به خال لبت ای دوست گرفتار شدم!!

چهارشنبه پيش جزو اون روزهايي بود که اميد نمي تونست بياد دنبالم خودم هم احساس ميکردم حالم خيلي بد نيست و مي تونم بدون اينکه آژانس بگيرم برم خونه،همون مسير هميشگي رو رفتم بعد از اينکه از رو پل عابر پياده رد شدم و رفتم تو اتوبان که ماشين بعدي رو سوار شم ديدم يک پليس اونجا وايستاده با خودم گفتم اگه ماشين ها بخاطر اين وانستادن ميرم مشکلم رو بهش ميگم که خودش برام ماشين بگيره تو همين فکر ها بودم که يک ماشين با شنيدن مسيرم ايستاد با طمانيه و آهسته به سمتش حرکت کردم و وقتي هم ميخواستم سوار شم براي اينکه به کارم سرعت بدم پام رو با دست بلند کردم و گذاشتم تو ماشين يک خانم ديگه هم به جز من سوار بود راننده هم يک پسر جوون و تا حدي خوشتيپ بود.سوار که شدم پسره يک نگاهي کرد گفت خانم من يک معذرت خواهي به شما بدهکارم با خنده پرسيدم چرا؟گفت من داشتم غر ميزدم که ببين چه آروم آروم راه مياد حالا پليس جريمه ام ميکنه بعد که داشتين سوار ميشدين ديدم پاتون مشکل داره خلاصه که ببخشيد.يک کم که جلوتر رفتيم اون يکي خانم پياده شد و ما دوتا تنها مونديم مسافر ديگه هم سوار نکرد و سر صحبت را باز کرد که من دانشجو تاتر هستم و توي مسيرم مسافر هم سوار ميکنم و…بعد مسير صحبت را به طرف من برگردوند گفت ميشه بپرسم پاتون چه مشکلي داره؟گفتم ام-اس دارم گفت اِ مگه ام-اس به مغز و چشم مربوط نميشه که گفتم نه و توضيح دادم بهش بعد گفت خانم شما که سني نداريد بايد متولد 57 يا 58 باشيد همانطور که داشتم تند تند خودم را باد ميزدم(يک بادبزن هميشه تو کيفمه عصاي دست تابستونامه) گفتم نه آقا من متولد 51 ام تازه اين بيماري بيماري جوون هاست از تو آينه شروع کرد به نگاه کردن گفت خانم دست انداختي منو اصلا بهتون نمياد اون خطوط ظريف صورتتون(نمي دونم چطوري اين دماغ گنده منو ظريف ديد ميگن عشق آدم رو کور و کر ميکنه!!!:tounge)اون ابروهاي پر و هلالي اون چين ظريف گوشه لباتون که نشونه خوش خنده بودنتونه بعد از يک مکث کوتاه گفت بخصوص اون خال ريزتون که من ديگه شاخ رو درآوردمGrinevil گفتم کدوم خال؟(فکر کردم شايد يک چيزي پرانده)گفت همون خال قشنگ بالاي لبتون ديگه داشتم از خنده منفجر ميشدم گفتم شما با عينک آفتابي چطور خال منو ديدي؟(امان از دست اين آقايون که وقتي قصد مخ زني دارن ديگه از هيچ کوششي فرو گذار نيستند)بعدش رفت تو فاز اينکه باهام دوست شه،خانم آدم با يک نگاه ميفهمه شما چقدر با اصالتين تو اين دوره زمانه کم پيدا ميشه (اينم بگم منو اکثرا با لفظ دخترم خطاب ميکرد!که بهش تذکر دادم من جاي مادرتم بگي مادرم مناسبتره!!!:teeth)خلاصه کلام که بيا دوست شيم گفتم آقا من نامزد دارم گفت به جون مادرم دروغ ميگي ممکنه دوست پسر داشته باشي ولي نامزد نداري گفتم چرا بهم نمياد نامزد داشته باشم؟چون ام-اس دارم کسي نميگيرتم؟گفت به مرگ مادرم اين آخرين فکريه که ممکنه بکنم نه بهتون نمياد نامزد داشته باشيد…خلاصه که مخ زنيش اِفاقه نکرد به مقصد که رسيديم گفت برسونمتون گفتم نه دست شما درد نکنه من همين جا پياده ميشم.
آقا اميد جونم خلاصه که اين کلاسات رو بخواي بري ويولتت را از راه بدر ميکنن از ما گفتن بود.:wink
ويولت
پيوست:آخه به نظر شما اين خال رو نبايد با ميکروسکوپ ديد؟ lab.jpg


نظرات شما


  1. ای اقا اميد کوشی که ببينی ويولت را بردن!بس که نازی کلی هواخواه و خاطرخواه داری ديگه Smile


  2. مهتاب در 04/03/07 گفت :

    حسابی چشم اميد رو دور ديدي ها ؛) چشم و دل اميد خان روشن ……….


  3. بانو در 04/03/07 گفت :

    ای بابا تو خيلی جوونی!!!به حرف اينا اصلا گوش نکن بعضی وقتا لازمه ادم احساس کنه غير از نامزدش بقيه هم ميخوانش!


  4. آدم در 04/03/07 گفت :

    سيرت زيبا با صورت زيبا که يجا جمع بشن همينه ديگه. ولی خوب معمولا خدا به هرکسی نميده. مگه اينکه خيالش جمع باشه.


  5. زهرا در 04/03/07 گفت :

    هی خوشگل خانوم
    ديگه از اين عکسا نذارياSmile
    نميگی دل دختر مردمو ميبرمSmileSmile


  6. ماهي دودي در 04/03/07 گفت :

    هه هه هه!!! بابا ايول!! ماجرای سيستمی بود!


  7. از بس ای مردا هيزن …. !!


  8. سلام . ماجراي باحالی براتون پيش اومد نکنه آقای راننده ميخواست تمرين تاتر کنه. در هر صورت شرمنده که خيلی وقته به اينجا سر نزدم. برای اينکه بازم بيام بهتون لينک ميدم خبر دار شم . موفق باشيد . راستی منو که يادتون هست؟


  9. Maneli در 04/03/07 گفت :

    Salam V. joonam.
    aval ke lheyli sharmande man inja kam be kam comment mizaram, vali hameye mataleb ro miam mikhoonam.
    dige inke in aghahe kheyli LOOOL bood, mordam az khande!!
    vali be Agha Omid tosieh mikonam, ye kami ajale kone babaaaaaaaaa, vaght migzare ha !!!!!!!


  10. سها در 04/03/07 گفت :

    نه جونم زياد هم ميکروسکوپ لازم نداره. Wink


  11. مهاب در 04/03/07 گفت :

    نمي دونم چرا وقتي بعضي از آقايون به واقعيات اشاره مي كنن، وزيبايي كسي رو اقرار مي كنن، بعضي از خانمها( دور از حضور دوستان)، انگ هيز بودن و چشم چراني و نظاير اينو به اش ميزنن؟؟؟ بنده خدا دانشجوي تئاتر چه گناهي كرده كه واقعيت و حرف دلش رو زده… اينا به خاطر رشته شون تشخيص درستي مي كنن… البته چشم اميد خان رو هم دور ديدن.
    هميشه شاد و خواستني باشيد


  12. آوان در 04/03/07 گفت :

    چطوری ديده من رفتم ذره بين آوردم ديدمشBig Smile)
    ميگن يه نگاه مرد= ۱۰ نگاه زن هستش!!! همينه!
    خیلی مواظب باشی هاBig Smile)


  13. سارا در 04/03/07 گفت :

    سلام ….کلی خنديدم ..عجب آدم های جالبی پيدا می شن آآآآ‌


  14. افتاده تر از سايه در 04/03/07 گفت :

    « آن سيه چرده که شيرينی عالم با اوست
    چشم ميگون لب خندان دل خرم با اوست
    گرچه شيرين دهنان پادشاهانند ولی
    اوسليمان زمان است که خاتم با اوست
    روی خوب است و کمال هنر و دامن پاک
    لاجرم همت پاکان دو عالم با اوست
    خال مشکين که بدان عارض گندم گون است
    سر آن دانه که شد رهزن آدم با اوست
    دلبرم عزم سفر کرد خدارا ياران
    چه کنم با دل مجروح که مرهم با اوست
    با که اين نکته توان گفت که آن سنگين دل
    کشت مارا و دم عيسی مريم با اوست
    حافظ از معتقدان است گرامی دارش
    زان که بخشايش بس روح مکرم با اوست ».
    شاد و پايدار باشی.


  15. شهرام در 04/03/07 گفت :

    کلی خنديدم. کارت درسته.
    بابا خب شايد می خواسته بگيرتت بابا!خال خاله ديگه چرا ايراد می گيری ؟شايد آينش ذره بينی بوده!
    شيمبل


  16. هاله در 04/03/07 گفت :

    سلام گلم. والله هر کی تو رو ببینه و هلاکت نشه یه چیزیش میشه. ماهی، گلی، خانومی و خوشگل. منکه یه تنه عاشگتم. مراقب خودت باش گل گلی خانم.


  17. هاله در 04/03/07 گفت :

    ببين سر از كجا در آوردم! از آشناييت خيلي خوشحالم. من ميميرم واسه آدمهاي مثبت. (بخصوص خانوماي مثبت!) خيلي از آشناييت خوشحالم. بازم ميام. ضمناً فكر ميكردم دورهء اينجور مخ زني ها گذشته. ميبينم كه دوستمون هنوز از روشهاي قديمي استفاده ميكنه! Big Smile)))


  18. ویولت جان! کدوم خال؟؟؟ عجب دقتی داشته این دانشجوی محترم!


  19. سلام خانومي…خوشحالم كه سر حالي.ميگم عزيز نترسيدي با اين عكس اسلام در خطر باشه؟!!!


  20. عاطفه در 04/03/07 گفت :

    سلام ویولت جون
    جایی سراغ داری از این خالها بفروشن؟، شاید فرجی برای دیگر دوستانت باشه. قربانت


  21. آرتی در 04/03/07 گفت :

    سلام، من كه خال نديدم اگه يه تمام رخ بزاري شايد ببينم (دروغ هم نميگم)
    Big Smile


  22. شهره در 04/03/07 گفت :

    سلام عزيز اولا كه خال بالاي لبت رو اگر كسي بخوادببينه خوب ميبينه. دوما از اين مردهاي ايراني خوشم مياد كه رسم و راهش رو بلدن….حالا اسمش رو هر چي ميخواي بذار. وقتي توي خارج زندگي ميكني ميبيني كه مرداي خودمون يه چيز ديگن. البته اونايي كه مردن و با معرفت. بعدش هم اميدخان بايد خوشحال باشه كه تو اينجوري موردتوجه هستي مگه بده…ميبوسمت عزيزم . مواظب خودت باش.


  23. فرنو در 04/04/07 گفت :

    مگه حلقه نامزدی دستتون نبود؟ اگر دستتون بوده که اون آقا با اون دقتش بايد می‌ديده!


  24. فندق در 04/04/07 گفت :

    سلام
    ميکروسکوپ که چه عرض کنم شايد از نوع الکترونيش باشه بشه يک چيزی ديد. Smile


  25. تيلا در 04/04/07 گفت :

    ويولت حان من هم به خال لبت گرفتارشدم. بابا بيچاره حق داشت من هم بود گير سه چهار پيچ ميدادم ول نمی کردم. تعريف اين خال لب شما و جمالت شما را خيلی شنيده بود ولی شنيدن کی بود مانند ديدن. که دين فرق دارد با شنيدن.خوش به حالم شد که دیدم این خانم گل رامیبوسمت خوشگل خانم


  26. مهدی محمدی در 04/05/07 گفت :

    خيلی سايت جالبيه ممنونم
    با اين همه حال يه چيزهايی
    کم داره


  27. somaye در 04/15/07 گفت :

    salam
    majaraye jalebi bood.movafagh bashid.
    bye