خيانت

شب عاشورا دو تا از دوستانم آمدن دنبالم که بريم بيرون يک دوري بزنيم و سينه زني تماشا کنيم تا برسيم به مقصد بحث بر سر اين بود که اگه ناغافل بفهمند شوهرانشون بهشون خيانت کردن چيکار ميکنن(شوهرانشون هم تو ماشين بودن و بحث را يکي از اونها پيش کشيد حتما داشته خانمش را آماده شنيدن حقايق ميکرده:wink!!!)
هر کسي چيزي ميگفت و من فقط شنونده بودم نمي دونم چرا حال و انگيزه وارد شدن به بحث را نداشتم يکي از خانمها ميگفت اگه عاشق شده باشه بحثي ست جدا چون عشق بدون اينکه بفهمي مياد سراغت و تقصير غير قابل بخششي گردن همسر نيست و ميگفت بهش وقت ميدم تا برگرده اگه هوسبازي باشه که ميگذارم ميرم اون يکي دوستم که تحت هر شرايطي براش قضيه غير قابل هضم بود و نمي تونست بپذيره.
حالا ميخوام اين بحث را اينجا شروع کنم چهارشنبه هم پستش ميکنم که وقت فکر کردن داشته باشيد و خواهش ميکنم با کامنت هاتون همراهي و همفکري کنيد که به بهترين نتيجه و برخورد برسيم چه آقايون چه خانمها.
چيزي که هميشه خودم فکر ميکردم نسبت به واژه خيانت اينه:اولا از نظر من خيانت بو داره و اون هم چه بوي گندي که به هيچ عنوان نميشه مخفيش کرد من خودم دوبار به حالت جدي باهاش رو در رو شدم يکبار همسرم قبل از ازدواجمون و يکبار هم همين آقاي مربوطه عاشق! اعصاب خرد کن،به نظر من وقتي چه زن چه مرد به اون يکي خيانت ميکنه اول از هم فرد خيانت ديده بايد بگرده مشکل را تو خودش پيدا کنه ببينه کجايه قضيه کم گذاشته که طرف را به سمت خيانت هول داده تويه محبت ؟رفتار؟طرز لباس پوشيدن؟توجه نشون دادن؟سکس؟طرز برخورد با خانواده طرف؟بچه داري؟پول خرج کردن؟خانه داري؟پول در آوردن؟…ببينيه راست حسيني کجا کم گذاشته اگه اينطوري بود که اعتراضي به طرف مقابل وارد نيست چون خودمون مسببش بوديم و بايد درصدد رفع نقصمون بر بيايم اگه نه هيچکدوم از اين دلايل وجود نداشت و فقط هوسبازي و تنوع طلبي مسبب قضيه بود بايد فکر کرد حالا چيکار کنيم؟من راه حلي که خودم انتخاب ميکنم اينه نه قهر ميکنم نه داد و بيداد بلکه فقط و فقط چشم در مقابل چشم يعني منم بهش خيانت ميکنم بدون چک و چونه زدن اگه تنوع خوبه واسه هر دو طرف خوبه اگه قبلا در اين تصميم تعلل داشتم الان با وضعيت فعليم حتما اينکار را ميکنم که امر بهش مشتبه نشه که من چيزي ازش کم دارم و مجبورم بسوزم و بسازم.
نظر شما چيه شما اگه در همچين موقعيتي قرار بگيريد يا اگه قرار گرفتيد چکار ميکنيد؟
در مورد اول که مربوط به همسر سابقم ميشد قضيه از اين قرار بود:من يک دوست خيلي خيلي صميمي داشتم که از اول آشناييم با هومان(همسرم) اون هم تويه کم و کيف کار بود و بيشتر اوقات ما سه تايي با هم ميگذشت تا اينکه زد و بين من و هومان شکر آب شد و بالطبع رابطه مون هم کمتر ولي بطورکامل قطع نشد تو همون روزها بود که من متوجه رابطه نه چندان لازم و منطقي دوستم و هومان شدم و چند بار هم به اصطلاح مچگيري کردم که ديگه بهم کاملا ثابت شد که رابطه اون دوتا خيلي خوصوصي شده يکبار با دوستم در اين رابطه صحبت کردم و يکبار هم با هومان اينم بگم بيدي نبودم که به اين بادها بلرزه و بگذارم شکارم را به راحتي يکي از راه نرسيده از دهانم در بياره منظورم اينه که فوري جا خالي نميدم براي حريف،شروع کردم به بي محلي ولي با سياست که اينجا مجال گفتنش نيست.خلاصه طوري شد که هومان خودش دوباره سمت من برگشت البته منهم يک چشمه خيانت بهش نشون دادم نه به شوري خودش چون تو اون مقطع تعهدي نسبت بهم نداشتيم.
بعد از ازدواجمون و مريضيم يکبار از سر کار تلفني با همين دوستم قرار گذاشتم که چهار راه پارک وي همديگه را ببينيم واسه اون خيلي عجيب بود که من بعد از چند سال باهاش تماس گرفتم ،براي من عذاب آور بود وقتي تويه مهموني ها همديگه را ميديديم مجبور بودم به اعصابم فشار بيارم که ناديده اش بگيرم يا فيلم بازي کنم که بيشتر بفهمه چقدر از دستش دلخورم يا از قبل فکر کنم چي ميخوام موقع ديدنش بهش بگم که بيشتر بسوزونمش…وقتي ديدمش بهش گفتم من بعد از بيماري که برام پيش آمد خيلي فکر کردم که کجاي کارم اشتباه بوده من هيچ وقت بد هيچ کس را نخواستم يا حسادت موقعيت کسي را نکردم پس چرا همچين بلايي سرم اومد؟شايد در رابطه با تو اشتباه کردم و اون چيز ناجوري که فکر ميکردم بين تو و هومان نبوده يا اون اعتراف غلوآميزي پيش من کرده و سبب شده من داوري غلطي نسبت به تو داشته باشم ميخوام همه چي را فراموش کنم از تو هم ميخوام همينکار را بکني و اگر کدورتي از من بدل داري ببخشي خيلي صحبت کرديم و اگه اون ميخواست در مقام توضيح بر بياد من نمي گذاشتم و دليلم اين بود که حرف حرف مياره.دوباره شديم همون دوستهاي صميمي که بوديم الان هم ايران نيست ولي چند وقت پيش ازش ايميلي داشتم که نوشته بود کاري که تو اون روز کردي و با من قرار گذاشتي و حرف دلت را راحت زدي از پس هر کسي بر نمي آمد.
همين براي من کافيه:regular.
ويولت
پيوست :اين مطالبي که من نوشتم جزو خصوصي ترين مسائل زندگيمه که فکر کنم هيچ لزومي براي مطرح کردنش نيست فقط خواستم بهتون نشون بدم که کينه و نفرت هيچ جايي تو زندگي ما نبايد داشته باشه و آدم ميتونه سخترين و دشوار ترين چيزها را هم ببخشه و دلش را با افراد صاف کنه مطمئن باشيد کينه وعداوت قبل از اينکه آسيبي به هدف مورد نظرتون بزنه خودتون را داغون ميکنه و قلبتون را سياه و ناخواستني، ببخشيد تا خدا هم در جاي مناسب شما را ببخشه و بيامرزه.
امام ويولت:wink
راستي تو اين دو روز آينده يک مطلب عالي از يکي از خواننده هاي خوبم دارم از دستش نديد.


دیدگاه ها خاموش