا در 04/21/07 گفت :

    در بيمارستاني ، دو مرد بيمار در يك اتاق بستري بودند. يكي از بيماران اجازه داشت كه هر روز بعد از ظهر يك ساعت روي تختش بنشيند . اما بيمار ديگر مجبور بود هيچ تكاني نخورد و هميشه پشت به هم‌اتاقيش روي تخت بخوابد. آنها ساعت‌ها با يكديگرصحبت مي‌كردند، از همسر، خانواده، خانه، سربازي يا تعطيلاتشان با هم حرف مي‌زدند.
    هر روز بعد از ظهر ، بيماري كه تختش كنار پنجره بود ، مي‌نشست و تمام چيزهايي كه بيرون از پنجره مي‌ديد براي هم‌اتاقيش توصيف مي‌كرد. بيمار ديگر در مدت اين يك ساعت ، با شنيدن حال و هواي دنياي بيرون ، روحي تازه مي‌گرفت.
    اين پنجره ، رو به يك پارك بود كه درياچه زيبايي داشتمرغابي‌ها و قوها در درياچه شنا مي‌كردند و كودكان با قايقهاي تفريحي‌شان در آب سر گرم بودند. درختان كهن ، به منظره بيرون ، زيبايي خاصي بخشيده بود و تصويري زيبا از شهر در افق دوردست ديده مي‌شد. همان طور كه مرد كنار پنجره اين جزئيات را توصيف مي‌كرد ، هم‌اتاقيش چشمانش را مي‌بست و اين مناظر را در ذهن خود مجسم مي‌كرد.
    روزها و هفته‌ها سپري شد.
    يك روز صبح ، پرستاري كه براي حمام كردن آنها آب آورده بود ، جسم بي‌جان مرد كنار پنجره را ديد كه با آرامش از دنيا رفته بود . پرستار بسيار ناراحت شد و از مستخدمان بيمارستان خواست كه مرد را از اتاق خارج كنند.
    مرد ديگر تقاضا كرد كه تختش را به كنار پنجره منتقل كنند . پرستار اين كار را با رضايت انجام داد و پس از اطمينان از راحتي مرد، اتاق را ترك كرد.
    آن مرد به آرامي و با درد بسيار ، خود را به سمت پنجره كشاند تا اولين نگاهش را به دنياي بيرون از پنجره بيندازد . بالاخره او مي‌توانست اين دنيا را با چشمان خودش ببيند.
    در كمال تعجت ، او با يك ديوار مواجه شد.
    مرد ، پرستار را صدا زد و پرسيد كه چه چيزي هم‌اتاقيش را وادار مي‌كرده چنين مناظر دل‌انگيزي را براي او توصيف كند !
    پرستار پاسخ داد: شايد او مي‌خواسته به تو قوت قلب بدهد. چون آن مرد اصلا نابينا بود و حتي نمي‌توانست ديوار را ببيند.
    ======================
    http://img.persianblog.com


  26. من که سر در نيوردم … به قول بچه ها منتظر خبرای جديد هستيم اميد خان راضيند


  27. احسان در 04/21/07 گفت :

    سلام به شما دوست خوبم خيلي خوشحال شدم وقتي به وبلاگ شما سر زدم يه کم از مطالبشو
    خوندم بقيه اين مطالب رو ميزايم وقتي آف شديف…خيلي دوست دارم با شما د
    وست باشم و هميشه تا جايي که امکان داره از وبلاگ شما بازديد کنم…در ضمن يه خواهش از شما دارم هر وقت
    وبلاگت به روز شد يه سر به ما بزنيد و ما رو در جريان بزاريد..در ضمن از شما يه خواهشي داريم که براي حمايت از وبلاگ
    ما لينک يا لوگو وبلاگ ما رو در وبلاگتون بزاريد..و نظرتون در مورد قرار دادن لينک و لوگو ما تو وبلاگتون
    چيه؟ما هم خيلي خوشحال ميشيم تبليغاتمون تو بلاگ شما باشه اگه ايرادي نداره براي حمايت از ما لينک و يا
    لوگوي ما رو تو بلاگتون بزاريد با تشکر…ارادتمند شم
    احسان
    ..در ضمن حتما به وبلاگ ما يه سري بزن و مطالب رو بخون و خواهشا در مورد اون مطلب نظر بده مرسي از لطفت…….با باي


  28. زهرا در 04/21/07 گفت :

    اميدوارم که هر گز نا اميد نشی عزيزمSmile


  29. آرام در 04/21/07 گفت :

    اگر ميخواهيد بااين بيماری بطورجدي مبارزه کنيدوپيروز شويد به انرژيهای درونی وتواناييهای نهفته ات اعتماد کن برای هرگونه راهنمايی شماآماده ام


  30. دختر كولي در 04/21/07 گفت :

    نمی‌خوام دخالت کنم ولی عجله نکن عزيزم


  31. bahareh در 04/21/07 گفت :

    akhe dokhtar bikari fekrhaye palid toye zehnet mikari , inja ro dare kami abri mishe movazeb bash ke az roye hesadat ya hachize dige ke to toye fekret baroni nashe ke man 1 nemitonam baroni bodaneto bebinam .
    mibooosamet , take care .


  32. شهرام در 04/22/07 گفت :

    وای خواهر جون مگه تو هنوز شوهر پارساليتو داری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


  33. شهرام در 04/22/07 گفت :

    وای خواهر جون مگه تو هنوز شوهر پارساليتو داری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


  34. فرنو در 04/22/07 گفت :

    ترديدها هميشه وجود دارند، به‌خصوص که الان دائم شرايط فعليت رو با قبلی مقايسه می‌کنی. بهترين کار اينه که برای مدتی خيلی خوب به جنبه های مختلف قضيه فکر کنی و بعد تصميم رو به عهده ضمير ناخودآگاهت بگذاری. نظر من اينه که احتمال شکست خيلی کمتر می‌شه.


  35. شباويز در 04/22/07 گفت :

    سلام :
    می بخشی که مدتي است نتوانسته ام به اينجا سر بزنم . هرچند الآن هم که آمده ام حرف از نااميدی می شنوم . اميدوارم فقط در حد حرف باشد . موفق باشی : شباويز


  36. زهرا در 04/22/07 گفت :

    کجايی خانوم خوشگله؟


  37. مهستا در 04/22/07 گفت :

    بابا ما قلبمون ضعیفه از این شوخی ها نکن تو رو خدا


  38. حسن در 04/22/07 گفت :

    لطفا بگيد اينجا چه جور چيزی معامله می کنن؟ جواب آدم رو که نمی دن. دکتر که معرفی نمی کنن. نا اميد که هستن . از همه بد تر اينه که اصلن ولش کن. بابا يه خواهشی ازت کردم ويولت خانم . قوربون شکلت. که قبلا ها تو وبلاگت گذاشته بودی!
    اينو نوشتم که بدونی خيلی وقته باهاتم.
    دمت گرم.
    اميدت رو از دست نده.
    اگه آدرس عوضی ببخشيد.به خاطر اینه که دفعه آخری که اومدم اینجا شدیدا شناسایی شدم. چیزی که اصلا دلم نمی خواد. شما که ايميل من رو داری.


  39. avra در 04/22/07 گفت :

    emrooz ratam an emamzadeie ke midooni jat khali. doa ham kardam


  40. ای بابا من اعصابم خورد شودش … باز اومدم ببينم چيزی نشد يا نه يه خورده کوتاه بيا ديگه


  41. حسن در 04/22/07 گفت :

    السلام عليک مجدد.
    ويولت جون با اینکهممکنه من از اون آدم های بی رحم اساسی به نظر بيام ولی خيلی دلم می خواد با امبد به هم بزنی. چرا؟


  42. hassan در 04/22/07 گفت :

    چونکه اينطوری خيلی بيشتر درباره اين ام اس لعنتی خواهی نوشت. نه؟؟؟


  43. حسن در 04/22/07 گفت :

    به هر حال اميدوارم و لز صميم قلب برايت دعا می کنم که اين وضعيت را هم به بهترين شکلش حل کنی.


  44. حسن در 04/22/07 گفت :

    به هر حال اميدوارم و لز صميم قلب برايت دعا می کنم که اين وضعيت را هم به بهترين شکلش حل کنی.


  45. iran.mojde.com در 04/22/07 گفت :

    دوست عزيز و بسيار گرامي سركار ويولت خانم, گل و گلاب , عرق بيدمشك سلام و درود هاي گرم بنده را پذيرا باشيد اميدوارم حال و احوال شما و خانواده گرامي شما خوب و خوش باشد و خالي از هر گونه سوتي. خانم ويولت عزيز با شناختي كه من از درك بالاي شما پيدا كردم مطمئن هستم كه ديكه هرگر راهي را نخواهيد رفت كه مجبور به بازگشت از نيمه ي راه آن باشيد. داستان بنده ي خدا هم خيلي قشنگ بود. اميدوارم هميشه نيرومند و مقاوم باشيد و پر از شور شيرين زندگي. به خانواده با صداي بلند سلام كنيد. براي شما و خانواده محترم حضرت عالي روزهاي خوش و مملو از پيروزي و نيكبختي و بهروزي آرزو مي نمايم


  46. يک دوست در 04/22/07 گفت :

    سلام ويولت عزيز:
    مسئله ای که راجع به ترديدت در ادامه رابطه ودلتنگی ات از این بابت نوشته بودی کاملا معقول است. ونشان می دهد که آدم نکته سنجی هستی و روی روابط دوستانه ات به طور جدی فکر می کنی.کلا اين جور ترديدها نشاندهنده جدی نگاه کردن به قضيه است نه چيز ديگر.اين که آيا می شود با طرف مقابل قدم بعدی را هم برداشت؟مخصوصا برای تو که تجربه ازدواج قبلی ات شايد کمی اين تديدها را زيادتر نيز کند.به نظر من دوست عزيز کمی به خودت و اميدخان فرصت بده .بهتر است برای يک مدت موقت رابطه تان را کمتر کنيد تا با تمرکز بيشتروکمتر از روی احساسات بتوانيد تصميم بگيريد.


  47. هاله در 04/22/07 گفت :

    عزیزم؟


  48. Geraniye! در 04/22/07 گفت :

    شما از اولش هم برای هم ساخته نشده بوديد D:


  49. ساکورا در 04/23/07 گفت :

    سلام ويولت جان کجائی چرا آپديت نمی کنی ؟منتظريم.


  50. شهره در 04/24/07 گفت :

    ويولت عزيز ساكتي؟؟‌كجايي ؟؟ نگرانيم. يه چيزي بگو.


  51. گمشده(LOST) در 04/24/07 گفت :

    انتهای جاده ی زندگی … کنج بيراهه ی غربت … منتظر حضورت هستم … حضورت با نفس هايی گرم … برای گرمی دادن به تن سرد من …


  52. honey در 04/24/07 گفت :

    ام اس اينقدر خوبه كه تو ازش مي نويسي من دارم مي ميرم اينقدز اذيتم مي كنه كه تحمل ندارم


  53. هيلا در 04/24/07 گفت :

    ويولت جون ..رفته بودم بندر انزلی .. سال پدربزرگم بود. خیلی يادت کردم.. چون دريا آدم رو ياد خوب ها ميندازه (:
    خوبه آدم مثل موج دریا هی نو بشه .. به قول خودت مهم اینه که این عمر رو به خوبی و شادی آدم بگذرونه .. هر روز به یک بهانه .. و چقدر نعمت بزرگیه اون گنجی که تو دلت داری! امیدوارم روابط باامید حسابی خوب باشه و خوبتر هم بشه .. هر چند میدونم همه هنر پیشه های خدا هستند برای خوشحالی و پیشرفت تو .. و نقش اصلی فیلم خود تویی که ایشاللا همیشه خوش و پاینده باشی


  54. هيلا در 04/24/07 گفت :

    يک چيز ديگه : کی ميگه ام-اس هميشه باتوست؟؟؟ این عمر مسخره کوچیک اسمش همیشه هست؟؟ تازه .. تو همین عمر کوچیک احتمالش بسیار زیاده که درمانش پیدا بشه . چون بیماریهای خود ایمنی اینقدر زیادن که کشورهای مختلف خیلی هزینه میکنن زودتر راهی برای علاجشون پیدا کنن.


  55. الناز در 04/26/07 گفت :

    سلام ويولت عزيز
    امروز منهم موفق شدم وبلاگ درست کنم ولی نميدونم کجای پرشين وبلاگ جا گرفته
    ممنون ميشم اگه راهنماييم کنی
    در ضمن اگه می شه ايمل من رو در وبلاگت ننويس
    پيشاپيش ممنونم