چی بگم؟!

اصلا نمي تونم افکارم را جمع و جور کنم و حس نوشتن درم مرده صبح کامنت هاتون را خوندم و همينطور چند تا ايميل که برام آمده بود ديروز هم يک بحث کوچولو با اميد داشتيم که طبق معمول که باهام بحث نميکنه و منو در حسرت يک دعواي حسابي ميگذاره و با جمله حق کاملا با توست خلع سلاحم ميکنه نمي دونم کتاب بازي ها رو خونديد يا نه؟ يک کتاب روانشناسيه در مورد اينکه دو طرف همديگر را وارد بازي هاي احساسي ميکنن و طرفي که بالغه از لحاظ عقلي نبايد وارد اين بازي بشه چون دورو تسلسلي بيشتر نيست بدون اينکه به نتيجه منطقي برسيم حالا حکايت من و اميد ست من سعي ميکنم رو نقاط حساس اون دست بگذارم و عصبانيتش را تحريک کنم که اون هم به صدا در بياد و تو دعوا اگه دلخوري ازش دارم بهش بگم(من دلخوري از زمين و زمان ميبافم زياد تعجب نکنيد!)ولي اصلا وارد بازي که من راه ميندازم نميشه و با جمله حق با توست جلوي تمام حمله هاي منو ميگيره و بور شده به جا ميمونم.
تمام اظهار نظر هاي شما رو قبول دارم ولي من نمي تونم پاسخگو باشم چون تو مغز و افکار اميد نيستم فقط ميتونم بگم همانطور که قبلا هم نوشتم بارها و بارها تو همچين موقعيتي قرار گرفتم که بخاطر مريضيم کنار گذاشته بشم اينبار هم ممکنه مثل هميشه باشه ولي حالا يک کم روغن داغ احساسيش زياد شده باشه نميدونم ولي مهم نيست فکر کنم اينقدر قدرتش را داشته باشم(عاجزانه از خدا ميخوام که اگه ندارم بهم بده هنوز وقت هست) که اگه اينم مثل بقيه باشه با قدرت تمام بگم به يه ورم(با عرض معذرت يکم قاطي کردم) و برم دنبال زندگيم تا حالا که بهم بد نگذشته اميدوارم اين چند صباح مونده را هم به بهترين نحو بگذرونم.
ولي مطمئنم چون بهش اعتقاد کامل دارم بهترين فرد در بهترين زمان براي گذران باقي عمرم پيش روم قرار ميگيره مطمئنم شما هم برام دعا کنيد.
ويولت
براي اينکه خيلي هم منفي ننوشته باشم اينو مينويسم چهارشنبه بعد از ظهر که آمد دنبالم رفتيم فشم جاتون خالي بخاطر هوا و مناظر موقع برگشت هم رفتيم آش رشته و سوپ جو و دل و جيگر خورديم .پنج شنبه صبح هم رفتيم فيلم کما که به نظر من به يکبار ديدنش ميرزه.فردا اگه حالش بود با شرح و بسط مينويسمش.


نظرات شما


  1. مهاب در 04/01/05 گفت :

    سلام… فعلاً اينو ياد آوري كنم؛ گفته بودي در حال مطالعه كتاب « دستان شفا بخش» هستي، چه خبر؟ تا بعدي رو بگم


  2. مهاب در 04/01/05 گفت :

    چيزي كه ميگي، نداشتن حرف، يا مردن «حس نوشتن»، برام غير منتظره هست، مگه بايد همش بحث و جدل كني؟ توافق فكري كه خيلي خوبه،اگه واقعاً از اميد يا هركس ديگري دلخوري داري، با دليل و علتش، ميتوني راحت مطرح كني تا رفع بشه، مگه اينكه آزار داشته باشي، تا اينكه با يكي دعوا كني… فكر ميكنم اميد زرنگ تر از اين حرفا باشه كه وارد بازيهاي ساختگي بشه كه خودش در اون نقش ليدري نداشته باشه، به عبارتي شايد از جنگ زرگري خوشش نياد، دعواهاي صوري سياسي كه شب و روز به خورد مردم ميدن‌Frown ؛ اميد من ميگه: حتي در دوست داشتن عاشقانه هم نبايد افراط و تفريط كرد، تا به وابستگي افراطي دچار بـِشيم، من بعيد ميدونم با دانايي و آگاهي كه داري خودت را اسير كني….
    اميدوارم همگي، و تو و اميدت نيز، به خواسته ها و نيازهاي واقعيمان برسيم، حال را درياب و به قول دوستان در دَدَرها مواظب پر خوري و اضافه وزن و… باش. ضمناً انگار هنوز مطالعه و انجام تمرينها و نتايج حاصله، كتابي رو كه گفته بودي رو هنوز شروع نكردي؟
    توانمندي و اشاعه انرژي ات، هرگز مستهلك مـَباد


  3. سها در 04/01/05 گفت :

    هميشه دعا ميکنم خدا قدرت تحمل همچين موقعيتی رو به من بده.. من هم از لحاظ روحی همچين وضعيتی دارم و فقط دعا ميکنم که قدرت تحمل پايانش رو داشته باشم.. راستی خيلی ممنون بابت لينک. فعلا


  4. ويولت جان اين خيلی خوبه که توانايی صحبت کردن و به طور منطقی مشکلی را حل کردن را داريد.دعوا و جنگ و جدل مال کسانيست که منطق گفت و گو را بلد نيستند.


  5. سارا در 04/01/05 گفت :

    قدر اين اميد رو بدون ….اينقدر اذيتش نکن عزيزم ..مشخصات اون کتابی رو که نام بردی رو هم اگه ممکنه کامل تر بگو …


  6. آوان در 04/01/05 گفت :

    عزيزم يه راهی پيدا کن توی دوستی دلخوريهات رو بگو که فضای دعوا نخواهی من هميشه با اين جمله که ببين دلم گرفته يه کم دلخورم می خوام بگم بهت… شروع می کنم تو هم می تونی جمله بهتری پيدا کنی (به من هم ياد بده) بگو تو هوای آفتابی بذار يه کم باد و طوفان بياد بعد می بينی آفتابش چه لذت بخش تر ميشه! اگه هم نشد که تازه دعوايی که خواستی می شه!!!


  7. روزبه در 04/01/05 گفت :

    با حرفات موافقم…دعا هم که محتاجيم عزيز…روزبه


  8. افتاده تر از سايه در 04/01/05 گفت :

    سلام به ويولت عزيزم
    ۱- اينقدر بددل نباش عزيزم. ممکنه تو تجربه های تلخی داشته باشی ولی از چيزايی که نوشتی بنظر مياد که اميد يه تفاوت اساسی با قبليا داشته باشه.نظر خودت چیه؟( چشمک ) به هرحال « هرچه پيش آيد خوش آيد ».
    ۲- به آس و پاس عزيز:
    من يه ايميل روز سه شنبه گذشته برات فرستادم. چرا جوابمو نميدی ؟ نکنه از حرفام دلخورشدی عزيز؟ منتظرنامه ات هستم.
    موفق وپيروز باشيد.


  9. محسن در 04/01/05 گفت :

    کاملا قابل درکه. فقط بايد صبر کنی تا يه گشايش فکری حاصل بشه. من که به صدقه خيلی معتقدم. يه نذر بکن – خالصانه و ترجيحا مفيد – که خدا گره از کار فروبسته‌تان بگشايد.
    در ضمن اين بلاگرولر خرابه؟ يا من بلد نيستم استفاده کنم؟


  10. محسن در 04/01/05 گفت :

    کاملا قابل درکه. فقط بايد صبر کنی تا يه گشايش فکری حاصل بشه. من که به صدقه خيلی معتقدم. يه نذر بکن – خالصانه و ترجيحا مفيد – که خدا گره از کار فروبسته‌تان بگشايد.
    در ضمن اين بلاگرولر خرابه؟ يا من بلد نيستم استفاده کنم؟


  11. ويولت در 04/01/05 گفت :

    به افتاده تر از سايه عزيزم:
    مرسی از حس مثبتت ميدونم تقصير خودمه دو روزه بدجوری منفی شدم تمام تلاشم را دارم ميکنم که برگردم رو مود عاديم اميدوارم موفق شم.
    عزيز دلم فکر کنم آی-دی آس و پاس هک شده اگه ميخوای آدرس جديدش را برات ايميل کنم با ظرفيت تر از اين حرفاست که بهش بر بخوره .
    از توی نازنينم اگه امروز کامنت نداشتم ايميل ميزدم بهت کمی نگران اون مشکلی شدم که برام نوشته بودی.


  12. افتاده تر از سايه در 04/01/05 گفت :

    سلام مجدد به ويولت عزيزم
    اگه آی-دی جديد آس وپاس رو برام ايميل کنی ممنون ميشم.
    مرسی وخدانگهدار.


  13. روبي در 04/01/05 گفت :

    ..عجب خوشگذرونی بازاريه….يه کم تفريحات بدم خدمتتون


  14. سلام. مثل اينكه خيلي عقبم. بايد كلي بخونم تا آپديت بشم….


  15. سلام خانومی…نبينم گرفته باشی؟ عزيزم لازم نيست انقدر به اين مسئله فکر کنی..بزار همه چيز به روال طبيعی خودش پيش بره.از زندگيت لذت ببر و به نظر من اگه اميدت نوشته هات رو بخونه بيشتر با روحيه شما و مسائلی که توی ذهنت می گذره آشنا ميشه.باور کن پشيمون نميشی… ايام به کام.


  16. گیسو در 04/01/05 گفت :

    سلام ويولت عزيز
    امیدوارم هیچوقت غمگین نباشی .ولی این حالت فکر کنم در طول یک ماه برای همه ما خانم ها پیش میاد و بعد بر طرف میشه.
    شاید به خاطر تغییرات هورمونیه.زیاد خودتو ناراحت نکن .تو برای من الگوی روحیه شاد و خوبی.شاد و سر زنده باشی همیشه عزیزم .


  17. گیسو در 04/01/05 گفت :

    راستی آشپزی چطور پيش ميره؟ برامون بگو.


  18. مرده ديگه .. خوشم مياد ازش يه جورايی شبيه خودمه Big Smile
    البته يادت باشه يه دفه ميبينی حوصلش سر مياد بعد ديگه با هيچ آبی نميشه آتيشو خاموش کرد
    حالا از ما گفتنSmile


  19. صبا در 04/01/05 گفت :

    بی خيال . امروز اونقدر برای من گند بود که نگو . حسابی هم حرص خوردم ( خاک به کله ام ). در جع اين همه آدم بزرگ منه کوچکولو چی بگم ؟ فقط يه اژيدمی هايی هست که در انسانها می چرخه دو روز خوش و دو روز ديگه نحس.
    خيلی خيلی سعی ميکم دعا کنم ( فقط اين يه بار خدا به حرفم گوش کن)
    خیلی دوستت دارم ویلت جون . بوس


  20. آس و پاس در 04/01/05 گفت :

    سلام
    معلومه که امید هم اون کتابو خونده…
    همونطوری که خودت گفتی و توی اون کتاب نوشته اگه کسی که وارد این بازی نشه مشخصه که نشونه چیه…
    اگه میخواهی امتحانش کنی بهتره که غیر مستیم باشه نه اینکه دقیقآ روی نقاط حساس دست بذاری…
    تو رو خدا تو دیگه اینجوری فکر نکن…تو خیلی بهتر از هر کس دیگه ای می دونی که امید همچین آدمی نیست(من اینجوری احساس می کنم)…
    باور کن اگه خودت این فکر رو نکنی کسی (در مورد امید با اطمینان میگم)اینطور فکر نمی کنه…
    من از حرفها و نظرات امید اینجور برداشت کردم حالا تو که باهاشی مسلمآ بهتر از من می دونی…
    لحظات قشنگتو با این فکرهای بیهوده تلخ نکن…
    ان شاءا…که همیشه شاد باشید…
    در مورد ای میلم…
    دوست عزیز,افتده تر از سایه
    خیلی عذر میخوام بد موقعی میل و وبلاگ من هک شد…سوری..
    ویولت عزیزاز اینکه آدی جدید منو دادی …مرسی
    آره راست میگه من پوست کلفت تر از این حرفهام که به این زودی دلخور بشم…بعدشم چیزی نگفتید که من بخاطرش ناراحت بشم…عزیزی…
    در مورد اون حرفها خم همونطوری که گفتم من جرءات این کار رو ندارم…فقط می تونم آرزو کنمش…


  21. ماهي دودي در 04/01/05 گفت :

    به به سلام عليکم!!!!!!! اينجا همه که آشنان!!!! يه سری بزن به من شايد آشنا شديم ما هم


  22. ماهي دودي در 04/01/05 گفت :

    به به سلام عليکم!!!!!!! اينجا همه که آشنان!!!! يه سری بزن به من شايد آشنا شديم ما هم


  23. negar در 04/01/05 گفت :

    ajab webloge bahali dary , koli khosham oomad , to ham bia ba webloge man bebin khoshet miad!!!!!1


  24. عاطفه در 04/01/05 گفت :

    سلام
    از آشنایی با شما بسیار خوشحالم.به نظر من داشتن یک دوست خوب از نداشتنش خیلی بهتره،حتی اگر موقتی باشه و یا بنظر برسه که احساسات آدم با نبودش جریحه دار میشه، پس از حال لذت ببر


  25. زوربا در 04/02/05 گفت :

    سلام ويولت جان و ممنون از لطفت…راستی از قرار روز بيست و چهارم بچه ها خبر داری؟..ميايی؟..پارم پرديسان هست…../.. در مورد نوشته ات هم بايد عرض کنم که توی همه روابط ما ادمها به نوعی دلبستگی و دلزدگيهايی پيرامونمون هست که نميتونيم از اونها دور بشيم…برای همين اميدوارم که خوشيهات پايدار باشه و دلزدگيهات زود از يادت بره…پايدار باشی


  26. زهرا در 04/19/05 گفت :

    سلام
    مي خواستم اگه مي شه يه دكتر
    خوب به من معرفي كنيد


  27. زهرا در 04/19/05 گفت :

    سلام
    مي خواستم اگه مي شه يه دكتر
    خوب به من معرفي كنيد


  28. همه شما قاطيد در 04/17/07 گفت :

    قاطيد ديگه