جهانگردي

ديروز يک وبلاگ جالب پيدا کردم که سه تا جوون ايراني دارن ماجرا سفر زمينيشون از اروپا به ايران را لحظه به لحظه گزارش ميکنن به نظر من که خيلي کار قشنگيه تو روزنامه شرق هم در موردشون نوشته.من يک خاله دارم که شوهرخارجي داره اونها هم بعد از بازنشسته شدن شوهر خاله ام شروع به سفر ميکنن و تقريبا بيشتر دنيا را گشتن از آفريقا بگير تا آمريکا يک ماشين کاروان دار دارن که به هر شهري رسيدن شهردار اون شهر با ماژيک مخصوص روي ماشين رو امضا کرده وقرار بود بعد از تمام شدن امضا ها ماشين رو به يونيسف تقديم کنند.تو مجلات مختلف اروپا و آمريکا بعنوان جهانگرد باهاشون مصاحبه شده و عکساشون رو چاپ کردن.
پارسال هم آمدند ايران و از اينجا رفتن پاکستان و بعد هند و نپال وقتي داشتن از ايران رد ميشدند رفتند بم و ارگ بم رو ديده بودند و موقع برگشتنشون(چون از همون مسير برگشتن) ديگه ارگ بمي وجود نداشته(بعد زلزله بود) اولش که آمده بودند ايران و يک دوهفته ايي تو ايران توقف داشتن شوهر خاله ام از رانندگي ايراني ها وحشت ميکرد ولي وقتي رفتن هند و پاکستان ميگفتند صد رحمت به تهران نمي دونين اونها چه وحشي هايين در طول سفرشون فيلم گرفته بودند نميدونم دقيقا تو هند بود يا پاکستان که مردم دور ماشين جمع شده بودن و عين اين نديد بديد ها نگاه ميکردن اين مدلي ها که صورت را ميچسبونن به شيشه دماغشون پخ ميشه!!واقعا خدا را شکر کردم که لااقل تو ايران به دنيا آمدم نه اون کشورها باز ايران سطح فرهنگي و معيشتيش يک دست تره فکر نکنم تو روستاهاي ما هم به چنين رفتارهايي برخورد بکنيم.
شوهر خاله ام ميگفت حالا شما خودتون متوجه نميشيد نمي بينيد چه خيابونها ي تميزي داريد جوبهاي تميز …و مردم با فرهنگ و مهربون.
اينم بگم از شهردار تهران و اصولا هيچ کدوم از شهردارهاي ايران امضا نگرفتن به خاله ام پيشنهاد دادم با يکي از مجلات که دوستم خبرنگارشه مصاحبه کنه که گفت بيکاري مي خواي واسه اينکه زن يک لادين شدم زندانيم کنن !!! اينم از آزادي عقيده در کشور گل و بلبل ما.:regular
ويولت


دیدگاه ها خاموش