باز هم خیانت

لازم ديدم نوشته هاي کامبيز عزيز را تو پست عمومي بگذارم چون بعضي ممکنه کامنت ها را نخونند با بعضي از صحبت هاش موافق و با بعضي مخالفم يکي از موارد مخالفتم اينه چون کامبيز به اذعان خودش تجربه سکس نداشته نمي تونه کاملا نظر جامعي در اين رابطه بده به نظر من وقتي موضوع سکس بين دو طرف بوجود مي ياد خيلي پارامتر هاي ديگه بايد جمع باشن تا اون عمل حادث بشه و اگه اينطور نباشه فقط جنبه حيواني سکس در نظر گرفته شده که باز بحثي ست جدا و هرزه گي و ولنگاري را شامل ميشه ولي اگه نه با ميل و رغبت بوده (در مورد خانمها ميگم نمي دونم آقايون چطور فکر ميکنن) چي شده که ديگري يا به قولي اجنبي را در پاکترين و با ارزشترين و خصوصيترين حريم زندگيشون داخل کردن؟يک خانم نجيب به اين راحتي ها تن به اينکار نميده و مطمئن باشيد کسي هم که اينکار را انجام داده نمي تونيم به طور صرف لقب نا نجيب بهش بدهيم خيلي از خانمها ايراني بر اساس تربيت و شرم و حيا ذاتيشون دست به چنين کاري نمي زنند(با افتاده تر از سايه عزيز کاملا موافقم) ولي از نسل جديد که هم متفکر تر هستند و هم جسورتر و شکننده خطوط قرمز هم مي تونيم اين توقع را داشته باشيم؟ به نظر من يکي از عوامل بارز خيانت خودخواهي آقايون در برخورد با جنس مخالف ست چه عاطفي چه جسماني و بعلت تربيت غلط ما و همون تابو سکس که از کودکي در ذهن همگي ما نقش بسته که صحبت در مورد اون مساوي با انگ وقيح خوردن ست اکثر آقايون حقي براي خانمها در رابطه جسمانيشون قائل نيستند و کوچکترين همکاري لازم را ندارند چون اين رابطه و لذت بردن از اون را حق منحصر به خودشون ميدانند.ترجيح ميدم اين بحث را همين جا تمام کنيم چون ظاهرا من هم از خطوط قرمز جامعه دارم رد ميشم:tounge.
کامبيز:
بنظر من بايد ديد به چه چيزي ميگوييم خيانت و خط قرمز ما در اين باره کجاست و چه چيز است من براي ادامه حرف خودم اين خط قرمز رو با اجازه شما ارتباط جسمي قرار ميدم دقت کنيد ارتباط جسمي نه جنسي به قول ما عوام لاس خشکه. به نظر من اگر خيانت ذکر شده تا قبل يا تا خود خط قرمز ياد شده باشد قابل قبول نيست ولي قابل بخشش هست وفرد خاطي بايد در صورتي که خود از کرده خويش نادم است در جهت رفع هر گونه شک هر کاري که لازم باشد انجام دهد و اعتماد مجدد فرد مورد نظر را حتي بيش از پيش بدست آورد و فردي که به او خيانت شده در صورت ديدن صداقت در فرد خيانت کننده بايد موضوع را فراموش کند و در بهبود و ترميم رابطه تلاش بکند البته نگاه به درون و جستجو براي پيداکردن عوامل اين مشکل بايد وحتما مورد بررسي کسي که به او خيانت شده قرار بگيرد و بقول خانم ويولت ابتدا بايد فردي که به او خيانت شده در درون خود به دنبال اين عوامل بگردد وبا توجه به نوع عاملي که باعث اين مشکل شده به حل مشکل بوجود آمده کمک بکند . اما اگر مسئله از خط قرمز ياد شده کذشته باشد و به مرحله سکس رسيده باشد بنظر من اين مسائله غير قابل گذشت است مگر در موارد کاملا استثنايي حتي از نظر من اگر اين سکس قبل از ازدواج وحتي قبل از آشنايي اتفاق افتاده باشد.من به روح و روان به عنوان يک مورد مستقل ولي وابسته به جسم معتقدم و اعتقاد دارم که روح هم مانند جسم است يعني بيمار ميشود زخمي ميشود ومانند جسم بايد در صورت بوجودآمدن مشکل ، روح را درمان کرد و اگر اين درمان انجام نشودروح آسيب جدي مي بيند. ولي فرق روح با جسم در اينجاست که روحي که آسيب جدي ببيند مشکل غير قابل رفعي دارد مثلا کسي که دست ويا پا ندارد داراي مشکلاتي است ولي اين مشکلات مانع از ايجاد رابطه با اطرافيان و يا مانع کار کردن ويا ازدواج فرد نمي شود اما به نظر من آدمي که روح او دست ويا پايش را ازدست داده ويا حتي زخم عميقي دارد نميتواند داراي ارتباط معمولي وسالم با ديگران باشد وحتي در بعضي موارد نبايد با چنين فردي رفت وآمد کرد و خيانت از نوع سکس آن از اينگونه ناهنجاريهاي روحي است به نظر من کسي که سکس نامشروع و از روي هوس دارد پاي بند به اخلاق نيست و روح او بشدت بيمار است . اين فرد ميتواند به ديگران هم آسيب بزند . متاسفانه کسي که به دنبال سکس است اگر بداند جسم او دچار مشکل ميشود و مثلا ايدز ميگيرد از آن صرف نظر ميکند ولي حتي اگر بداند روح او به بيماري بدتر از ايدز دچار ميشود برايش اهميت ندارد واين يعني انحطاط متاسفانه در ميان جوانان جامعه ما اين انحطاط زياد ديده ميشود که ربطي به دين داري ندارد بلکه مربوط به بي اخلاقي جامعه ما است واين بي بند و باري در جامعه ما به نام تمدن و اروپايي فکر کردن جاي خود را باز کرده در اين باره حرف زياد است در صورت ادامه بحث و با توجه به سوالهاي پيش آمده به اونها جواب ميدم . شاد وپيروز باشيد.


همونطور که در دفعه قبل گفتم خيانت از خط قرمز گذشته يک عمل ضد اخلاقي و يک بيماري روحي است البته بايد اضافه کنم که درکل خيانت يک عمل ضد اخلاق و يک بيماري روحي است که نوع اول و از خط قرمز نگذشته آن قابل درمان و اصلاح است ولي نوع دوم آن غير قابل درمان و اصلاح است. کسي که در هر حال ودر هر زمان به خود اجازه ميدهد که سکس نا مشروع داشته باشد در واقع حريم حيا و خط بنديهاي کلي اخلاقي را در ذهن خود ميشکند و آنهارا نابود ميکند.دقت کنيد حريمها در ذهن و فکر فرد يعني همان روح انسان ؛ و روح فرد مانند يک انسان نابينا يا ناشنوا ميشود بايد ياد آوري کنم که ناتوانايي هاي جسمي با تمهيداتي قابل جبران هستند اما يک روح نابينا اگر به تمام خطوط بريل دنيا آشنا باشد و هزاران عصاي سفيد هم داشته باشد هيچ کاري از پيش نمي برد. کسي که يک بار سکس غير مشروع را چشيده ديگر و هرگز نمي تواند به تعادل باز گردد تنوع طلبي چيز خوبي است اما در اين يک مورد تنوع طلبي انسان را به قهقرا ميبرد. براي درک بهتر موضوع کمي فراتر از بحث ميرويم.من خودم شخصا تجربه سکس نداشتم اما شنيده و خوانده ام که سکس به دو چيز نياز دارد اول شهوت دوم عشق و علاقه و اينکه شهوت به صورت خود جوش وجود دارد و عشق و علاقه به طرفت العيني بوجود ميآيد . از طرفي خوب ميدانيم که عشق وعلاقه در وجود انسان مانند کيف پولي است با مقدار محدود موجودي؛ که ما با عشق ورزيدن به ديگران موجودي اين کيف را خرج ميکنيم و به طرف مورد نظر مي پردازيم در نهايت اين موجودي محدود را خرج ميکنيم و شاهد مدعاي من اينکه تقريبا تمام عقلا و حکما دلدلگي و عاشقي را بازي و قمار ميدانند که گاه انسان تمام دارايي خود را مي بازد و اينکه بعضي در اين مرحله(شکست) خود را مي کشند دليل آن نه دوري از معشوق است که در واقع؛ روح ورشکسته و تهي فرد ديگر توانايي ادامه بيشتر راندارد و روح ملول و نابود شده جسم را هم به نابودي مي کشاند. ولي بعضي خود را کنترل ميکنند ودوباره از صفر همه چيز را ميسازند و بعد از چندي حساب شده ودرست سرمايه گذاري ميکنند ويا بعضي ديگر هيچ وقت به سراغ آن (عشق ورزي) نمي روند. ياد آوري ميکنم مثال کيف و پول صرفا براي شيوايي کلام گفته شد وگرنه عشق و يا همان دارايي روح قابل برابري با ماديات نيست. اگر دو نفر به هم علاقه داشته باشند, و هر دو از اين دارايي درست و مشروع استفاده کنند در واقع بده بستان ميکنند پس هيچ گاه اين دارايي که همان عشق است تمام نمي شود. اما هنگامي که اين داراي صرف معامله نا مشروع ميشود مطابق معمول اين نوع معاملات همه چيز اتفاق مي افتد روح فرد کم ميدهد, زياد ميگيرد و يا با او گران حساب ميکنند وهرچه دارد را با حقه از او ميگيرند, دزدي ميکند واز او مي دزدند, نا حق ميخورد وحقش را به ناحق مي خورند و هرچه دارد ازدست ميدهد حتي ديگر دارايي هاي خود را به حراج مي گذارد تا بتواند بازي کثيف خود را ادامه بدهد روح ديگر متوجه هيچ چيز نيست تمام فکرش ادامه اين نوع معاملات است دقت کنيد ديگر بده بستان نيست معامله است روحي که توانايي هاي عالي معنوي خود را آلوده ماديات کند در حضيض است. براي اين که کم نياورد مجبور است اين کلاه آن کلاه کند از اين هوس به آن هوس از اين شهوت به آن شهوت.و فاجعه زماني روي ميدهد که سر وکله نزول خوار معروف جناب توجيه پيدا ميشود. و جملاتي نظير عيبي نداره, ولکن بابا, امل نباش, ريلکس باش و يا من فلاني رو دوست دارم ولي بيساري هم بدک نيست راستي اون همکارم هم خوبه و هزارن توجيه ديگه رو حرف به حرف توي دهن روح مال باخته ي بيچاره ي ورشکسته ميگذارد و الحق او را گاهي تا مدتها سر پا نگه ميداره تا زماني که پوسته تميز وسفيدوزيباي اين تخم مرغ گنديده که همون روح بيمار باشد ميشکند و بوي گند آن تمام عالم را بر مي دارد و گاهي خود روح هم از اين بوي گند خفه ميشود و ميميرد روح متلاشي شده و متعفن در کالبد مي ماند و تکه هاي نيمه گنديده وجدان در آن باقي مي ماند بي هيچ کار بردي بجز عطر افشاني که در گفتار و تفکرات فرد قابل مشاهده است. در ظاهر فرد سالم و سلامت باقي مي ماند و به زندگي خود و همان روابط نامشروع خود ادامه مي دهد ولي ديگر حضي نمي برد ديگر درونش ارضا نمي شود او بنده ي بدن خود شده و فقط براي ارضائ بدن خود تلاش مي کند بي هيچ لذت واقعي فقط براي 5 دقيقه. مسخر نيست فردي برده تن خود باشد. بنظر شما کسي که با خود و روح خود يا بهتر بگويم روحيه و درونيات خود اينگونه ميکند با ديگران چگونه بر خورد ميکند آيا رفت و آمد بي مهابا و دمخور بودن با چنين فردي بي خطر نيست . نبايد اين نکته مهم را فراموش کنيم که اينگونه بيماريهاي روحي به شدت مسري و واگير دارند. به جوامع غربي مخصوصا اروپا خوب دقت کنيد هيچ چيز وجود ندارد به جز خود خواهي و تاميين احتياجات بدن (منظور تمام احتياجات است مانند خورد و خوراک و…….) هيچ عشق و عاطفه واقعي وجود ندارد حتي بين مادر و فرزند شايد به گفتار من خرده بگيريد که آزادي و احترام متقابل و هزاران مزيت ديگر وجود دارد اما اين همه چگونه رعايت ميشود ؟ به ضرب قانون و هر کجا که قانوني نيست احترامي نيست و واي به روزي که ضمانت اجرايي اين قوانين برداشته شود واي .و از همه مهمتر جامعه مانيز در حال سقوط به چنين ورطه اي است و فاجعه اين جا است که ما آن قوانين و ضمانت اجرايي آن را هم نداريم راستي اگه مايل بوديد در مورد اين که چرا در اينگونه موارد به خانم ها بيشتر از آقايون انگ چسبونده ميشه رو از نظر خودم ميگم. شاد و پيروز باشيد


نظرات شما


  1. هيلا در 04/15/03 گفت :

    چه برف زيبايی داره ميباره!!(: ويولت جونم امیدوارم امروز روز خوبی برات باشه


  2. افتاده ترازسايه در 04/15/03 گفت :

    سلام به ويولت عزيزم
    ازتو وآقای مهاب عزيز که با بعضی از نظرات من موافق هستيد ممنونم و خوشحال میشم اگه نظر بقيه دوستان رو هم بدونم. اين برف قشنگی که از صبح امروز باريدن گرفته منو خيلی مشغول خودش کرده . نوعی شادی حزن انگيز!!!احساس ملسيه که منو ياد یکی ازشعرای فروغ ميندازه. راستش الان بخاطر همين حال وهوام نمی تونم بيشتر از اين بنويسم. شايد يکی دو ساعت ديگه بيام وچيزای ديگه ای اضافه کنم. ولی دلم می خواد مطلبی رو که توی وبلاگ سارا خوندم واز آقای نصرت رحمانی نقل قول شده عينا براتون بنويسم:
    تازگی ها با هرکه دوست می شوم
    احساس می کنم آنقدر دوست بوده ايم
    …که ديگر وقت خيانت است.
    شاد وسرزنده باشيد


  3. ويولت در 04/15/03 گفت :

    سلام به همگی
    واقعا برف قشنگيه هرکی ميتونه بره برف بازی جای منم خالی کنه البته خودم شب ميرم ولی حيف که نميشه بدو بدو کنم مجبورم وايستم گوله برفی ها را بخورمBig Smile
    عزيز دلم افتاده تر از سايه:
    چه جمله تفکر بر انگيزی گفته اين آقای رحمانی مرسی که اينجا آورديش برف بهانه تنبليت نشه خودت بهتر ميدونی که هميشه منتظر نظرات پر مغزت و تفکر بر انگيزت هستم.بوس بوس


  4. آورا در 04/15/03 گفت :

    نمیدونم بگم خوش به جالتون داره برف میاد یا نه. دلم برای شکوفه ها میسوزه. میترسم سرما بزنتشون. به هر حال من امسال برای اولین بار در عمرم برف ندیدم. برای خودم متاسفم.
    در مورد نظرات اقای کامبیز میشه گفت من موافقم . اما برای بحث فعلا وقت نیست. باشه بعدا


  5. rusegarist در 04/15/03 گفت :

    rusegare ajibist nasanin


  6. آرام در 04/15/03 گفت :

    سلام
    ديروز مطب دکتر بودم. وقت انتظار روزنامه خوندم. مطلبی جلب نظرم را کرد. هيچ می دونستی ميتران (رئيس جمهور فرانسه قبل از ژاک شیراک) درست ۷ ماه بعد از انتخاب شدنش می فهمه که سرطان داره. با این وجود او ۱۴ سال با بیماری مبارزه می کنه و در آخر خودش تاریخ مرگش را تعیین می کنه. او نماد مقاومت فرانسه برای زندگی شده است. (راستی دخترش نویسنده است.البته با نام فامیل مادری اش می نویسد.)


  7. ارام در 04/15/03 گفت :

    راستی پست اخيرت را آف لاين بعدا می خونم. اگر يادداشتم با پست اخيرت بی ربطه دليلش همينه.


  8. افتاده ترازسايه در 04/15/03 گفت :

    با سلامی دوباره
    وبعداز يک پياده روی يکساعته روی برف ( و زير برف )توی پارک ملت اونم بدون چتر!!!احساس مطبوعی پيداکردم که دلم می خواست اونو به شما دوستان هم منتقل کنم. ( البته اگه هوس کردين برين بيرون حتما لباس گرم بپوشين چون بقول احمد شاملو : هوا بس ناجوانمردانه سرد است)
    من در مورد نظرات ارائه شده توی متن ويولت عزيزو کامنت ها خيلی فکر کردم ( در حالی که توی پارک قدم ميزدم) .
    به اين نتيجه رسيدم که هرکسی برای خودش تعريف خاصی برای مفاهيم مختلف ومنجمله « خيانت » داره. پس چون تعريف ثابت و زبان مشترکی در اين زمينه وجود نداره هر کسی هم راه مخصوص به خودشو برای گذشت يا انتقام معرفی می کنه و اين کاملا طبيعيه چون جهان مادی « جهان نسبيته ».همه چيز نسبيه : خوبی و بدی – زشتی وزيبايی – دوستی ودشمنی – وفاداری وخيانت . بقول مولانا :
    « هرکسی از ظن خود شد يارمن »
    مهم اينه که همه ما با تمام اين اختلافات ظاهری وباطنی آفريده خداوند هستيم.خدايی که به اذعان خودمون «بخشنده ومهربان » است . دقت کنيد که اول « بخشنده » و بعد
    « مهربان » است. يعنی بخشندگی پيش شرط مهربونيه. پس اگه ما بخوايم با هم مهربون باشيم بايد اول لغزش های همديگه رو ببخشيم.چون در غير اينصورت طبيعيه که حس انتقامجويی مانع از « مهربونی »بشه.بياييد با هم
    « مهربـــــــــــــــــون مهربــــــــــــــــــــون مهربـــــــــــــــــــون » باشيم .
    اگه حرفام خيلی مرتبط نبود ببخشيد شايد علتش اينه که مغزم از سرما منجمد شده.
    توضيح۱: حيفم اومد اين شعررو که از نيمساعت پيش ذهنمو مشغول کرده ( حتی اگه ربطی هم به اين مطلب نداشته باشه) براتون ننويسم:
    به تماشا سوگند
    وبه آغازکلام
    وبه پرواز کبوتر از ذهن
    واژه ای در قفس است
    حرفهايم مثل يک تکه چمن روشن بود.
    من به آنان گفتم:
    آفتابی لب درگاه شماست
    که اگر در بگشاييد به رفتار شما می تابد.

    و به آنان گفتم:

    هرکه با مرغ هوا دوست شود
    خوابش آرام ترين خواب جهان خواهد بود.
    آنکه نور از سرانگشت زمان برچيند
    می گشايد گره پنجره ها را با آه.

    توضيح۲: اين کامنت رو بخاطر CREDIT ويولت عزيزم گذاشتم.
    شاد وموفق باشيد


  9. هاله در 04/15/03 گفت :

    با اجازه ويولت جان.
    آقای کامبيز من درست متوجه نميشم منظور شما از سکس نامشروع چيه. يعنی خيانت؟ اگر ممکنه حرفاتون رو يک کم کلاسه بکنيد که بهتر متوجه بشم چون علاقه مندم.


  10. هاله در 04/15/03 گفت :

    آقای کامبیز، گفته اید:
    ” بنظر من اين مسائله غير قابل گذشت است مگر در موارد کاملا استثنايي حتي از نظر من اگر اين سکس قبل از ازدواج وحتي قبل از آشنايي اتفاق افتاده باشد. ” اينکه خيانت نشد دوست من.
    مرتب لفظ “سکس نامشروع” رو تکرار کرده ايد. منظورتون سکس خارج از ازدواجه؟ من و همسرم بعد از چند سال زندگی مشترک با هم ازدواج کرديم و الان هم يک دختر شونزده ساله داريم و بهتون قول ميدم که هيچکدوممون هم ايدز روحی نگرفتيم. اين حرفها چيه که ميزنيد؟ مگر داشتن پارتنر و رابطه جنسی کاری غير طبيعی است؟ بعد هم مگر عشق ورزی و عاشق بودن انتها داره؟ حس ميکنم ما براستی از مريخ و ونوس با همديگه حرف ميزنيم. در جوامع غربی عشق و علاقه وجود نداره؟ عجب حرف غريبی میزنید ها. به راستی از استدلالهايتان مخم سوت کشيد … برم تا بيش تر از اين معارضتون نشدم.


  11. آ‌زاده در 04/15/03 گفت :

    سلام دوست عزيز به نظر من داري خيلي به خودت سخت ميگذراني زندگي خيلي با ارزش تر از اين حرفهاست كه فكر ميكني چون امكان داره هر لحظه تمام بشه سعي كن خوش بگذراني البته ببخشيد اين حرفها را زدم اصلا قصدم نصيحت نيست فقط به خاطر اينه كه حافظ ميگه ((گفت آسان گير كارها كز روي طبع سخت مي گردد جهان بر مردمان سخت كوش


  12. فندق در 04/15/03 گفت :

    سلام
    اجازه بدهيد هم آغوشی عاشقانه را از سکس جدا کنيم. يک ازدواج عاشقانه را از ارتباط هوسناک بين دوجنس مخالف جدا کنيم. آنوقت معنی خيانت خود بخود نمايان خواهد شد.
    ضمن اينکه بايد توجه داشته باشيم که سکس يک نياز است نه احساس. یک نیاز انسانی نه حیوانی.
    در نتيجه همانطور که برای ساير نياز ها در جامعه يا در خانواده بايد بطور علمی برنامه ريزی شود. سکس هم همينطور است و صدالبته با مشکلات بيشتر و دقیقتر.
    در جوامع مذهبی توتاليتر مثل مملکت ما که گردانندگان جامعه هر وقت که با مشکلی مواجه ميشوند و در حل آن در ميمانند صورت مسئله را پاک ميکنند. مشکل روز به روز بزرگتر شده و تبديل به يک ناحنجاری اجتماعی ميشود. بلايی که بر سر نياز به سکس در کشور ما آمده است.
    توجه بفرمائيد اگر روزی دستور بدهند که کسی حق ساختن دستشويی در مکانهای عمومی را ندارد چه اتفاقی ميافتد.
    افزايش تورمی ميزان طلاق. شمار فزاينده روسپيان در جامعه که اخيرا شنيدم به عدد عجيب و غريبی هم رسيده است. همه و همه ناشی از حل نشدن مشکلی است که ميشد آنرا با يک برنامه ريزی علمی و نه چندان سخت حل کرد.
    حالا بياييد همه اینها را بگذاریم در کنار خیانت.
    در هم شکستن روابط عاطفی عشقی زناشویی تعهدات وظايف و مسئوليت هارا معنی کنيم. بعد بياييم سراغ خيانت.
    فندق
    ويولت خانم ممنون از اينکه بهمون سر زديد. ولی ما تو نوشتن تنبل نيستيم. علتشو تو صفحه اول نوشتیم.
    فندق بانو


  13. ويولت در 04/15/03 گفت :

    فندق بانو جان من نمی تونم بگم سکس يک نياز ست غذا خوردن هم نيازه ولی ما اگه غذا نخوريم ميميرم و البته تا حد امکان هر آشغالی را هم نمی خوريم ولی اگه سکس نداشته باشيم نميميريم و مجبور نيستيم اينکار را با هر آشغال کله ای انجام بدهيم که زنده بمانیم هنوز هم بر اين باورم که اگه احساس در اين رابطه نباشه يک کار صرف حيوانيه.


  14. آورا در 04/15/03 گفت :

    من فکر میکنم اقای کامبیز اگر بحث ؛ سکس نامشروع؛ را پیش کشیده. بیشتر از انکه بخواهد بحث خیانت را باز کند. به این قضیه توجه کرده. که اگر یک نفر عشق بازی را به تعداد زیاد تجربه کند. ( با آدمهای مختلف)روحش را بیمار کرده. حالا این کار چه قبل از ازدواج باشد. چه بعد از ازدواج.
    هاله جان شما و همسرتان عشق و با هم بودن را با هم تجربه کردید. من فکر نمیکنم این عشق نامشروع باشد.
    بحث سر کسانیست که . بسیار تنوع طلب هستند. و دیگر نیاز جنسیشان با آن حس عشق نمیخواند. این انسانها به روحشان خیانت میکنند.
    امیدوارم من منظور آقای کامبیز را درست فهمیده باشم. در غیر این صورت. …


  15. کامبیز در 04/15/03 گفت :

    سلام
    اول از همه از خانم ويولت عزيز تشکر ميکنم به خاطر اينکه اين بحث رو آغاز کردن و نوشته ناقابل من رو در اون قرار دادن و دوم از همه دوستانی که اون رو خوندن. قبل از هر چيز بايد خدمت شما عرض کنم که من اين مطلب رو برای جنس مشخصی نگفتم و به هيچ وجه به اينکه در اينگونه مسائل فقط جنس خواصی مقصره معتقد نيستم .
    ويولت عزيز که در اصل ميزبان نوشته من هستند منظور من رو به خوبی درک کردند و اشکالاتی به اون گرفتا که منطقی و درسته و جوابی که ايشون به خانم فندق دادند درسته و من کاملا با اون موافقم وباید اضافه کنم حرفهایی که فندق در ابتدا گفته میشه گفت همون حرفهای جناب توجیه هست اینکه هم آغوشی عاشقانه یا غیر عاشقانه هست فقط یک کلاه شرعی هستش اون هم برای ساکت کردن وجدان.نامشروع نامشروع هست اين ور واون ور نداره اسلام و غير اسلام نداره ايران وآمريکا نداره عمل ضد اخلاقيه اينا فقط توجيه هست و مسکنی واسه وجدان درد عشق اگه عشق باشه سر از اطاق خواب در نمی آره (منظورم غیر رسمیه ها) اصلا به نظر من عشق هزار جنبه داره یکیش سکس هست همش نیست. و اینکه سکس از احساس بر می آید و با جسم ارضا می شود و اگر احساس نباشد ۱۰۰٪ يک عمل حيوانی است برای ارضا جسم دقيقا همون اتفاقی که من گفتم بعد از از بين رفتن روح اتفاق میافته.
    خانم يا آقای آوار هم منظور من رو کامل درک کردن و ميتونم بگم جوابی که ايشون دادن جواب خود من هستش و ميتونيد اون رو مطالعه کنيد.
    اما خانم هاله شما با نظر من مخالف هستيد خب این حق شماست اما لطفا نظر خودتون رو بديد نه اينکه حرفهای من رو رد کنيد شما حرف من رو عجیب می دونید اما چراش رو نمی گید . بعدش شما در ایران نیستید در کشوری غیر از ایران و با فرهنگی غیر ازفرهنگ ایرانی ازدواج کردید و زندگی میکنید ما در مورد ایران حرف میزنیم وفرهنگ اون ما باید طبق فرهنگ خودمون زندگی کنیم و اگر اشکالی در اون هست طبق فرهنگ خودمون اصلاحش کنیم نه با الگو بر داری کور کورانه از دیگران. لطفا یک بار دیگه مطلب من رو اون هم با دقت بخوید حتما جوابتون رو میگیرید.
    راستی دوستان میدونید که در غرب و مخصوصا آمریکا شما میتونید دوست دختر یا پسر داشته باشید و میتونید با اون سکس داشته باشید به دفعات هیچ کس و هیچ قانونی نمیتونه جلوی شما رو بگیره به قولی این مسائل برای غربی ها حل شده هست . اما یه سوال چرا آقای کیلینتون بخاطر اینکه در جوانی با دوست دخترش ارتباط داشته محکوم شد وبین مردم منفور شد واگر از او رفع اتهام نمی شد حتی از کار برکنار میشد و دلیل محبوبیت مجددش رفع اتهام بود. راستی دو نکته رو فراموش نکنید . اول اینکه من با یکی از دوستانم در همون زمان برای کاری روی این موضوع مطالعه دقیق میکردیم تمام اخبار و شایعات رو پس اطلاعات پس و پیش ندید که مچ میگیرم و دوم ایشون اولین و آخرین فرد نبودن قبل از ایشون هم این نوع اتهام وجود داشته
    در آخر چقدر خوب میشد دوستان سال تولد خودشون رو هم می نوشتند من خودم متولد ۱۳۵۳ هستم شاد وپیروز باشید


  16. م . ب در 04/15/03 گفت :

    ويولت خانم عزيز ممنون از کامنت . مدتی بود نظر خواهی تان را نميتوانستم باز کنم .دو سه مطلب اخیرتان را نخوانده ام بنابراین نظری نمیتوانم بدهم. پس اگر نظری داشتم میگذارم برای بعد از مطالعه . شاد باشید و سرزنده مثل همیشه


  17. صبا در 04/15/03 گفت :

    وارد بحث فعلا نميشم . اما گوش شنوایی در اجتماع نداريم . مخصوصا نسل دوم ……
    نياز داشتم اينو برای بار هزارم ببگم .


  18. آبچينوس در 04/16/03 گفت :

    اينو دارم براي تست ميفرستم.بارها و بارها توي چند روز گذشته اينجا نظر گذاشتهام ولي پست نميکنه.


  19. آورا در 04/16/03 گفت :

    ۱- ويولت جان من چرا اسمم جز تعداد نظر دهنده ها نيست؟
    ۲- آقای کامبيز من آورا هستم نه اوار و خانمم. و خوشحالم که مظلب شما را درست فهميدم.
    ۳- برای رفع کنجکاوی ۱۳۵۷. ميتوانيد به وبلاگ من رجوع کنيد ببينيد همين امروز در اين مورد مطلب نوشتم(چه حسن تصادفی)


  20. مهاب در 04/16/03 گفت :

    سلام، … بقول كامبيز عزيز، ما در جامعه اي با مختصات فرهنگي كاملاً خاص زندگي ميكنيم و لذا مسائل و مشكلاتمون هم كاملاً خاص هست. جامعه اي به شدت سنت زده كه در تناقض با واقعيتهاي جامعه نوين و مدرنيته دست و پا ميزنه… لابد در روزنامه ايران ديروز يا پريروز مطالعه كرديد كه در مسجد جمكران مرقد مانند سبزي درست كرده اند و مردم براي زيارتش صف كشيدند، و اعتقاد پيدا كرده اند كه قبر امام زمانشان هست … و آقاي مكارم شيرازي از مراجع نسبت به اين خرافه پردازيها هشدار داده… اين گفتم تا متوجه مشخصات فرهنگي- اجتماعي جامعه اي كه درش زندگي ميكنيم، باشيم. لذا به مطالعه مطلب بررسي كارشناسي تابوي سكس در ج.ا.ا كه آدرس آن را در كامنت قبلي داده بودم، توصيه مجدد ميكنم. از نظر منهم بايد شاخصه هاي تعيين خيانت تعريف بشه، و حتماً مصداقش را ارتباطات جسمي و جنسي تلقي نكنيم، كه خود تجربه تلخي را گذرونده ام، و حالا در حال تجربه اي هستم تا براي زدودن تلخي هاي گذشته، ديد روشن و مثبتي به زندگي، آدمها، خانمها(ي سنت زده تحصيلكرده…) پيدا كنم. به خانمهاي عزيز قصد جسارت نداشتم كه عميقاً به باور روانشاد شاملو در مورد خانمهايي كه عشقشان زندگيست، من نيز باورمندم. منتها هركس به شيوه اي زندگي را تجربه مي كند. ضمناً اجازه دهيد يك 40 ساله نيز در مورد تعدد ارتباطات به اصطلاح نا مشروع( هم جسمي و هم عاطفي به مفهوم خاص)، عاصي و شاكي باشد.ضمناً فرمايشات هاله عزيز را هم كاملاً نفي نمي كنم كه او در موقعيت فرهنگي خاص محل، عشق مقدسي را تجربه كرده و به سرانجام رسانيده اند، و اميد كه همچنان دوام و استمرار داشته باشد. هم آغوشيهاي هوسناك نيز از مصاديق خيانت خواهد بود. و اما نكته فرموده افتاده تر از سايه عزيز به نقل از رحماني: تازگی ها با هرکه دوست می شوم احساس می کنم آنقدر دوست بوده ايم که ديگر وقت خيانت است … خيلي قابل تعمق است. كاش … سايه عزيز با بيان شيوايش، بشكافد مطلب را… ضمناً از نظراتتون جمع را محروم نكنيد كه من، شديداً نيازمندم و در حال تجربه اي براي فراموشي تلخيهايي كه كم و بيش ويولت مهربان آگاه است… چهارشنبه سوري هم فراموش نشه….شاد باشيد و شاد كام


  21. روبي در 04/16/03 گفت :

    ….بابا الان همين جا کلی کامنت توپ ديدم…..نوشته‌های مهاب و کامبيز هم به نوبه خودشون جالبه


  22. ميترا در 04/16/03 گفت :

    سلام عزيزم. من تا حدودی با نظرات کامبيز موافقم ولی بايد بگم که ممکنه هر انسانی در زندگيش اشتباهاتی کرده باشه. اين باعث نمی شه که آدم بخواد دوستيش رو با اون شخص بهم بزنه که چی مثلا فلانی قبلا سکس داشته. در جامعه امروزی آيا می تونين کسی رو پيدا کنين که چنين کاری نکرده؟ من کاملا با ويولت جون موافقم. سکس هم مانند غذا خوردن است اگه غذا نخوری ميميری ولی کسی بدون سکس نمرده.سکس بدون احساس مثل حيوانی است که از روی غريزه اين کار رو انجام می ده.من خود به شخصه اصلا با سکس مخالف نيستم چون اين هم احساسی است که خدا برای ما داده ولی اينکه چطور اينکار رو بکنيم مهمه.مهم اينه که مثل حيوون نشيم. من اصلا با اين موضوع موافق نيستم که پسری که با دختری دوست شده و هفته ای از دوستيشون نمی گذره بخوان با هم سکس داشته باشن. چون روح دختران لطيف تر از چيزی است که پسرها فکر می کنن و اين باعث لطمه خردن به روح دختر می شه بدون اينکه خود پسرها ضربه ای بخورند. بعد از مدتی هم پسره ميره و دختر ميمونه و با مشکلاتش. اينکه پسرها هم بتونن دخترها رو درک کنن و صرفا به خاطر سکس با دختر دوست نشن خيلی به روابط دو طرف کمک می کنه.اميدوارم روزی برسه که پسرها دست از خودخواه بودن بردارن


  23. فندق در 04/17/03 گفت :

    سلام.
    ای باب اگر من میدونستم چیزی که نوشته ام انقدر سرو صدای کامبیز خان را در میاورد با دقت بیشتری مینوشم.
    ببين کامبيز جان. پسرم. شما چند بار تا حالا به کشور های غربی سفر کرده اید؟ میشه برای من کلمه شرع را معنی کنید؟ میشه برای من فرق بین عشق رسمس و غیر رسمی را تعریف کنید؟ نوشته های شما مرا یاد کتابهای دینی دوره دبیرستان سالها پیش انداخت.
    ویولت خانم فرق سکس در انسان و حيوان اينست که حيوانات برای تنازع بقا به دنبال آن هستند نه لذت جسمانی ولی انسان برای هر دو. بسته به موردش. ولی من از عشق حرف زدم. فقط در جايی که عشقی وجود داشته باشد خيانت معنا پيدا ميکند. وگرنه در ارتباط دو نفر برای لذت جسم بردن ديگر چه جايی برای خيانت؟
    روانشناسان اجتماعی هميشه بر لزوم حل شدن معضلات سکسی در جامعه تاکيد ميکنند. چرا؟ مذهبی با قضيه برخورد نکنيد. مشکل بسياری از (نه همه) زوجهای جوانی که در کشور ما کارشان به طلاق کشيده شده است از رختخواب شروع شده. مشکلی که بر اساس تعاليم مذهبی نا گفتنی است.
    ولی ما داشتيم درباره خيانت حرف ميزديم. و من گفتم در جايی که عشق وجود داشته باشد خيانت معنا پيدا ميکند. پس قبل از اينکه خيانت را تعريف کنيم بايد عشق را تعريف کنيم. من عميقا اعتقاد دارم که عشق يک احساس نيست. عشق روحيست خداوند در وجود انسان نهاده است. عشق آن احساسی نيست که وقتی اميد برايت شعر سهراب را ميخواند بتو دست ميدهد. عشق آنست که تو حتی وقتی مجبور نيستی بين خودت و او يکی را انتخاب کنی از صمیم قلب او را انتخاب ميکنی. در انصورت جانت را برايش ميدهی جسم که قابلی نيست.
    من تصور ميکنم جوانهای امروز معنی واقعی عشق را گم کرده اند.
    حالا برم بقيه ژيام ها رو بخونم دوباره ميام.


  24. فندق در 04/17/03 گفت :

    نظر شما را در مورد ازدواج های سنتی قبول دارم. هرچند اگر زن و مرد به شيوه سنتی تربيت شده باشند مشکلات کمتر است که البته نسل امروز هم تربيت سنتی را نميپذيرد. و ريشه خيانتی که شما به آن اشاره کرديد هم همينجاست. که در واقع با تغيير در روش زندگی صورت ميگيرد. دختر و يا پسر نسل امروز که با روش سنتی ازدواج ميکنند در تقابل با روش زندگی سنتی که در آن مرد دستور ميداد و زن اطاعت ميکرد با زندگی امروزی که رمد زن میبایست با هم برابر باشند دچار تضاد ميشوند. اول سعی میکنند به زور این تقابل را ایجاد کنند یا به نوعی اصل برابری را از بین ببرند. و پس از آنکه با مقاومت سر سختانه طرف مقابل که اگر زن باشد حالا به حقوق اجتماعی و قانونی خود هم بيشتر واقف است مواجه میشوند صورت مسئله پاک ميکنند. یعنی سعی ميکنند نقش همسر شان را در زندگی کمرنگ تر و کمرنگ تر کنند تا پاک شود.
    روند رو به تزايد آمار طلاق در کشور ما نشانه همين تضاد هاست.

    ببخشيد دیگر امروز فندقک خرابکار تو شرکت است و تا همه چيز را خراب نکرده شرکتو تعطيل کنم.
    آقايون خانمها کافه تعطيله صندلی ها بالا.
    به امید فردایی بهتر برای نسل فندقک من
    سال نو مبارک


  25. دزويش در 04/20/07 گفت :

    خدا را عشق است که عشق را آفرید


  26. دزويش در 04/20/07 گفت :

    خدا را عشق است که عشق را آفرید