روح آسماني

ديروز به دلايلي شرکت زودتر از موعد مقرر که ساعت 6 بعداز ظهر باشه تعطيل شد،اميد قرار بود بياد دنبالم هرچي بهش زنگ زدم که خبر بدم من زودتر دارم ميام بيرون يا تو زودتر از وقت بيا دنبالم يا اگه نمي توني من بيام پايين تر تو مسير سوارم کني،مرتب تلفنش راReject ميکرد شايد ده بار زنگ زدم ولي همش همين کار رو ميکرد ديگه خون داشت خونم رو ميخورد :angryبا خودم گفتم خوب اگه تو جلسه است دو ثانيه اين موبايل لعنتي را جواب بده ببينه من چه مرگمه اينقدر دِردِر زنگ ميزنم هيچي ديگه شرکت رو تعطيل کرديم و آمديم بيرون( يک چيزي رو هم اين وسط بگم الان پنج ماه که تقريبا هر روز اميد آمده دنبالم واسه همين شديدا تو راه رفتن تنبل شدم و ديگه اينکه از تنهايي راه رفتن وحشت دارم همش منتظرم با کله بخورم زمين خودم ميدونم اين خيلي بده ولي شدم نميشه بگم نيا دنبالم که اونم حيفه :regularموندم چيکار کنم حالا جديدا توفيق اجباري شده يک سري کلاسهاي اجباري براي اميد گذاشتن که ساعت بعضي هاشون با ساعت تعطيلي من تداخل داره در نتيجه نمي تونه بياد دنبالم و من مجبورم خودم برم ولي من پررو راه حل اين مشکل را پيدا کردم ساعت رفتنم رو با يکي از همکارها تنظيم ميکنم که ماشين داره و تقريبا منو تا دم خونه ميبره پس بازم زياد راه نميرم!!!:confused)
خلاصه آمدم بيرون و مستاصل واستادم که چيکار کنم برم هفت تير از اونجا زنگ بزنم بگم من اينجام؟ برم سر کوچه شرکت مثل همون شب کذايي سوار يک ماشين شخصي بشم که ديگه نخوام از رو پل عابر پياده رد شم؟دربست بگيرم؟همين جا کنار خيابون بشينم تا 6 بشه اميد بياد؟…هي پيش خودم دل دل ميکردم آخر تصميم گرفتم همون مسير هميشگي يعني رد شدن از روي پل هوايي رو برم با خودم گفتم حالا اميد هست بعدش ميخوام چه غلطي بکنم ؟خودم رو نبايد وابسته شخص کنم ،خودمم و خودم بايد برم آخرش که چي؟سر پل که رسيدم دوباره يک زنگ ديگه ميزنم يا جواب ميده يا نميده .
رفتم و سوار ماشين شدم از شانس بدم ماشينه دور نزد و مجبور شدم عرض خيابون رو طي کنم ديگه با سلام و صلوات رد شدم هر لحظه احساس ميکردم الان با مخ ميام پايين واستادم که زنگ بزنم به اميد ديدم با همون لبخند محوي که هميشه گوشه لباشه داره مياد طرفم.گفتم تو کجا بودي؟گفت ديدم داري از خيابون رد ميشي گفتم پس بدجنس تو که تو راه بودي چرا هي Reject ميکردي گفت مخصوصا که ناميد شي از اومدنم وقتي بياي پايين ببيني من واستادم :teethگفتم بابا من زود تعطيل شدم احتمال ديدنم 1%بود آخه اين ديگه چه سورپرايزيه گفت ديدي که همون 1% گرفت بهت گفتم که من آسمانيم و روحم هميشه با توست تو باور نمي کني بيا اينم نشونش يک ساعت قبل از قرار دستگيرت کردم!!!!
ويولت
توضيح آسماني:اميد عنصر وجوديش هوا ست و من خاکم تو يک کتابي خونده که اون موجود آسمانيه و تفکرات آسماني داره و با قوانين زميني زندگي نميکنه…بر عکس من که همه حساب کتابام زمينيه!!!:confused


دیدگاه ها خاموش