امید ، عشق وخیانت 2 !!!!

ولي بالاخره زماني فرا ميرسه كه پرده ها مي افته و « خود واقعي » ما آشكار ميشه و بقول معروف « قضيه لو ميره »Shockmg. درست همينجاست كه ما متهم به خيانت ميشيمAngry
« اول به وفا مي وصــــالم درداد
چون مست شدم جام جفا را سرداد
پر آب دوديده و پرازآتش دل
خاك ره او شـــــدم ، به بادم برداد »
حال بايد از دو منظر به مسئله نگاه كرد :
1- شخص خائن ( لو رفته :whatchutalkingabout!!!)
2- شخص خيانت ديده ( شايد بنوبة خود خائن ولي هنوز لو نرفته :wink!!!!!!! )
از ديد شخص اول ( اگر متنبه شده باشه و طلب عفو داشته باشه :cry):
« دارم اميد عاطفتي از جناب دوست
كردم خيـــــــــــــانتي و اميدم به عفو اوست
دائم كه بگذرد ز سرجرم من كه او
گرچه پري وش است وليكن فرشته خوست »
( درمورد كسي كه متنبه نيست چيزي نمي گويم :embaressed).
از ديد شخص دوم:
الف ) حس كينه و انتقامجويي ومقابله به مثل در شخص ايجاد مي شود Angry
« يار اگر رفت و حق صحبت ديرين نشناخت
حاش لله كه روم من زپي يار دگر »
ب ) حس بخشش و عفو وگذشت ( كه فقط در عشاق واقعي ايجاد مي شود :regular) :
« اگر به مذهب تو خون عاشق است مباح
صلاح ما همه آن است كان توراست صلاح »
يا :
« گنه كاري گنه كرد و ز كردارش پشيمان شد
گنه كار را نبخشـــــيدن ستم باشـــد »
يا :
« درخت دوستي بنشان كه كام دل ببار آرد
نهال دشمني بركن كه رنج بيشمار آرد »
يا :
« بادل خونين لب خندان بياور همچو جام
ني گرت زخمي رسد آئي چو چنگ اندر خروش »
ودرعين حال در جستجوي ريشه وعلت مسئله :
« آن ترك پري چهر كه دوش از بر ما رفت
آيا چه خطا ديد كه از راه خطا رفت ؟ »
اين جملة سقراط هم شنيدنيه كه :
« اغماض نشانة بلندي فكر و انتقام نمايندة رذالت و معرف كوچكي فكر است ».
ج ) حس بخشش ولي ترك معشوق :embaressed:
« از تو بگذشتم وبگذاشتمت با دگران
رفتم از كوي تو ، ليكن عقب سر نگران »
( استاد شهريار)
بايد بگم كه من شخصا با گزينة ( ب ) موافقت بيشتري دارم.
ولي بايد اذعان كرد كه هيچكدوم از ما معصوم نيستيم ، حال بعضي خوش شانس تر ، و بعضي بد شانس تر. خيانت بعضي برملا ميشه Shockmgو شيطنت برخي پنهان مي مونه :wink.
« گر حكم شود كه مست گيرند
درشهر هر آنكه هست گيرند »
يا :
« گويند مرا كه دوزخــــي باشد پست
قوليست خلاف ، دل در آن نتوان بست
گر عاشق و ميخواره به دوزخ باشند
فردا بيني بهشـــت چـــــون كف دست »
نكتة مهم اينه كه هيچكدوم از ما اون چيزي نيستيم كه بنظر ميا ييم ( هركس خلاف اينو ادعا مي كنه بگه :wink!!!).
« محروم اگر شدم ز سر كوي او چه شد
از گلشن زمانه كه بوي وفا شنيد ؟ »
يا :
« در اين زمانه رفيقي كه خالي از خلل است
صراحي مي ناب و سفينة غزل است »
به همين دليل هم در جاي جاي اشعار حافظ از « خيانت يار » به اشكال مختلف گله شده:
« مجمع خوبي ولطف است عذار همچو مهش
ليكنش مهر و وفا نيست ، خدايا بدهش »
يا :
« ياد باد آنكه نهانت نظري با ما بود
رقم مهر تو بر چهرة ما پيدا بود »
يا :
« من پير سال و ماه نيم ، يار بي وفاست
بر من چو عمر مي گذرد ، پير از آن شدم »
يا :
« پيش از اينت بيش از اين انديشة عشاق بود
مهر ورزي تو با ما شهرة آفاق بود »
يا :
« برگير شــــــــراب طرب انگيز وبيا
پنهان !!! زرقيب ســفله بستيز و بيا
مشنو سخن خصم كه بنشين و مرو
بشنو ز من اين نكته كه برخيز وبيا »
…. و چه زيباست اگه ما جرات و جسارت بيان خواسته هاي قلبي خودمون رو داشته باشيم و جامة ريا از تن بدر كنيم و « جانماز آب نكشيم » Wink
« من دوســــتدار روي خوش و موي دلكشم
مدهوش چشم مست و مي صاف بي غشم
من آدم بهشــــتي ام ، اما در اين ســــــــفر
حالي اســـير عشــــق جــوانان مهوشــــــم
از بس كه چشم مست در اين شهر ديده ام
حقا كه مي نمي خورم اكنون وسر خوشم
شهريست پركرشمه ، حوران ز شش جهت
چيزيم نيست ، ورنه خريدار هر ششم »
يا :
« حاش لله كه ني ام معتقــد طاعت خويش
اينقدر هست كه گه گه قدحي مي نوشم
پدرم روضة رضوان به دو گندم بفروخت
من چرا ملك جهــــــان به جوي نفروشم
خرقه پوشي من از غايت دينداري نيست
پرده اي بر صــــــــد عيب نهان مي پوشم »
شايد اينطور، خيانت در ساية صداقت رنگ ببازه. به هر حال اين نظرشخصي من در مورد دو مفهوم « عشق » و » خيانت » بود كه ملهم از ادبيات غني زبان فارسيه . اگه عيب وايرادي هم به اون واردباشه ، به برداشت نادرست من از اين منابع ارزشمند مربوط ميشه :embaressed:
« فرياد كز توهم ، نامحرم حضـــــــــوريم
خفاش بي نصيبيم ، ظلمت شناس نوريم
ما را نميتوان يافت بيرون از اين دو عبرت
يا ناقص الكماليم ، يا كامل القصـــوريم »
:regular


نظرات شما


  1. علی در 04/30/03 گفت :

    خوندم خيلي جالب بود
    اميدوارم که اميد بهت وفادار بمونه و بدونه که نبايد به شما بيوفايی کنه
    ارزوی ادواجتون را دارم


  2. افتاده ترازسايه در 04/30/03 گفت :

    سلام به ويولت عزيزم
    نظرات اميد عزيزت رو خوندم .عالی بود و خيلی به دلم نشست. اگه ايرادی نداشته باشه می خواستم رشته تحصيلی و ميزان تحصيلات اميد رو بدونم . به هر حال با نظراتش ۱۰۰ درصد موافقم وفکر ميکنم که ديگه نيازی به ارسال نظرات تکميلی من نباشه چون اميد عزيز خيلی جامع وخوب ومستند مطالب رو تشريح کرده.بقول حافظ شيرازی:
    « ای مگس عرصه سيمرغ نه جولانگه توست
    عرض خود ميبری و زحمت ما می داری».
    منتظر شروع يه بحث جديد می مونم.
    موفق وپيروز باشيد.


  3. هاله در 04/30/03 گفت :

    سلام گل گلی خانم. مو که سوادم قد نميده (با لهجه صمد) – فقط اينو ميدونم که وقتی عشق واقعی به سراغت مياد خودت ميدونی … ميفهمی … حسش ميکنی تو تار و پودت. ميفهمی که خود خودشه … که اين که اومده تو زندگيت قراره بمونه تا آخر. آخ الان گريه ام ميگيره. دلم بدجوری واسه نفسم تنگ شده. Frown


  4. آورا در 04/30/03 گفت :

    آقا کاملا نظر موافق دارم. چقدر امروز بنده دز ادبیات فارسیم رفت بالا. میشه از این امید خان بپرسید چه جوری اینهم شعر را حفظه؟


  5. سلام و مبارکه ايشالا…. اينهمه شعر و غزل خونی بيدليل نبود Big Smile))))


  6. اميرحسين در 04/30/03 گفت :

    سلام وبلاگ جالبی داری


  7. صبا در 04/30/03 گفت :

    دست اميد با اين نوشته ها درد نکنه . دقيقا دغدغه من تا دو سال قبل من بود ….دغدغه عمرم تا اون موقع . اقرار ميکنم الان خيلی خيلی از اونی که اون زمانها بودم دورم و خيلی بد هستم ( اون چيزی که تو بلاگ مينويسم
    و نشانه بدی منه . د ي و ونگی و م س خ ره بازی منه نه بدی) من با اونی که در ظاهر نشون ميدم خيلی فرق دارم . بد جور ساده تر هستم


  8. پدرام در 04/31/03 گفت :

    من طبق معمول شرمنده که دير اومدم گرچه مهم هم نيست.ولی من تو اين مباحث دخالت نميکنم فقط ميخونم!


  9. سلام …من برای اولين باره اينجا می يام …. اميدوارم از خوانندگان هميشگی شما بشم


  10. شواليه در 04/31/03 گفت :

    سلام…عكسا لعمل مردها و زنها در مقابل خيانت متفاوته..زنها بيشتر تمايل به بخشش و ادامه زندگي دارند ولي مردهاتمايل به قطع ارتباط ولي به نظر من گاهي حتي فردي كه مورد خيانت قرار گرفته نيز مقصر مي باشد


  11. مهاب در 04/31/03 گفت :

    سلام گرمم به دلاي پر مهر تو و اميدت،… منهم همانند دوستان عزيز، با نظريات اميد جان كاملاً موافقم… و خيلي احساس غرور مي كنم از داشتن هموطن پزشكي كه با قلبي سرشار از مهر و محبت، اميد آفرين ويولت عزيز، و اگر توفيقي باشد، سايرين از هم ميهنان محرومم خواهد بود. عزيز دل، نظرت رو جلب مي كنم به وضعيت 3 گانه شخص خيانت ديده از نظر اميد؛… كه او نيز موافق بند ب هست، و تو (ويولت) قبلاً نظر موافقت را با بند الف اقرار كرده بودي؛) … انتقام و مقابله به مثل، چيز بديه، حتي اگه ضروري باشه… قريب به يقين در نظرات قبلي ات تجديد نظر كرده اي، و اگه بنويسي بد نيست. به شخصه از نظرات اميد، بينهايت استفاده كردم، و حتماً به اميد خود نيز كه دانش آموخته ادبيات فارسي، و نقاشي هنرمند هست، خواهم خواند، و از شما خواهم گفت برايش…
    … و يه توضيح: در قسمت اول نظريات اميد، من فكر ميكنم، ايشون با وضعيت رهبري بجاي رهرويي، و مرشدي بجاي مريدي موافق بودند. من هيچ انساني را برتر از ديگري نمي دانم مگه به علم و تقواي باطن… چرا كه، هركس علمش بيش، تواضع و كرامتش نيز بيشتر خواهد بود…با مدعيان رهبري و مرشدي، بخصوص اگه با مفاهيم ايدئولوژيكي هم توجيه شود، موافق نيستم. به قولي: گر علم تو با عمل برابر گردد / كار دو جهان زين دو مُيسّر گردد / مغرور مشو به خود، كه خواندي ورقي / بر حذر باش كه روزي ورق بر گردد.
    … نظريات اميد جان خيلي سبكبالم كرد. انرژي زيادي كسب كردم.از اينكه به موقع مطالب و هديه ام نرسيد، شرمنده ام،مشكل از طرف من بود كه بيش از حق سرويسم حجم داشته، با پوزش، مجدداً فرستادم. آرزوي شادي و توفيقتان دارم.


  12. مهاب در 04/31/03 گفت :

    سلام گرمم به دلاي پر مهر تو و اميدت،… منهم همانند دوستان عزيز، با نظريات اميد جان كاملاً موافقم… و خيلي احساس غرور مي كنم از داشتن هموطن پزشكي كه با قلبي سرشار از مهر و محبت، اميد آفرين ويولت عزيز، و اگر توفيقي باشد، سايرين از هم ميهنان محرومم خواهد بود. عزيز دل، نظرت رو جلب مي كنم به وضعيت 3 گانه شخص خيانت ديده از نظر اميد؛… كه او نيز موافق بند ب هست، و تو (ويولت) قبلاً نظر موافقت را با بند الف اقرار كرده بودي؛) … انتقام و مقابله به مثل، چيز بديه، حتي اگه ضروري باشه… قريب به يقين در نظرات قبلي ات تجديد نظر كرده اي، و اگه بنويسي بد نيست. به شخصه از نظرات اميد، بينهايت استفاده كردم، و حتماً به اميد خود نيز كه دانش آموخته ادبيات فارسي، و نقاشي هنرمند هست، خواهم خواند، و از شما خواهم گفت برايش…
    … و يه توضيح: در قسمت اول نظريات اميد، من فكر ميكنم، ايشون با وضعيت رهبري بجاي رهرويي، و مرشدي بجاي مريدي موافق بودند. من هيچ انساني را برتر از ديگري نمي دانم مگه به علم و تقواي باطن… چرا كه، هركس علمش بيش، تواضع و كرامتش نيز بيشتر خواهد بود…با مدعيان رهبري و مرشدي، بخصوص اگه با مفاهيم ايدئولوژيكي هم توجيه شود، موافق نيستم. به قولي: گر علم تو با عمل برابر گردد / كار دو جهان زين دو مُيسّر گردد / مغرور مشو به خود، كه خواندي ورقي / بر حذر باش كه روزي ورق بر گردد.
    … نظريات اميد جان خيلي سبكبالم كرد. انرژي زيادي كسب كردم.از اينكه به موقع مطالب و هديه ام نرسيد، شرمنده ام،مشكل از طرف من بود كه بيش از حق سرويسم حجم داشته، با پوزش، مجدداً فرستادم. آرزوي شادي و توفيقتان دارم.


  13. سعيد در 04/31/03 گفت :

    اول فکر کردم اشتباهی اومدم وبلاگ رو Big Smile چقدر شبيه کلاس ادبيات بود اين نوشتت Big Smile بعدشم ما که زير ۱۸ ايم اين چيزا حاليمون نميشهBig Smile


  14. بابا عاشقققققققققققققققققق


  15. آس وپاس در 04/01/04 گفت :

    سلام
    فکر نمی کردم منظور شما این باشه…خیلی ایهام جالبی بود ومطالبی جالبتر…
    اولآ به امید عزیز تبریک میگم واقعآ یه ایده آلیسته…
    خیلی بهش غبطه میخورم…
    خیلی خوب ازشعر برای بیان عقایدش استفاده می کنه)اگه اشتباه نکنم ادبیات میخونید نه؟(
    چرا در مورد کسی که متنبه نیست چيزي نمي گی…
    من یه چیزی میگم اما می دونم به پای مطالب شما نمی رسه)ببخشیدا(
    تا چند فریب خلق با نام مسلمانی…
    سر بر سجده می خوردن پنهانی…
    شما گفتید با بخشش و عفو وگذشت ( كه فقط در عشاق واقعي ايجاد مي شه(موافقی درسته.
    میخوام بدونم فقط موافقی یا اینکه بهش اعتقاد داری …
    بهتر بخوام بگم ؛اگه تو اون شرایط قرار بگیری واقعآ همین کار رو می کن؟
    واینکه شما یه عشق واقعی رو فقط یه عشق دائمی می دونید؟…
    ممکنه ما عاشق یکی بشیم اما تا آخر عمر نفهمیم که معشوق واقعی ما نبوده…
    باید بگم اینا فقط سوالهایی بود که برام پیش اومده بود ومی دونم ممکنه اشتباه کرده باشم…
    باز هم میگم که محشر بود…


  16. فندق در 04/02/04 گفت :

    سلام سلام سلام سلام
    من از سفر ۴۰۰۰ کیلومتری برگشتم. اميدوارم که تعطيلات به همگی خوش گذشته باشه.خوب خوب ميبينم که بازم عشق و خيانت.
    پس اول بخونم دوباره ميام.
    فندق


  17. هيلا در 04/02/04 گفت :

    سلام (: منم نیم ساعته از شمال اومدم و تند تند يه چيزايی برای رفع کنجکاوی خوندم ! هي هی .. برم يک ماکارونی سر هم بندی بپزم ِ بعد بيام سر فرصت بخونم .


  18. هيلا در 04/03/04 گفت :

    با سلام مجدد : نوشتهای خيلی قشنگت رو خوندم (: و باهات موافقم.. میدونی ..حالا بررسی موضوع از دید یک باغبون باشی: بنظرم در رابطه بین دو نفر اولش یک عشقی بوجود میاد که تو اگر بخوای هم نمیتونی اونو از دلت بیرون کنی (و خیانت کنی) . این مثل یک دونه گياه ميمونه که خودش در آغاز مواد غذايی خودش رو تامين ميکنه.. اما بعد از اينکه ذخيره غذايی دونه تموم شد، این گیاه احتیاج به مراقبت و نگهداری داره. باید بهش نور و آب و خاک برسه: نور محبت ، صداقتی مثل آب زلال و خاک‌ (نمیدونم خاک رو به چی تشبیه کنم ! کم آوردم <Smile خلاصه دو طرف بايد برای حفظ رابطه زحمت بکشن و در ازای این زحمت ميتونن از نعمت درخت تنومندی که به بار آوردن استفاده کنن ..


  19. روبي در 04/03/04 گفت :

    …بابا اين مهندسه دکتره….يا شاعر ..پوز هر چی شاعر و شعرو زده…..


  20. نسترن در 04/04/04 گفت :

    سلام وب لاگ قشنگی داری موفق باشی راستی اون قسمت مربوط به انرژی درمانی رو خوندم اميدوارم به نتيجه رسيده باشی من هم مشکلی دارم می تونی به من کمک کنی اگه ممکنه برام شماره تلفن اون کسانی رو که تونستن کمکت کنن رو دراختيار من هم قرار بده.منتظرم.